سه کتاب از شما درباره سرودها و ترانه های انقلاب و مستند و سینمای مردمی انقلاب به چاپ رسیده که میتوان آنها را ذیل تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی طبقه بندی کرد. لطفا در ابتدا درباره انگیزهها و اهداف انتشار چنین مجموعههایی توضیح دهید؟
ملت ما در دوره مبارزه و پس از پیروزی انقلاب، تجربههای انبوه فرهنگی و هنری از سرگذرانده است. ما در این دوره شاهد کُنشها، آثار و تولیدات متنوع فرهنگی و هنری هستیم. جمع کثیری از هنرمندان نیز در خلق این تجربهها، عاملیت داشتهاند. تجمیع این تجربهها، از چند جهت واجد اهمیت است؛ اولاً از حیث تاریخی، نفسِ «ثبت رویدادها» امری ضروری است؛ بویژه برای ملتی چون ملت ما که همواره به پشتوانه داشتههای تاریخی خود، در حال حرکت رو به جلو بوده است. ثانیاً این تجربهها، منبع اصلیِ کشف اصول و قواعد کار فرهنگی و هنریِ متناسب با انقلاب اسلامی است و این اصول، ارزش کاربردیِ فراوانی برای فعالان عرصه فرهنگ و هنر انقلاب دارد. ثالثاً در شرایطی که به خاطر کم کاری مراکز علمی و فرهنگی کشور، ما با فقدان نظریه فرهنگی انقلاب و نظریه هنر انقلاب دست به گریبان هستیم، میتوانیم به اعتبار این تجربههای فراگیر و کارآمد و به واسطه پایه ریزی پژوهشهای علمیِ تجربه محور، به سمت تولید نظریه فرهنگی و نظریه هنر انقلاب حرکت کنیم.
پس میتوان در یک جمع بندی مختصر، یافتههای حاصل از تاریخ نگاری فرهنگ و هنر انقلاب را معدنِ تولید ایده، اصول، قواعد و در نهایت نظریه در حوزه فرهنگ و هنر دانست. اگر میتوانستیم در سالهایی که رفت، تجربه های فراوان فعالان فرهنگی و هنری دهه پنجاه و شصت را تجمیع کنیم، امروز دستمان نه تنها در تاریخ نگاری، که حتی در علوم انسانی نیز پر بود.
واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی با لحاظ حساسیت و اهمیت و ضرورت ورود به این حوزه، بیش از یک دهه است به دنبال چهرهها و تجربههای موثر در فرهنگ و هنر انقلاب طی دهههای پنجاه و شصت رفته و حاصلش مجموعه کتابهایی است که به تدریج منتشر میشود. کتابهایی که بنده توفیق تدوینشان را داشتهام، همگی در زمره پروژههای این دفتر قرار دارند.
هنر انقلاب اسلامی که اغلب کارهای شما ذیل آن تدوین شده، پیش و پس از انقلاب اسلامی چه تغییراتی داشته است؟
یکی از جلوههای ملموس انقلاب را در حیات اجتماعی ایرانیان، در ساحت هنر میتوانیم ببینیم. خب، به هر حال پیش از انقلاب هم هنر در کشور ما جریان داشت و هنرمندانی هم فعال بودند. ظاهرِ امر هم حکایت از این داشت که حکومت پهلوی، هوادار هنر است و در ترویج هنر میکوشد. عصاره رویکرد حکومت پهلوی به هنر را در جشن هنر شیراز و رویدادهایی نظیر آن میتوانیم ببینیم. ویژگیهای خاص هنر پیش از انقلاب باعث شده بود بخش مهمی از بدنه متدین و دغدغه مند جامعه با هنر قهر کنند و نتوانند نسبتی میان آمال و آرمانها و باورهای خود و هنرِ متعارف برقرار کنند. از سوی دیگر، این ویژگیها مانع از رشدِ قالبهای مختلف هنری و درخششهای جهانی شده بود. یعنی حرفی برای گفتن در سطح جهانی هم نداشتیم. با این وصف، هنرِ پیش از انقلاب، هم مردم را از دست داده بود و هم جهان را. آنچه در انقلاب اسلامی رخ داد، در گام نخست یک تحول در آرمانها بود؛ این تحول آرمانی در هنر هم ظهور و بروز داشت. آن هنرِ مصرفی، تخدیری و خنثای پیش از انقلاب، در جریان مبارزات انقلابی به هنری مسئول، معترض، تعالی جو و تغییردهنده تبدیل شد. اساساً اگر بخش هنر را از مبارزات انقلابی حذف کنیم، چیزی از مجموعه مبارزات باقی نمیمانَد. نمونههای درخشان این تحول را میتوانیم در آثار استاد شاهنگیان ببینیم که با مشارکت جوانان و نوجوانان متدین، در مسجد و حسینیه ارشاد، برای انقلاب اسلامی سرودهایی با مضامین دینی، اعتقادی و انقلابی ساختهاند.
