احسان کرمویسی گفت: درد و رنج لابهلای تمام صفحات «آدمخواران» هست. خواننده با خواندن این رمان و مغازه خودکشی اذیت میشود و خب این سبک ژان تولی است که با هدف، خوانندهاش را آزار میدهد.
با توجه به ناشناختهبودن نویسنده در ایران، چه شد به سراغ ترجمه آثار او رفتید؟
البته اینکه نویسندهای حتما باید در ایران شناختهشده باشد تا مترجم سراغش برود روال درستی نیست. من خیلی اتفاقی چشمم به «مغازه خودکشی» ژان تولی افتاد، خواندمش و خوشم آمد. بعد از آن هم چند کار دیگر از این نویسنده خواندم. یک مدتی فاصله افتاد تا تصمیم به ترجمهاش گرفتم. خوشحالم که این کتاب مورد استقبال قرار گرفت. حقیقت این است که بعد از «مغازه خودکشی» قصد نداشتم که کار دیگری از ژان تولی ترجمه کنم. برای خودم پروژههایی انتخاب کردهام که روی آنها کار میکنم و بیشتر در طیف علاقه خودم، یعنی کمدی سیاه و ژانر وحشت، هستند. منتها دوست عزیزی پیشنهاد کار دیگری از ژان تولی را داد. من دیدم «آدمخواران» بهترین گزینه برای کار کردن است. زمانه هم همین را اقتضا میکرد.
در مورد فرآیند تغییر ترجمه تحتاللفظی عنوان کتاب به «آدمخواران» بفرمایید.
عنوان اصلی کتاب «اگر دوست دارید آن آقا را بخورید» است که با توجه به حال و هوای داستان دیدم «آدمخواران» گزینه بهتری برای ترجمه عنوان است. به اسپانیایی هم همین «آدمخواران» ترجمه شده: Los Caníbales
با توجه به اینکه پیشتر هم «مغازه خودکشی» از همین نویسنده را ترجمه کردید، خودتان کدام اثر را بیشتر میپسندید؟ چرا؟
راستش اینکه خودم کتاب را میپسندم یک نظر شخصی است. بعضیها، توی همین مدتی که «آدمخواران» ترجمه شده، گفتهاند که این کار از «مغازه خودکشی» بهتر است. من هر دو کتاب را بنابه دلایلی برای خودشان، دوست دارم. «مغازه خودکشی» کتابی است که بیشترین استقبال را از آثار تولی داشته. پرفروشترینشان هم همان بوده. یک کمدی سیاه قابل بحث است. پایان چالشبرانگیزی دارد و با قواعد فانتزی بازی میکند.
«آدمخواران» از طرفی یک کار رئال است؛ رئال سیاه در واقع. درد و رنج لابهلای تمام صفحاتش هست. چیزی که در هر دو کتاب مشترک است این است که خواننده با خواندنشان اذیت میشود و خب این سبک ژان تولی است که با هدف، خوانندهاش را آزار میدهد و اینگونه در پی انتقال پیامش است.
قصد دارید آثار دیگر او نظیر «چارلی 9» یا «شوهر هرلی برلی» را هم ترجمه نمایید؟
نه دیگر قصد ترجمه ژان تولی را ندارم. کارهای دیگری هست که باید انجامشان بدهم. این دو کار شاخصترین آثارش بودهاند. با همین دو کار خیلیها او را شناختند و اگر مترجمی دوست داشت و کار بهتری یافت میتواند رویش کار کند.
چرا سایر آثار تولی، فروغی در حد «مغازه خودکشی» نداشتند و با استقبال کمتری مواجه شدند؟
«مغازه خودکشی» روایت جذابی دارد. شخصیتها باورپذیرند و خواننده با آنها ارتباط برقرار میکند. بحث شوخی با مرگ هم هست. خب کمتر نویسندهای است که با مرگ و خودکشی شوخی کرده باشد. ژان تولی با جنبههای منفی زندگی بازی میکند و در واقع ما نمیدانیم وقتی داریم به این کمدی میخندیم، خندهمان بهجا هست یا نه. مفاهیم در این کتاب جابهجا میشوند و قواعد آشنا برایمان غریب میشود و مسائلی که تا بهحال از آنها فراری بودیم، خودشان را توی رویمان میاندازند. کتاب در واقع یک کار تصویری است و خواننده راحت با آن خیالپردازی میکند. پایان آن هم جای بحث میگذارد و خواننده با تمام شدن کتاب شوکه میشود. خیلیها این پایان را اشتباه تفسیر کردهاند. حتی بعضیها کتاب را مختص نوجوانان دانستند. اصلا هیچ کدام از کتابهای ژان تولی را نباید دست یک نفر نوجوان داد. اگر ما با قواعد ژانر آشنا باشیم، وقتی بدانیم کمدی سیاه چیست، مشخصات فانتزی سیاه کدام است، ادبیات آخرالزمانی چیست، آنوقت درک مغازه خودکشی هم راحتتر میشود. ما نباید با قواعد اشتباه این کتاب را تفسیر کنیم. کاری که متاسفانه برخی به اشتباه کردهاند. از طرفی این کتاب رمان طویل و سنگینی نیست. مخاطب میتواند در یک نشست بخواندش. مغازه خودکشی اثر شاخصی در ژانر خودش است. من قبول دارم شاهکار نیست. قرار هم نیست که آدم فقط شاهکار بخواند. منتها اثر شاخص و قابل تاملی در ژانر خودش است و باید با همان قواعد بررسیاش کرد.
