«طاعون» را خوانده باشید یا نه، این زمان پرتنش بینالمللی که در آن به سر میبریم و بیماری جدید کووید-۱۹ که در سرتاسر دنیا پخش شده، خواندن یا دوبارهخوانیِ این اثر کامو را میطلبد.
در سال ۱۹۴۷ وقتی آلبر کامو نویسنده فرانسوی-الجزایری ۳۴ ساله بود، (او ده سال بعد برنده نوبل ادبیات شد و سه سال پس از آن در تصادف اتومبیل از دنیا رفت) در رمان خود «طاعون» پاسخی مشروح و عمیق به این پرسشها داد. این کتاب ظهور ناگهانی و رفتنِ آرامِ بیماری همهگیر طاعون خیارکی را نقل میکند که در ماه آوریل یکی از سالهای دهه ۱۹۴۰ در شهر ساحلی اُران الجزیره اتفاق میافتد. این بیماری پس از بروز، ادامه پیدا کرده و ذهن و زندگی ساکنان شهر را به هم میریزد، تا اینکه فوریه سال بعد به همان سرعت و علت نامعلومی که آمده بود میرود.
«طاعون» را خوانده باشید یا نه، این زمان پرتنش بینالمللی که در آن به سر میبریم و بیماری جدید کووید-۱۹ که بر اثر شکل جدیدی از ویروس کرونا شکل گرفته و در سرتاسر دنیا پخش شده، خواندن یا دوبارهخوانیِ این اثر کامو را میطلبد.
از زمان ظهور ویروس کرونا در شهر ووهان چین (این شهر از ماه ژانویه در قرنطینه است)، این ویروس به سرعت در حال پیشروی است، بیش از صد کشور مورد هجوم آن قرار گرفتهاند، مردم و بازارهای مالی به خطر افتادهاند و شهرها، مناطق و کل یک کشور (ایتالیا) تحت قرنطینهاند. حال که این بیماری از همهگیری به دنیاگیری ارتقا یافته، احتمالا بیش از همیشه برای خواندن زمان داریم. «طاعون» کامو این روزها ارتباط و فوریت بیشتر و درسهایی برای ارائه دارد.
پیش از اینکه این کتاب را به دست بگیرید مطمئن باشید کووید-۱۹ هرچقدر هم ترسناک باشد، هرگز به اندازه طاعونِ کامو ویرانگر نیست. در قرن ۱۴ طاعون خیارکی که به عنوان «مرگ سیاه» نیز شناخته میشود، حدود یکسوم مردم قاره اروپا را کشت. با هجوم به لندن در سال ۱۶۵۶ و ۱۶۵۷، نزدیک به یکچهارم جمعیت کشته شدند. شاید ندانید که طاعون خیارکی هنوز هم وجود دارد. این بیماری کشنده از طریق ککها و جوندگان آلوده منتقل شده و باعث تب بالا، استفراغ و تورمهای دردناکی به نام «خیارک» میشود. حتا در صورت درمان با آنتیبیوتیک نرخ مرگ و میر ناشی از این بیماری ۱۰ درصد است و در صورت عدم درمان این میزان به ۹۰ درصد نیز میرسد. ویروس کرونا اصلا قابل مقایسه با آن نیست.
وقتی کامو این رمان را نوشت، در اُران همهگیری طاعون وجود نداشت. با این وجود در قرن ۱۶ و ۱۷ تلفات سنگینی به این شهر وارد کرده بود. اما مادامی که طاعون به معنای واقعی و به لحاظ بالینی، علائم و پیامدهای این بیماری را منتقل میکند، باسیلهای زیر لنز نویسنده آنقدرها فیزیولوژیک نیست که جامعهشناختی و فلسفی است. اگرچه رمان او پیشرفت یک بیماری همهگیر خاص در یک شهر، کشور و چارچوب زمانی خاص را دنبال میکند، سوژه واقعی کامو خارج از زمان و مکان است.