همین تحول آرمانی، به آشتی مردم و هنر انجامید. بسیاری از موانع ذهنی و اعتقادی از سرِ راه هنر برداشته شد. هنرهایی نظیر سینما و موسیقی، مورد اقبال متدینین قرار گرفت و هنر، سرمایه اجتماعی بزرگی کسب کرد. شاهد بودیم که گروههای هنریِ متعدد اعم از گروه های سرود و نمایش در مساجد به اجرای برنامه میپردازند. حتی فیلمهای سینمایی نیز به مساجد راه یافت و بخش مهمی از برنامههای فرهنگی نیروهای انقلاب در مساجد، در قالبهای هنری عرضه شد. از این گذشته، جوانهای زیادی با تعلقات دینی و اخلاقی نیز وارد عرصه هنر شدند و در سینما، شعر، موسیقی، تئاتر، گرافیک و سایر زمینه ها، فعال شدند و درخشیدند. شما حسابش را بکنید که نهاد هنر و هنرمندان، در جریان جنگ تحمیلی، چه شورمندانه در خدمتِ دفاع مقدس قرار گرفتند. رشد جهانی هنر در سالهای پس از انقلاب را نمی شود کتمان کرد.
خلاصه کنم؛ هنر پس از انقلاب، به معنای واقعی کلمه، یک تحول اساسی را تجربه کرد. اگرچه هنوز نتوانستهایم تجربه هنری سالهای انقلاب را به درستی فرآوری کنیم و بهره های نظری از آن بگیریم، اما شکی در این نیست که ما با هنرِ دیگری پس از انقلاب مواجه شده ایم که در ماهیت و کیفیت و حتی کمیّت، با هنرِ پیش از انقلاب متمایز است.
ایدئولوژی انقلاب اسلامی چگونه بر هنر اثرگذاری کرده است؟
ببینید؛ انقلاب اسلامی را اگر اسلامی میدانیم، باید مرادمان را از این اسلام روشن کنیم. نمیشود براحتی از کنار این مفهوم گذشت. کدام اسلام؟ آیا این انقلاب، بر اساس همان اسلامی رخ داد که قرنها بود در ایران جریان داشت؟ معلوم است که نه. پیش از آنکه انقلاب در ایران رخ دهد، یک تغییر و تعیین تکلیف اساسی در باورمان نسبت به اسلام رخ داد. ما به آن درجه از رشد رسیدیم که بتوانیم اسلامِ ناب را از اسلام های غیرناب تشخیص دهیم. و همین اسلام ناب بود که شد مبنای انقلاب مردم ایران. اسلام ناب، در واقع خط پایانی بود بر اولاً رویکرد متحجرانه و ثانیاً رویکرد تجددمآبانه شبه روشنفکری. ظرفیتی که از رهگذر احیای اسلام ناب ایجاد شد، زمینه چنان تغییر اجتماعی و سیاسی بزرگی را فراهم کرد. وگرنه با اسلام تحجر و تجدد که نمیشد انقلاب کرد. با این مقدمه، باید گفت هنر که سالها قربانی جریان تحجر و تجدد شده بود و ماهیت الهی و انسانی و اجتماعی خود را از دست داده بود، تحت تاثیر آموزههای اسلام ناب، احیا شد و جایگاه خود را بازسای کرد. اگر فقط به دنبالِ یک خدمت به هنر توسط اسلام ناب باشیم، همین احیای حیثیتِ الهی، انسانی و اجتماعیِ هنر است که بواسطه نگاهِ روبه جلو و متعالی اسلام ناب به هنر اتفاق افتاده است.
