کلاهی در گفتوگو با ایبنا درباره این اثر میگوید: «هدف من از تالیف «دانش محیطزیستی از دانایی تا توانایی» اجتماعی کردن موضوعات مربوط به منابع طبیعی و محیطزیست است. به این مفهوم که ما در برخی مواقع درباره مسائل مربوط به محیطزیست صحبت میکنیم، اما دیدگاه جامعتر نسبت به این مسائل کمک میکند تا افرادی که زمان کافی برای مطالعه همهجانبه در این رشته ندارند، اطلاعات لازم را بهدست بیاورند.»
وی معتقد است: «این کتاب به خواننده کمک میکند تا دانش نسبی بیشتری نسبت به رشتههای محیطزیستی و منابع طبیعی پیدا کنند. در این اثر تلاشم بر این بوده است که مطالب علمی را برای خواننده سادهسازی کنم به گونهای که خواننده بتواند فصول را در زمان کم بخواند و متوجه موضوعات مهم در این عرصه شود.»
این نویسنده در پشت جلد کتاب آورده است؛ «این کتاب مجموعه ای از دلنوشتههای علمی و در عین حال ساده از دانستههای امروزیام است. سعی شده برای هر عنوان، خلاصه وضعیت و سپس راهکارهایی ارائه شود. معتقدم خواندن، آن افقی از چیستی برخی مسائل اجتماعی- محیطزیستی جامعه را به نمایش میگذارد و باعث همگرایی دانشی میشود. زیرا ایمان دارم به تعداد آدمهای روی زمین راه برای نجات محیطزیست وجود دارد؛ که برای رسیدن به ان باید سبز زندگی کنیم.»
برخی صاحبان کرسی در علوم زیستمحیطی بر این باورند دانشگاهیان مسئولیتی در جهات اطلاعرسانی و آگاهی عمومی مردم ندارند چراکه وظایف و اهداف دانشگاه دارای روالی مشخص است که بر محوریت دانش میچرخد کلاهی با اشاره به نقش دانشگاهیان در عمومی کردن محتوای زیستمحیطی میگوید: «متاسفانه در شرایط فعلی دانشگاههای ما جزو دانشگاههای نسل اول هستند؛ در حالیکه امروز دانشگاههای نسل پنجم در سراسر جهان شکل گرفته است. دانشگاههای نسل اول آموزشمحور هستند که اولویت اول و آخر آنها آموزش است و تنها محوریت آموزشی دارند. دانشگاههای نسل دوم علاوه بر آموزش بر محوریت پژوهش هم تاکید دارند.»
به گفته این مولف؛ در آغاز کار دانشگاههای نسل دوم پژوهشگران متوجه یک معضل دیگر شدهاند اینکه هنوز نتوانستهاند با جامعه در ارتباط باشند. در واقع دانشگاه نسل سوم علاوهبر دو رویکرد قبلی رویکرد اجتماعی و رواج علم در جامعه را جزو مسئولیتهای خود میداند. همواره محیطزیست جزو آن دسته از علوم بوده است که مردم باید نسبت به آن مسئولیت داشته باشند و این نیازمند اطلاعرسانی و عمومیسازی دانش است. این عضو هیاتعلمی دانشگاه فردوسی مشهد معتقد است؛ «همانگونه که پیشتر اشاره کردم ما نهایتا نسل دوم دانشگاهها را تجربه میکنیم و حل مشکلات جامعه در دانشگاههای نسل پنجم یکی از اهداف اصلی آنها به حساب میآید. در واقع تاکید دانشگاهها بر نگارش مقاله برای افزایش رتبه علمی، آنها را به کارخانه مقالهسازی تبدیل کرده است. علاوهبر آن باعث شده از فکر کردن برای ایجاد راهحل برای مشکلات مردم بازبمانند.»
یکی دیگر از موضوعاتی که در این کتاب اشاره شده است، همکاریهای زیستمحیطی است؛ در بخشی از کتاب آمده است؛ «ما از هم دورافتادهایم و آنچه در حرف است با عمل کیلومترها فاصله دارد و اگر سیاست اجتماعی محیطزیستمان را تقویت و جهانی میکردیم همه میتوانستیم بر مشکلات اجتماعی - محیطزیستی پیروز شویم و اثرات تغییر اقلیم را کاهش دهیم.»
کلاهی در این باره میگوید: «محیطزیست مرز نمیشناسد. اگر چند هزار پرنده در میانکاله از بین میروند تنها ایران متضرر آن نیست. دیگر اقلیمها در دیگر کشورها هم شاید در این امر سهیم باشند. برخی از این پرندگان دارای ردیابهایی بودند که از سوی دانشمندان شیلیایی به آنها متصل شده بود؛ این نشان میدهد که پرندگان به مسافت یک کره زمین راه پیمودهاند. بنابراین محیطزیست و معضلات آن ربطی به مرزهای سیاسی ندارد. امروزه دیدگاهی که در این عرصه بسیار به آن توجه شده است، رواج تفکر سیستمی است. برای مثال موضوعی مانند توافقنامه پاریس عرصه مناسبی برای همکاری بینالمللی است. در واقع مرزها یک مفهوم انتزاعی است که سیل خشکسالی و گرمایش جهانی منوط به آنها نیستند.»
وی اهمیت کتاب و محیطزیست را به قدری دانست که این دو در جامعه باید همسو تقویت شوند و معتقد است: «اصولا کتاب مولفه مظلومی در جامعه است و محیطزیست از آن مظلومتر. امروزه لزوم ترویج اطلاعات زیستمحیطی در قالب کتاب برای عموم بیش از هر زمان دیگری حس میشود.»
وی درباره نظرات دیگر دانشگاهیان درباره کتاب میگوید: «بسیاری از افرادی که این اثر را مطالعه کرده و معتقد بودند هر فردی بدون آنکه پیشزمینهای از محیطزیست داشته باشد میتواند با خواندن این اثر آن را بفهمد.»
نظر شما