نویسنده برگزیده جایزه جلال آلاحمد میگوید: اکنون که در دل واقعه به سر میبریم، مباحث تئوری چارهساز میدان جنگ نیست. اکنون بخشی از جامعه در خانه ماندهاند. آنان به هر دلیل، آگاهی را تبدیل به منش کردهاند. در عین حال گروهی نیز هنوز بیتوجهند.
بر اساس این گزارش، این روزهای در خانه ماندن به واسطه رعایت قوانین شهروندی و رعایت بهداشت برای ممانعت از فراگیرتر شدن ویروس کرونا فرصتی بود تا پای صحبتهای این نوینسده و دبیر جایزه جلال آل احمد بنشینیم.
در این پرسش و پاسخ چند سوال از شرفی خبوشان پیرامون در خانه ماندن و سرگرم شدن و خاطره از این روزها داشتیم که او اینطور پاسخ داد.
* آقای خبوشان از روزهای قرنطینه در خانه و برنامههایتان بگویید.
شما چهار سؤال از من پرسیدهاید که همه در مورد منش یا رفتاری است که من در برابر این «کرونا ویروس فراگیر ترسناک» -سرواژههای این عبارت را به هم بچسبانید و بخوانید «کوفت»- انجام میدهم. از درخانه ماندن و ایّام نوروز و ایّام دعا و مناجات و خاطره و هر چیزی که این وضعیت تازه آن را پدید آورده است سؤال کردهاید. بله من در خانه ماندهام، خود و خانوادهام را خودخواسته قرنطینه کردهام، شب چهارشنبهسوری برای ترقه خریدن و ترقهبازی بیرون نرفتم، به خرید عید نرفتم، به مهمانی و دید و بازدید عید نرفتم و با پدر و مادرم دیداری نداشتهام و در همه این لحظهها دعا را فراموش نکردهام.
میشود درخانه نوشت و در خانه به شاگردان درس گفت
البته در خانه ماندن برای من سخت نیست چرا که شغل من نوشتن و درس گفتن است. میشود درخانه نوشت و در خانه به شاگردان درس گفت. امّا کسانی هستند که به این پرسشها نمیتوانند پاسخ امیدوارکنندهای بدهند و پاسخ من نیز هیچ دردی را از آنان دوا نخواهد کرد. من ترجیح میدهم در این وضعیت خاصّی که در آن به سر میبریم در مواجه شدن با سؤالات شما، گفتاری را مطرح کنم که ضروریتر و بایستهتر است و البته شاید در نهایت با همان نیّت و هدفی تلاقی کند که این روزها شما در پیآنید و طرح سؤال شما هم به خاطر آن است؛ کمک به جامعه برای اتّخاذ روش و منشی درست در وضعیّت اکنون.
به گواه تاریخ، رویارویی بشر با چنین پدیدهای تازگی ندارد
* نمونههایی هم بوده است؟
این نخستین باری نیست که بشر با یک بیماری فراگیر ترسناک مواجه میشود. خواندن تاریخ یا به یادآوردن خاطرات کسانی که درگذشتهاند، تأیید میکند که رویارویی بشر با چنین پدیدهای تازگی ندارد. امّا ما صحبت از بشر میکنیم و این یک معنای عام است. اینجا صحبت از ماست. ما یعنی آدمهای درقید حیات، نه بشری که معنای عام بشریت را در طول تاریخ شامل میشود. برای مایی که هماکنون در حال نفس کشیدن هستیم چنین پدیدهای تازگی دارد. ما در طول عمرمان چنین چیزی را تجربه نکردهایم. حتّی پیران کهنسالان ما چنین وضعیتی را نزیستهاند، به این دلیل که از چنین وضعیت مشابهی که البته نبود امکانات و وقوع جنگ جهانی از جمله عوامل آن بود، به اندازه عمر یک انسان گذشتهاست. ما در طول زندگی با هیچ بیماری همهگیری در چنین سطحی روبرو نبودهایم. منظور یک بیماری واگیردار تقریباً ناشناختهایست که واکسن و درمان آن هنوز تهیّه نشده؛ یک ویروس جهشیافته که هر چند مقطعی از دانش بشر جلو افتاده است.
وضعیت پیش آمده به ما میگوید باید در خانه بمانیم
* برای روبرو شدن با چنین وضعیتی و پیروزی بر دشواریهای آن چه باید کرد؟
برای روبرو شدن با چنین وضعیتی و پیروزی بر دشواریهای آن نیازمند به آگاهی اکتسابی مبدل شده به منش هستیم، چرا که هیچگونه تجربه عینی در این زمینه نداریم. نه ما و نه بزرگتران ما. آگاهی مبدّل شده به منش به مصداق علاج باید پیش از واقعه کسب شده باشد، چنانکه علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. منش رفتار ماست در برابر پدیدهها و عملی است برآمده از آگاهی. وضعیت پیش آمده به ما میگوید باید در خانه بمانیم، به ما میگوید باید برای قطع زنجیره سرایت ارتباطمان را به حدّاقل برسانیم، از عادتهای پیشین برای مدّتی دست برداریم و خودمان را با آنچه عمل بدان لازم است، تجهیز کنیم. اینها مجموعهای از آگاهیها هستند. با وجود چنین آگاهیهایی، آنطور که شایسته است با این وضعیت روبرو نمیشویم.