مهمترین آسیبهایی که هنر انقلاب اسلامی با آن رو به رو بوده است چیست؟
پیش از برشمردن آسیبهای هنر انقلاب، باید از چالش هایش حرف بزنیم. مهمترین چالش، فراموشی تاریخِ هنر انقلاب است. این تاریخ، سرشار از تجربه و عبرت است. از دل همین تجربههای تاریخی است که پاسخ بسیاری از پرسشهای اساسی ما پیدا میشود. فوری ترین کاری که باید کرد، راه اندازی نهضتی برای تجمیع تجارب هنری انقلاب اسلامی است؛ از خرد تا کلان، از سطح حرفهای تا سطح مردمی، از تهران تا شهرستانهای دیگر، باید ذره ذره این تجربه ها را کشف و ضبط کرد. گام بعدی، فرآوری علمی این تجربه هاست. ما الان از منظومه نظری هنر انقلاب اسلامی دور هستیم. اساساً نمی توانیم وجود چنین چیزی را تصور کنیم. در حالی که هم مقدور است و هم موجود. با این حساب، بزرگترین آسیب هنر انقلاب را میتوان فقدان نظریه هنر انقلاب دانست. این فقر و فقدان، موجب تشتت و هرز رفتنِ انرژیها و ناکارآمدی و کم مایگی آثار و محصولات هنری میشود. از همه مهمتر توان و امکان انتشار جهانی آرمانهای انقلاب اسلامی به واسطه هنر را از ما میگیرد. بیراه نیست که هنوز نتوانستهایم بخش مهمی از آرمانها و تجارب انقلاب اسلامی را برای مخاطب ملی و بینالمللی ارائه کنیم. فقدان این چارچوب و اصول، گاهی چنان خسارت بار بوده که آثاری در سینما به نام انقلاب اسلامی تولید شده که اگر یک ضدانقلابِ شناسنامه دار میخواست چنان قرائت نادرستی از انقلاب ارائه کند، نمیتوانست!
کارهای شما ذیل تاریخ شفاهی انقلاب تعریف شده، اساسا تدوین این نوع از تاریخ چه کمکی میتواند به شناخت فرهنگ و هنر کشور در یک دوره تاریخی بکند؟
اشاره کردم که کمترین برکت آثاری از این دست، حفظِ تجربه های تاریخی ملت است. یعنی ما تجربههای ارزنده تاریخی مان را در این کتابها حفظ و تثبیت میکنیم و نمیگذاریم گم شود. از این گذشته، پاسخ بسیاری از پرسشهایمان را به واسطه تجربههای خودمان مییابیم. دیگر اینکه به منبع و معدنِ تمام ناشدنی از سوژهها و ایدهها میرسیم که سالهای سال میتواند سینما، داستان، ادبیات، شعر، موسیقی و در یک کلام تولیدات فرهنگی و هنری و رسانهای ما را تغذیه کند. اگر به این معادن دست پیدا کنیم، دیگر هیچ سینماگری به بهانه فقدان سوژه جذاب بومی، به سراغ اقتباس های سطحی از تجربیات دیگران نمیرود.
سطح متعالیِ بهره برداری از این محصولات را هم در حوزه نظر و ساحتِ علوم انسانی میتوانیم تجربه کنیم. یکی از ارکان اصلی تحول در علوم انسانی ما، همین تجربهها و روایتهای تاریخی است که توضیحش مفصل است.
در تدوین تاریخ شفاهی انقلاب به ویژه در حوزه هنر با چه چالشها و موانعی رو به رو بودهاید؟
مهمترین مانع، تاخیری است که در مصاحبهها داشتهایم. ما امروز به سراغ کسانی رفتهایم که قرار است خاطرات چهل پنجاه سال پیش را برای ما بازگو نمایند. معلوم است که بسیاری از جزئیات از ذهنها پاک شده و جاهای خالی زیادی در ذهن راویان وجود دارد. این چالش، بسیار مهم است و برای غلبه بر آن، ناگزیر از وسواسها و دقتهای فراوان هستیم. گاهی موفق به رفع کاستیها می شویم و گاهی نه. در هر حال، تاخیر در تدوین این آثار، خسارتی مضاعف است. در حوزهای که ما کار میکنیم، به شکل مشخص، تعدد و گاه تضاد روایتها، چالش دیگری است که البته این هم زاییده همان تاخیر و ابهامات ناشی از تاخیر است. برای نزدیک کردن روایتها به هم و به دست دادن روایتی قاطع، باید همه عرصه هنر را کاوید و جستجو کرد. این هم کاری زمان بر و پرمشقت است.
از این مجموعه چه کتاب های دیگری در دست تالیف دارید؟
بنده در حال تدوین خاطرات هنرمند و عکاس نامدار دفاع مقدس، حاج بهزاد پروین قدس هستم. ایشان از نوادر هنر دفاع مقدس و از معدود عکاسان جنگ کشور هستند که خاطراتشان سرشار از نکته و تجربه است. ان شاالله که بتوانیم به زودی، کتاب خاطرات ایشان را هم عرضه کنیم.
نظر شما