هدف او استعاری است: او به هرگونه بیماری مسری که ممکن است بر هر جامعهای غلبه کند اشاره میکند، از وبا و آنفولانزای اسپانیایی و ایدز و سارس و کووید-۱۹ گرفته تا ایدئولوژیهای مخرب نظیر فاشیسم یا توتالیتاریسم که میتواند کل جمعیت یک جامعه را آلوده کند. کامو در سال ۱۹۴۰ شاهد اشغال پاریس توسط نازیها در جنگ جهانی دوم بود. زمانی که «طاعون» را مینوشت، سردبیر مجله زیرزمینی مقاومت فرانسه به نام «نبرد» بود که نویسندگانی نظیر آندره مالرو، ژان پل سارتر و ریموند آرون در آن مشارکت داشتند. او میان عفونت جسمی و روانی ارتباطی مشاهده کرد که در کتاب خود این دو را به هم پیوند زد.
با شروع داستان موشها در سایه اُران در کمیناند، اول یکی یکی و بعد دسته دسته در خیابان میمیرند. اولین کسی که با این پدیده روبهرو میشود یک پزشک محلی به نام ریو است. اکثر ساکنین اُران اخطارهای اولیه را جدی نمیگیرند و تا مدتی تنها کاری که میکنند محکوم کردن سازمان بهداشت محلی و انتقاد از مسئولان و دولت است. راوی مینویسد: «از این لحاظ، مردم شهر ما مثل هر کس دیگری مشغول خودشان بودند. آنها انسانگرا بودند: بیماری همهگیر را باور نداشتند.» کامو نشان میدهد که چقدر اشتباه گرفتن یک بیماری همهگیر با یک ناراحتی ساده آسان است.
اما بعد میشل، سرایدار منزل ریو، مریض میشود و میمیرد. زمانی که ریو او را معاینه میکند علائم آشکار طاعون را تشخیص میدهد اما در ابتدا خود را متقاعد میکند که «مردم نباید نگران شوند، این کار اصلا جواب نمیدهد.» مقامات اُران نیز موافقت میکنند. بخشدار شهر شخصا متقاعد شده که این یک زنگ خطر اشتباه است. یک مقام سطح پایین، ریچارد، تاکید میکند که این بیماری نباید بهطور رسمی طاعون شناخته شود، بلکه باید آن را نوع خاصی تب نامید. اما با افزایش سرعت و تعداد مرگ و میر، ریو خوشبینی را کنار میگذارد و مقامات شهر مجبور به اقدام میشوند.
کامو اشاره میکند که مقامات میتوانند تهدید یک بیماری همهگیر را به حداقل برسانند، تا زمانی که شواهد، غیرقابلانکار و واکنش نشانندادن خطرناکتر از واکنش بیش از حد شود. اکثر مردم این تمایل را به اشتراک میگذارند و این نقص جهانی بشر است. او مینویسد: «همه میدانند که بیماریهای همهگیر راهی برای شیوع در دنیا پیدا میکنند؛ با این حال همچنان دشوار است که آنهایی را که از آسمان آبی به سرمان میافتند باور کنیم.»
به زودی دروازههای شهر بسته و قرنطینه تحمیل میشود و ساکنان اُران از یکدیگر و از جهان خارج جدا میشوند. راوی اشاره میکند: «اولین چیزی که طاعون به شهر ما آورد تبعید بود.» روزنامهنگاری به نام رامبر بعد از بسته شدن دروازههای شهر در اُران گیر میافتد و از ریو خواهش میکند که به او یک گواهی سلامت بدهد تا بتواند به پاریس نزد همسرش بازگردد، اما ریو نمیتواند به او کمک کند و میگوید: «هزاران نفر مثل تو در این شهر وجود دارند.» شهروندان هم مثل رامبر به زودی بیمعنی بودنِ فکر کردن به مصیبت خود را احساس میکنند، زیرا طاعون منحصر به فرد بودن زندگی همه آدمها را از بین میبرد و افراد را نسبت به آسیبپذیری و ناتوانی در برنامهریزی برای آینده خود آگاه میسازد.
