شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۰
کتاب‌هایی که نمی‌توانید آن‌ها را زمین بگذارید

محمود برآبادی، نویسنده کودک و نوجوان معتقد است که نباید در این رزوها بگوییم «کی حوصله داره کتاب بخونه؟» و کتاب‌هایی را برای مطالعه به بچه‌ها پیشنهاد داده که وقتی دست بگیرند، نمی‌توانند آن‌ها را زمین بگذارند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمود برآبادی: همه ما کارهایی داشتیم که به خاطر کمبود وقت آن را کنار گذاشته‌ایم. می‌خواسته‌ایم کتابی قطور را بخوانیم که فرصت نشده یا می‌خواسته‌ایم چیزی بنویسیم، گفته‌ایم حالا باشه بعد. در طول سال گرفتاری‌هایمان زیاد بوده، درس و کار و تفریح و بقیه چیزها نگذاشته که ما به این جور کارها برسیم و حالا توفیق اجباری فرا رسیده است.

در این روزهایی که بخاطر همه‌گیر شدن بیماری کرونا بیشتر وقت‌ها مجبوریم در منزل باشیم، فرصت خوبی است که این کارهای عقب افتاده را انجام بدهیم.
 
اگر می‌خواستیم کتابی را بخوانیم؛ کمی نقاشی کنیم؛ موسیقی اگر کار می‌کنیم، تمرین کنیم و خیلی کارهای دیگر که بسته به علاقه آدم‌ها این فهرست متفاوت است؛ الان وقتش رسیده. می‌توانیم کتاب‌های نخوانده را بخوانیم و یا چیزی را که می‌خواستیم درست کنیم، خاطرات بنویسیم. خیاطی کنیم، گلدوزی و حتی آشپزی می‌کنیم، همه این کارها هم مفید است و هم سرمان را گرم می‌کند. حتی دیدن فیلم و یا بازی‌های کامپیوتری یا بازی‌های جمعی هم خوب است ولی مطالعه از همه بهتر است. نگوییم: «کی حوصله داره کتاب بخونه؟» قبول دارم اولش حوصله نداریم! اصلاً ممکن است دست و دلمان به هیچ کاری نرود. اما وقتی شروع کردیم خواهید دید که چه کار خوبی کرده‌ایم. چقدر از وقتمان خوب استفاده کرده‌ایم و اگر رمان یا داستان خوبی باشد که داریم می‌خوانیم، نمی‌توانیم آن‌ را کنار بگذاریم. چراکه جهان داستان ما را در خودش غرق می‌کند.
 
اما چیزی که مهم است برای گذران وقت‌تان در منزل برنامه داشته باشید. این‌طور نباشد که صبح تا شب جلو تلویزیون تلپ شویم و هی از این کانال به آن کانال به آن کانال برویم و بعد هم کنترل را پرت کنیم و بگوییم: «وای حوصله‌ام سررفت. آخه این چه وضعشه.»
 
درست مثل روزهای عادی زمان را مدیریت کنید. چند تا برنامه در هر روز داشته باشید و به همه آن‌ها برسید. هم درس یا کتاب بخوانید، هم بنویسید، هم بازی کنید هم کارهای دیگری را که دوست دارید انجام دهید، اما همه را به اندازه‌ای که برای خود برنامه‌ریزی کرده‌اید، اینجوری می‌بینید که وقت کم می‌آورید و اصلا حوصله‌تان سر نمی‌رود. من هم چهار عنوان رمان را که جزو رمان‌های خوبی بوده که سال گذشته منتشر شده به شما پیشنهاد می‌کنیم. این رمان‌ها آنقدر جذاب و سرگرم‌کننده است که وقتی دست بگیرید، نمی‌توانید آن‌ها را زمین بگذارید.
 
 

«پسری که با پیراناها شنا کرد»
شنیده بودم کتاب «پسری که با پیراناها شنا کرد» از دیوید آلموند نویسنده انگلیسی کتاب خوبی است اما فرصت مطالعه پیدا نکرده بودم. هنگامی که شروع به مطالعه آن کردم، به درستی این ادعا پی بردم. دیوید آلموند در حوزه رمان نوجوان نویسنده شناخته شده‌ای است و کارهای خوب فراوانی دارد که خوشبختانه بسیاری از آن‌ها به فارسی نیز ترجمه شده است.
 