مشکل ما فقدان آگاهی نیست بلکه تبدیل آگاهی به منش است
* مشکل چیست؟
بنابراین مشکل ما فقدان آگاهی نیست، ما نیازمندیم که این آگاهیها را تبدیل به منش کنیم. تبدیل آگاهی به منش باید قبل از رخداد، در ما ایجاد شده باشد. چگونه میشود به یک آگاهی عمل کرد؟ زمانی که آن را باور کنیم، به درستی آن ایمان داشته باشیم و آن را همچون دانستههای بدیهی دیگر معتبر و حتمی بدانیم. ما آگاهی را جدّی نمیگیریم. چرا جدّی نمیگیریم؟ چون جدّی گرفتن آگاهی از دو عامل برمی خیزد: ۱-درک و معرفت عمیق نسبت به ماهیت آن آگاهی یعنی پذیرفتن درونی ۲-قبول داشتن مصدر آگاهی بدون درنظر گرفتن به ماهیت آن یعنی پذیرفتن بیرونی.
وی گفت: ما زمانی آگاهی را جدّی میگیریم و آن را تبدیل به منش میکنیم که یا آن آگاهی برای ما معتبر باشد، یا کسی که آن آگاهی را به ما میدهد، از اعتبار بالایی برخوردار باشد. در هر حال آگاهی باید اعتبار خود را نزد ما حفظ کند. یا خبر دهنده باید معتبر باشد یا خبر و یا هر دو. برای اینکه آگاهی را معتبر بدانیم نیازمند ساختن خویشتنیم چون این امری درونی است باید خود را بسازیم، باید به عنوان گیرنده پیام شرایط لازم را برای درک و دریافت آن پیام داشته باشیم. نمیشود از یک نارسانا انتظار داشت که الکتریسیته را از خود عبور دهد یا آن را پذیرا باشد. پس برای پذیرش درونی آگاهی، باید وجودمان را آماده کنیم. آماده شدن به وسیله آموزش شکل میگیرد. اگر جامعهای یک گزاره درست را معتبر نمیداند، به خاطر عدم آمادگی اوست. این جامعه هنوز برای پذیرش درونی آن گزاره آماده نشده است.
باید کمک کنند تا اقشار آسیبپذیر بتوانند ایّام قرنطینه را تاب بیاورند
* در این میان نقش آموزش چگونه است؟
رسانهها و نظام آموزشی، خانواده و رفتارهای جمعی همه و همه، بار این آموزش را به دوش میکشند. آموزش یک پدیده جمعی است. یعنی این اجتماع است که فرد را آموزش میدهد نه صرفاً یک معلّم یا یک سازمان به تنهایی. در واقع پذیرش درونی یک آگاهی، مربوط به فرهنگ است. ارتقا فرهنگ و بالابردن کیفیت آن و یا دگرگون کردن آن کاری است جمعی و همگانی. پذیرش بیرونی نیز در گرو راستکرداری و جدّیت و تعهّد افراد همین اجتماع در مناصبی است که کسب کردهاند. مسئولین و رسانهها باید از قبل به عنوان مصدر آگاهی اعتبار کسب کرده باشند و این اعتبار باعث شود که اجتماع، آن آگاهی برآمده از طریق آنان را جدّی بگیرد.
عامل دوم جدی گرفتن آگاهی
در واقع عامل دوم جدی گرفتن آگاهی، تبعی است. به این معنا که اگر عامل اول ایجاد نشود عامل دوم ایجاد نمیشود چرا که صاحبان مناصب، مسئولین، کارکنان نهادها و سازمانهای اجتماعی که قرار است مصدر خبر معتبر باشند، برآمده از فرهنگ همان جامعه هستند. متوسّل شدن به زور راهکاری است برای ایجاد منش در شرایطی که خودمان بوجود آوردهایم. یعنی پذیرش بیرونی آگاهی، به جبر و قوای قهریه. این جبر و قوای قهریه البته شامل کارفرمایان دولتی و غیردولتی نیز میشود، آنان نیز باید به اجبار متحمّل یک منش متناسب با این آگاهی شوند، باید کمک کنند تا اقشار آسیبپذیر بتوانند ایّام قرنطینه را تاب بیاورند. قرنطینه شهرها نمود ایجاد منش و وادار کردن جامعه به پذیرش بیرونی است.
بخشی از جامعه در خانه ماندهاند و به توصیهها عمل کردهاند
* از این وضعیت موجود چه درسهایی میتوان گرفت؟ تدابیر پس از این واقعه چیست؟ بخشی به سفر رفته و بخشی در خانه ماندهاند.
آنچه گفته شد درسهایی است که میشود بعدها از این وضعیت آموخت و این آموختهها را در شرایط مشابه در آینده بهکار بست. امّا اکنون چه باید کرد؟ اکنون که در دل واقعه به سر میبریم، این مباحث تئوری چارهساز میدان جنگ نیست. اکنون بخشی از جامعه در خانه ماندهاند و به توصیهها عمل کردهاند، به سفر نرفتهاند و مراقب خود و دیگرانند. آنان به هر دلیل، آگاهی را تبدیل به منش کردهاند. در عین حال گروهی نیز هستند که هنوز بیتوجّهند، هنوز برایشان آگاهی جدّی نیست و تغییری در رفتار آنان ایجاد نشده است. چه باید کرد؟ آیا اگر پذیرش درونی به هر دلیلی برای دستهای از اجتماع وجود ندارد و به هر دلیلی نیز زمینهای هم برای پذیرش بیرونی آنان ایجاد نشده است، نباید به خاطر حفظ کلّیت اجتماعِ در معرض خطر، دست به اقداماتی زد که جدّی گرفتن آگاهی را به همراه داشته باشد؟ مگر اینکه آنان که باید چنین کنند، خودشان نیز این آگاهی را چنان که شایسته آناست جدّی نگرفته باشند.
نظر شما