این فاجعه جمعی است. کامو مینویسد: «احساس عموما فردیِ درد جدایی از کسانی که دوستشان داری، به ناگاه به حسی تبدیل میشود که همه در آن مثل یکدیگرند.» این درد همراه با ترس به بزرگترین درد دوره طولانی تبعید که پیش روست تبدیل میشود. هر کس که اخیرا مجبور به لغو یک سفر کاری، کلاس، مهمانی شام، تعطیلات و یا دورهمی دوستانه شده میتواند درستیِ تاکید کامو بر تبعات عاطفی دوران طاعون را درک کند: احساس انزوا، ترس و فقدان کمک. این همان تاریخچهای است که تاریخنویسان معمولی از آن میگذرند و رمان کامو آن را ثبت میکند و همانی است که ویروس کرونای جدید در حال حک کردن آن بر زندگی مدنی کنونی است.
اگر «طاعون» را مدتها پیش خواندهاید، احتمالا بیشتر از همه از عذابهای جسمی که راوی کامو بیطرفانه اما غریزی توصیف میکند تحت تاثیر قرار گرفتهاید. شاید به خیارکها و قبرهای آهکی بیشتر توجه کردید تا توصیف راوی از سرخوشی پرتکاپوی مردم عادی که در حباب یک بیماری همهگیر گیر افتادهاند، آنهایی که با لباس پوشیدن و قدم زدن بیهدف در بلوارهای اُران با احساس انزوای خود جنگیدند و میل دیوانهواری برای زندگی در قلب همهشان بود. اهالی شهر اُران مثل ساکنان امروز جهان این راه چاره را ندارند: جستوجوی جامعه در واقعیت مجازی. با ماندن و طول کشیدن بیماری همهگیر کرونا در عصر دیجیتال امروز، فیلتر جدید واضحی بر دیدگاه موشکافانه کامو از زمینه عاطفی بیماری مسری اعمال میشود.
امروز تبعید و انزوای ناشی از این بیماری همهگیر تفاوتها و ویژگیهای خود را دارد. همانطور که در خیابانها قدم میزنیم یا به فروشگاهها میرویم، به شکل انعطافپذیری عادات احتیاطی که رسانههای اجتماعی توصیه میکنند انجام میدهیم: دستهایمان را میشوییم؛ با همدیگر دست نمیدهیم و فاصله را حفظ میکنیم. برخی از ما میتوانیم کارهایمان را از راه دور انجام دهیم تا دیگران را آلوده نکنیم یا خودمان آلوده نشویم. میتوانیم دیدارهایمان با دوستان را لغو کنیم و از طریق گوشیهای موبایل با یکدیگر تماس تصویری داشته باشیم. میتوانیم به صورت آنلاین خیلی از خریدها را انجام دهیم. اما تا کِی؟ کامو جواب را میدانست: نمیتوانیم بدانیم.
مانند زنان و مردانی که تقریبا یک قرن پیش در چنین شرایط ناآرامی زندگی میکردند و کامو آنها را به تصویر کشید، تمام چیزی که میدانیم این است که این اختلال برای همیشه دوام نخواهد داشت. هر وقت دلش بخواهد بدون علت مشخصی میرود. و یک روزِ دیگر بیماری همهگیر دیگری ظهور میکند. وقتی این اتفاق افتاد، کتاب کامو سالها پیش به ما هشدار داد و ما امروز این واقعیت را حتا واضحتر از پیش میدانیم که باید هشدارها را جدی بگیریم. کامو مینویسد: «به اندازه جنگها، بیماری همهگیر در تاریخ وجود دارد. با این همه همیشه بیماریهای همهگیر و جنگها مردم را به یک اندازه غافلگیر میکنند.»
نظرات