او در این رمان ما را به دنیایی که بین واقعیت و خیال در نوسان است، می‌برد. دنیایی که نمی‌توانیم دریابیم کجا نویسنده از واقعیت فراتر رفته و قدم در دنیای خیال گذاشته‌ است و کجا با واقعیت روبه‌رو هستیم؟ او حتی در جاهایی به عنوان نویسنده با خواننده کتاب‌ وارد گفت‌وگو می‌شود و نظر او را برای ادامه داستان می‌پرسد. این کتاب با ترجمه شیوای ریحانه جعفری منتشر شده است. ترجمه‌ای روان که توانسته جهان داستان نویسنده را به خوبی منعکس کند.
 
 

«این کتاب را ممنوع کنید!»
کتاب «این کتاب را ممنوع کنید!» نوشته اَلن گرتز با ترجمه سارا عاشوری در 205 صفحه منتشر شده است. نثر این کتاب شیرین است و کارگروهی را به بچه‌ها پیشنهاد می‌کند. مقابله بچه‌ها در برابر خواست غیرمنطقی بزرگترها قرار می‌گیرد و در پایان بچه‌ها پیروز می‌شوند.
 
کتاب به لحاظ داستانی ساختار مهندسی شده دارد. تکنیکی نوشته شده و نویسنده تمامی عناصر داستانی را برای جذابیت اثر به کار گرفته است. «ایمی آن» شخصیت اول داستانی از همان ابتدا با مشکلاتی درگیر می‌شود اما با پیگیری و استقامت بر مشکلات فائق می‌‌آید. او که در ابتدای داستان حتی جرأت حرف زدن در برابر بزرگترها را ندارد و نمی‌تواند از حق بدیهی خودش دفاع کند، در پایان داستان با حرف‌های منطقی خود و رفتار حساب شده‌اش، دیگران را مجاب می‌کند و از حقوق جمع دفاع می‌کند.
 
 

«من پنیرم»
رمان 247 صفحه‌ای «من پنیرم» نوشته رابر کورمیه نویسنده آمریکایی با ترجمه رؤیا زنده‌بودی است. از این کتاب در سال 69 ترجمه دیگری با نام «طعمه» چاپ شده است. کتاب ماجرای پسر نوجوانی به نام آدام فارمر است. آدام ترس‌ها و دغدغه‌هایی دارد و پدر و مادری که خیلی نگران او هستند. او رازی دارد که خودش هم نمی‌داند و در جریان یک بازجویی طولانی آشکار می‌شود. بازجویی که بیشتر به مصاحبه شبیه است. آدام یک روز صبح سوار بر دوچرخه راه می‌افتد تا امانتی را به پدرش برساند. غافل از اینکه این سفر به کشف راز فراموش شده و هویت گم‌شده او می‌انجامد.
 
داستان من پنیرم پرکشش است و در تمام مدت خواننده را به دنبال خود می‌کشاند. پیرنگی قوی دارد و به مشکلی معماگونه تا پایان ادامه می‌یابد. کتاب جوایز زیادی نیز برده است.
                       

«دروازه مردگان»
کتاب آخری که پیشنهاد می‌کنم از یک نویسنده ایرانی است. «دروازه مردگان» رمانی وهم‌انگیز است به قلم حمیدرضا شاه‌آبادی. کتاب که قرار است 3 جلد باشد و تاکنون دوجلد آن با عناوین «قبرستان عمودی» و «شب خندق» منتشر شده و با استقبال منتقدان هم روبه‌رو شده و جایزه کتاب‌سال را هم از آن خود کرده است.
 
داستان دروازه مردگان در دوره قاجار می‌گذرد. نوجوان فقیر روستایی که قربانی نداری و جهل شده و در چنگ آدم‌های شریر گرفتار می‌شود. او را از خانواده‌اش می‌دزدند و در یک کارگاه قالی‌بافی به کار می‌گمارند. داستان پر از لحظات تکان‌دهنده و دلهره‌آور است. آشنایی قهرمان داستان با میرزا حسن رشدیه که پیشرو تعلیم و تربیت امروزی در ایران است او را از قعر فلاکت به بیرون می‌کشد و سرنوشتش را عوض می‌کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها