میلاد حبیبی، نویسنده جوان کتاب «آرزوهای دستساز» میگوید: نگاهها به مقوله پیشرفت، بیشتر آماری و رسانهای است که نمیتواند مردم را با خود همراه کند، اما اتفاقی کوچک برای یک فوتبالیست، بازیگر یا خواننده موج عظیمی بین مردم ایجاد میکند.
در روزهایی که کشورمان درگیر بیماری کرونا شده و شرکتهای دانشبنیان هم پای کار مبارزه با این بیماری آمدند، «آرزوهای دستساز» که به سرگذشت یکی از این شرکتهای دانشبنیان پرداخته است، پیشنهاد خوبی برای مطالعه میتواند باشد؛ بهخصوص که این کتاب در اولین سال انتشارش با استقبال خوب خوانندگان هم همراه بوده است.
این کتاب را که به دور از شیوههای معمول در تاریخ شفاهی، سبک داستانی ـ مستند را برای روایت در پیش گرفته است، میتوان شروع فصل جدیدی از تاریخنگاری انقلاب و روایت فتحها هم دانست. با میلاد حبیبی، نویسنده کتاب که خودش هم یک جوان دهه هفتادی و الکترونیکخوانده است، گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
* آنطور که پیداست کتاب «آرزوهای دستساز» اولین خروجی سرفصل جدیدی با عنوان «تاریخ شفاهی پیشرفت» است. قبل از آنکه بخواهیم درباره کتاب حرف بزنیم، کمی درباره این سرفصل توضیح بدهید.
در طول ۴۰ سال انقلاب اسلامی، در حوزههای مختلفی پیشرفتهای متعدد داشتهایم که متأسفانه به این پیشرفتها در فضای فرهنگی، هنری و رسانهای به نحو شایسته پرداخته نشده و فراز و فرودها، ماجراها و اتفاقاتی که رقم خورده تا ما به این پیشرفتها و دستاوردها برسیم، به طرز مطلوبی روایت نشده و این عدم روایت، باعث وقوع تاریخشویی شده است. اگر بررسی کنیم میبینم که وقایع دهه شصت، کم و بیش، روایت شدهاند و پس از آن، این روایتها متوقف شده و دستاوردهای انقلاب اسلامی چندان بیان نشده است. این عدم روایت در حوزههای مختلفی مانند نشر کتاب و فیلمسازی، خود را نشان میدهد به صورتی که در این چهل سال، حتی یک فیلم سینمایی با موضوع پیشرفتهای انقلاب اسلامی تولید نشده است.
در حوزه نشر نیز با یک نگاه کلی متوجه میشویم که معمولاً کتابهایی در کتابفروشیهای ما خرید و فروش میشوند و چاپ بالایی دارند که ترجمهای هستند و الهیات سرمایهداری و نظام غرب را به مردم ما القا میکنند و پیشرفتهایی که در این کتابها روایت میشود، پیشرفتهایی هستند که با باورهای ما مطابقت ندارد. به همین دلیل، تاریخ شفاهی پیشرفت به دنبال این است که در حوزههای مختلف هستهای، موشکی، پزشکی، نانو و بیوتکنولوژی و شرکتهای دانشبنیان، روایتگر پیشرفتها باشد. این روایتها میتواند برای نسل جدید ایدهبخش و راهگشا باشد و مردم را از زحمات و تلاشهای اتفاق افتاده آگاه کند.
* چه تفاوت عمدهای میان روایتهای تاریخ شفاهی پیشرفت با گزارشهای معمول رسانهای درباره دستاوردهای کشور وجود دارد؟
تاکنون نگاهها به مقوله پیشرفت، بیشتر برخوردهای آماری و رسانهای بوده که به هیچ عنوان نمیتواند مردم را با خود همراه کند، اگر مردم، پشتوانه پیشرفتهای کشور در حوزههای مختلف باشند، این پیشرفتها تبدیل به مطالبه عمومی میشوند ولی اگر اینگونه نباشد میبینیم که بیش از هفت سال است صنعت هستهای و فضایی کشور تقریباً به حالت راکد درآمدهاند و مردم به این تعطیلی صنایع مهم که پیشران تمام صنایع ماست، واکنشی نشان نمیدهند اما حذف یک مجری یا اتفاقی کوچک برای یک فوتبالیست، بازیگر و خواننده، موج عظیمی بین مردم ایجاد میکند، حداقل اینکه مردم درباره آن صحبت میکنند اما متأسفانه به پیشرفتهایی که اقتصاد، زندگی و معیشت ما به آنها گره خورده است، توجهی ندارند.
علت اینکه نمیتوانیم این پیشرفتها را حفظ کنیم، این است که آنها را برای مردم روایت نکردهایم و مردم را با خود همراه نکردیم، لذا مردم پشتوانه این پیشرفتها نیستند و خود را ملزم به حمایت و دفاع از آنها نمیدانند؛ یکی از اهداف تاریخ شفاهی پیشرفت همین است که مردم را آگاه و متوجه این دستاوردها کند تا مردم از اینها حراست و دفاع کنند.
* فقط پیشرفتهای علمی و فناوری ذیل این سرفصل هست یا مثلاً مدیران و مسئولان جهادی و موفق را هم شامل میشود؟
تاریخ شفاهی پیشرفت، به این حوزههایی که نام بردم، محدود نیست و بهعنوان مثال در چارچوب تعیین شده، به مدیریت پیشرفت هم میپردازیم چرا که مدیران جهادی و انقلابی هستند که مسیر پیشرفت را در صنایع و علوم مختلف هدایت میکنند و کسانی که در عرصه مدیریت هم اقدامات جهادی انجام میدهند، ذیل تاریخ شفاهی پیشرفت تعریف میشوند. همچنین روایت دیپلماسی پیشرفت، از دیگر اهداف ماست؛ یعنی روایتی از اقدامات سفیران ایران در کشورهای مختلف دنیا که توانستهاند پیشرفتهای ما را به کشورهای مختلف صادر کنند و این موجب عزت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران است که کالای پیشرفته ایرانی صادر شود و پیشرفتها و دستاوردهای ایران اسلامی در کشورهای دیگر هم روایت شود.
* پس با این توضیحات، میخواهید نمونههای داخلی را برای مخاطبی که با انبوه کتابهای ترجمهای درباره پیشرفتهای غرب مواجه است، معرفی و روایت کنید؟
امام خمینی(ره) جملهای در مقایسه پیشرفتهای جهان غرب و دنیای اسلام دارد با این مضمون که پیشرفت در نگاه اسلامی با پیشرفت در جهانبینی غربی، تضادهای بنیادین دارد؛ این را با تحقیق میگویم که منشأ تمام پیشرفتهایی که در غرب به وجود آمده، جنگطلبی و چپاول و استعمار ملتها بوده است. در حالیکه آنچه هدف ماست و مکتب و معارف ما توصیه کرده، انسانیت و تقوا و توحید و رشد فضائل انسانی است. در واقع ماهیت پیشرفتهای ما با هم متفاوت است و این را باید در روایتهای خود، نشان دهیم. یعنی وقتی غربیها روایتهای خود را ارائه میدهند، ما هم باید روایتهای خودمان را در مقابل روایتهای آنها قرار دهیم تا مخاطب، این دو را کنار هم قرار دهد. «استیو جابز» میگوید ما در مسیر رسیدن به موفقیت میتوانیم به هرکسی خیانت کنیم و نتیجه و موفقیت، اصل است و در این مسیر میتوانی هر کاری انجام دهی تا به موفقیت برسی، در صورتی که این مطلب در تضاد با باورهای اسلامی است.
* «آرزوهای دستساز» چطور کتاب شد؟
تقریباً از دو سال پیش که کار در حوزه تاریخ شفاهی پیشرفت را شروع کردیم، دنبال سوژههای مختلف بودیم. ما در اولین قدم، سراغ مجموعههای بزرگی مانند مپنا و صنایع موشکی نرفتیم، چون اینها نیاز به الزامات و پیشزمینههایی دارند. به دنبال سوژههایی بودیم که بتوانیم سریعتر به نتیجه برسیم و با نهادهای مختلفی مانند معاونت علمی ریاست جمهوری، ستاد نانو، پارکهای علم و فناوری و شرکتهای موفقی هم که در این مجموعهها فعالیت داشتند، ارتباط برقرار کردیم. تا اینکه یکی از دوستانم، بنده را به مسجد زینبیه منطقه 10 تهران دعوت کرد که آنجا برنامهای درباره شرکتهای دانشبنیان در حال برگزاری بود، همان جا با آقای حسین توحیدی، مدیرعامل شرکت پویافنآوران کوثر آشنا شدم. موضوع را برایشان توضیح دادم و قرارهای بعدی را هماهنگ کردیم. سختی کار اینجا بود که این دوستان هیچ دیدی نسبت به اتفاقی که میخواست واقع شود، نداشتند و ما هم نمونهای از کار نداشتیم تا نشان دهیم ولی آنها همراهی کردند و در چهار ماه، 25ساعت مصاحبه با اعضای هیئت مدیره شرکت گرفتیم. بعد از آن هم تدوین و نگارش کتاب شروع شد که حدود سه ماه طول کشید.
