«جوانان اهواز زندهاند»؛ جلد اول از کتاب تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت سردار احمد غلامپور است که به نقشآفرینی نیروهای خودی در دوران دفاع مقدس اشاره میکند و شامل سه دوره از زندگی سردار غلامپور میشود.
سردار احمد غلامپور در سال ۱۳۳۵ در خانوادهای پرجمعیت در جنوب اهواز به دنیا آمد و در دوران کودکی و نوجوانی علاقه بسیار زیادی به فوتبال داشت. او در دوران دبیرستان با مسائل اعتقادی و سیاسی آشنا شد و دوستی و معاشرت با افرادی که در مسجد فعالیت میکردند، وی را به عرصه مبارزه سوق داد. غلامپور پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عضویت سپاه پاسداران درآمد و با شروع جنگ تحمیلی، به محور سوسنگرد رفت و مسئولیت عملیات را برعهده گرفت. او در دوره مقاومت در برابر تجاوز ارتش عراق و عملیاتهای سال اول جنگ، حضوری فعال و مؤثر در جبههها داشت. وی بعد از مدتی به اهواز فراخوانده شد و در پایگاه منتظران شهادت (گلف) در کنار فرماندهان اصلی جنگ ازجمله رحیم صفوی، غلامعلی رشید و حسن باقری قرار گرفت و تجربهها و توانمندیهایش افزایش یافت.
در عملیات فتح المبین، او جانشین مجید بقایی در قرارگاه فجر بود و همزمان با این عملیات، مسئولیت آمادهسازی منطقه عملیاتی بیتالمقدس (عملیات آزادسازی خرمشهر) را نیز بر عهده گرفت. وی سپس با دستور محسن رضایی، فرماندهی قرارگاه قدس را در عملیاتهای بیتالمقدس و رمضان بر عهده داشت.
مجید مختاری برگزارکننده جلسات گفتوگو است که خود از راویان دوران دفاع مقدس است. وی در هر گفتگو با اشاره به اسناد و مدارک و گزارشهای موجود در دفاتر راوی، سؤالاتی را از سردار غلامپور پرسیده است و سعی کرده تا مسائل و اتفاقات را با طرح سؤالات و پاسخ توسط راوی برای مخاطب روشن و تبیین کند.
متن کتاب تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت احمد غلامپور سلیس و روان است و با مطالعه کتاب، وقایع مطرحشده در ذهن مخاطب به تصویر کشیده میشود. قرار گرفتن چکیده مطالب در ابتدای هر فصل از ویژگیهای کتاب تاریخ شفاهی سردار غلامپور است بهطوریکه خواننده با آنچه قرار است بخواند آگاه میشود. همچنین در پایان هر فصل ضمیمههای مربوط به آن نیز آورده شده است. برای دسترسی آسان مخاطبان در پایان کتاب نمایه تعبیهشده است. در جایجای کتاب بهمنظور مستند محور بودن آن، تصاویر و اسنادی که به آنها در متن اشارهشده به نمایش گذاشتهشده است.
وجهتسمیه عنوان کتاب یعنی «جوانان اهواز زندهاند» را میتوان در قسمتی از کتاب دید که میخوانیم: «لشکر ۹ عراق روز نهم جنگ به حمیدیه در ۱۵ کیلومتری اهواز رسید. این لشکر اگر موفق میشد از حمیدیه بگذرد، بعد از الحاق با لشکر ۵ وارد اهواز میشد و شهر سقوط میکرد. آیتالله بهشتی با گزارشی که از شمخانی و دیگران گرفته بود، متوجه شده بود که اهواز بهزودی سقوط خواهد کرد. ایشان پیش امام رفته و گفته بود بچهها نگران سقوط اهوازند. امام پاسخ داده بودند که «مگر جوانان اهواز مردهاند؟» این پیام که از طریق شمخانی به بچهها رسید، خون همه را به جوش آورد و عدهای از جوانان اهواز به فرماندهی غیور اصلی رفتند و به عراقیها شبیخون زدند و آنها را دهها کیلومتر عقب راندند.»
کتاب تاریخ شفاهی سردار غلامپور مشتمل بر ۳۸۶ صفحه و شمارگان 2000 نسخه، از سوی انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر و با قیمت ۳۵ هزار تومان روانه بازار شده است.
نظر شما