پس در واقع این کتاب، سرگذشت یکی از شرکتهای موفق دانشبنیان است؟
بله؛ «آرزوهای دستساز»، روایتی ۱۰ ساله از شروع فعالیتهای این شرکت در سال ۸۵ تا سال ۹۵ است که موفق به تولید محصول و کسب رتبه اول جشنواره خوارزمی میشوند و خط تولید محصولشان را راه میاندازند و قراردادهای بزرگی هم میبندند. بهعنوان مثال یکی از محصولاتشان، دوربینی است که تحت عنوان «کارابین» که بهصورت متعدد در جادهها و شهرهای مختلف توسط نیروی انتظامی و دستگاههای مختلف برای کنترل ترافیک استفاده میشود. علاوه بر این، در ۳۰ حوزه دیگر فعالیت دارند.
* در «آرزوهای دستساز» برخلاف غالب کتابهای تاریخ شفاهی، از شیوه داستان هم استفاده کردید که مستلزم تخیل است و این موضوع هم با مستندنگاری تاریخ شفاهی منافات دارد.
چالشی که ما با آن روبرو هستیم این است که سوژههایی که به طور معمول در تاریخ شفاهی پیشرفت با آنها ارتباط داریم، برای عموم مردم جذاب نیستند به این دلیل که وجه دراماتیکی که مخاطب را جذب میکند، در این سوژهها وجود ندارد؛ در سوژههای این حوزه، معمولاً با یک سری مفاهیم فنی و مهندسی و مدیریتی و مالی روبرو هستیم که باید برای مخاطب عام، به گونهای جذاب بیان شوند.
در واقع این موضوعات، مخاطب خاص خود را دارند و مردم هم با طیف گستردهای از پیشرفتها آشنا نیستند. ما باید بتوانیم این مفاهیم خاص را برای عامه مردم، قابل درک کنیم، مثلاً باید بتوانیم بگوییم منظور ما از اینکه میگوییم ساخت سانتریفیوژ پیچیده است، چیست و این پیچیده بودن را تشریح کنیم که این کار سختی است. با توجه به این موضوعات، در تدوین کتاب، این ایده مطرح شد که اسناد و مصاحبههای تاریخ شفاهی را با عناصر داستانی ترکیب کنیم. البته کسانی که در حوزه تاریخ شفاهی فعالیت دارند، عموماً با این اتفاق، مخالف هستند و میگویند باید صحت اسناد تاریخ شفاهی حفظ شود و دخالتی در اصل آن نداشته باشیم اما نظر ما این بود که از ظرفیتهای داستاننویسی استفاده کنیم تا کتاب، جذابیت لازم را پیدا کند. این ایده در کتاب «آرزوهای دست ساز» اجرا شد البته کار سختی بود، چرا که باید ماجرای تخیلی را با واقعیت در هم میآمیختیم بهطوری که مرز بین تخیل و واقعیت بهوضوح مشخص باشد، نمیدانم در این کار موفق بودیم یا نه.
* به نظر میرسد که موفق بودید. «آرزوهای دستساز» در حالی که یک سال هم از انتشارش سپری نشده، بدون هیاهوی رسانهای خاصی به چاپ چهارم رسیده است.
برای بنده هم عجیب بود و فکرش را نمیکردم چنین استقبالی از چنین سوژهای و چنین کتابی انجام گیرد و این نشان میدهد مخاطب، تشنه خواندن و شنیدن اینگونه روایتهاست. در میان دانشجویان و دانشآموزان هم استقبال خوبی از این کتاب شده است. مخاطب اصلی ما هم قشر دانشجو هستند و البته سوژههای کتاب هم کسانی هستند که از بدنه دانشجویی بالا آمده و طبیعتاً این موضوعات برای قشر دانشجو جذاب است. جا دارد به این مسئله هم اشاره کنم که ما متأسفانه جنبش دانشجوییمان هم را درست روایت نکردهایم و هویتزدایی بزرگی در اینباره اتفاق افتاده است. امروز وقتی صحبت از جنبش دانشجویی میشود، اغلب فکر میکنند باید مسائلی مانند مشکلات صنفی، خوابگاه و سلف دانشگاه و یا موضوعاتی مانند حجاب را پیگیری کند، در صورتی که روایتهایی مثل ماجرای سوژههای این کتاب نشان میدهد که چه اندازه سطح جنبش دانشجویی و فعالیتهای آن بالاتر است و در بطن تحولات کشور حضور دارد، این هویت باید بازسازی شود.
* مطالعه کتابتان را به چه اقشاری توصیه میکنید؟
خیلی از اساتید دانشگاهی و صاحبنظرانی که «آرزوهای دستساز» را خوانده بودند، آن را کتاب گام دومی عنوان کردند. خودم فکر میکنم علتش این باشد که رهبری در بیانیه گام دوم اشاره کردند نسل جدیدی که در حال ورود به عرصههای مدیریتی است، باید از تجارب گذشته استفاده کند و این کتاب و کتابهایی از این دست، بهنوعی چنین رسالتی برعهده دارند و تجربیات موجود را به نسلهای جدید منتقل میکنند.
منبع: فارس
نظر شما