آدمخواران در دسته «وحشت» و «رمان تاریخی» قرار دارد؛ در مورد ژانر(های) کتاب بفرمایید. چگونه با ورود اشرافزاده به روستا، علیرغم محبوبیت پیشین او، روستاییان از خود بیخود شده و دست به اعمال غیرانسانی میزنند؟
«آدمخواران» براساس یک واقعه تاریخی نوشته شده که در آن جوانی بیگناه، به نام آلن دو مونی، قربانی سوءتفاهم مردم میشود. اصولا ژان تولی به جنبه سیاهِ تاریخ علاقه دارد. جایی که بشود وحشت را بر فضای داستانش حاکم کرد. آدم دوست ندارد این جنبه سیاه را با جزئیات کامل بشنود یا بخواند. ژان تولی در این کتاب دقیقا همین کار را میکند و در واقع ما شاهد شرح چند ساعت از پایان زندگی یک انسان هستیم که به بدترین نحو شکنجه میشود و آن شکنجهها با جزئیات کامل برایمان شرح داده میشود. مفهوم وارونگی که در «مغازه خودکشی» داشتیم اینجا هم وجود دارد. یعنی مفاهیم جمعیت و مردم، که یک نوع همبستگی و اتحاد را برایمان تداعی میکند، معنی عوض میکنند و دیگر نه تنها اتحاد و آرامشی نمیبینیم، بلکه همین مفاهیم وحشت به جانمان میاندازند. جزئیات، توصیفات، مکالمات، همه اینها به دقت انتخاب شده و دقیقاند. ژان تولی تنها به اسنادی که از دادگاه و اداره پلیس آن منطقه به دست آورده اکتفا نکرده و خودش شخصا به دهکده «اوتفای» رفته و از نوادگان مجرمین و خانوادههای آنها پرسوجو کرده، طوری که آنقدر پاپیچشان شده که به شوخی تهدیدش کرده بودند که اگر بازهم به اوتفای برگردد، قربانی جدید او خواهد بود. همه اینها را توی کتابش آورده و سعی کرده تا روایتی جذاب و در عین حال هولناک از ماجرای قتل اوتفای بنویسد. به نظرم تا حد زیادی هم موفق بوده. در واقع این کتاب یک گزارش است از قتل «آلن دو مونی» که به آن کمی آب و رنگ رمانتیک هم بخشیده شده. به همین خاطر هم نثر ژان تولی افت و خیز میکند. گاهی شاعرانه میشود گاهی در حد جزئیات بیروح گزارش پلیس یا دادگاه میماند.
در شرایطی که نظیر داستان، یک منطقه درگیر قحطی میشود، مناسبات اخلاقی چگونه تغییر میکند؟
فقط قحطی نیست که مناسبات اخلاقی را تغییر میدهد. یکی از دلایلی که کتاب را ترجمه کردم همین بود که با آن احساس نزدیکی میکردم. در واقع این کتاب فقط شرح شکنجه و کتکزدن و قتل و آدمخواری نیست. یعنی هست، ولی اینها ظاهر ماجراست. روح و عاطفه و احساسات و شخصیت آلن هم خرد و نابود میشود. جماعتی که تاب تحمل «دیگری» را ندارد چطور جماعتی است؟ با نابود کردن این «دیگری» چه تغییری ایجاد کردهایم؟ همین اتفاقاتی که اخیرا افتاد و گرانیها و مشکلاتی که به وجود آمد، مردمانی بودند که ذرهای عاطفه و رحم در آنها نبود. آنها هم آدمخوار بودند. آدمی که با دلالی خون مردم را توی شیشه میکند هم آدمخوار است. بحث پیچیدهتر از این چیزهاست. مسئله اینجاست که مناسبات اخلاقی با این حرفها حل نمیشود. کتاب چه تاثیری دارد؟ خیلی کم. باید وجود آدم تغییر کند. روان انسان عوض شود. بهبود پیدا کند. ژان تولی هم همین را میگوید: جماعت عصبی و تشنه خون که حرف حالیاش نمیشود. یک سوءتفاهم کافیست تا نیست و نابودت کنند. به همین سادگی.
درباره کار جدیدتان بگویید.
حدود یک سالی است که مشغول ترجمه کتابی هستم که خودم به آن خیلی علاقهمندم. در پایان ترجمه هستم ولی هنوز مقداری کار دارد. امیدوارم تا چند ماه دیگر تمامش کنم و به ناشر تحویلش بدهم. آن کتاب یک کمدی سیاهِ بسیار درخشان است. فضایش به «مغازهی خودکشی» شبیه است، ولی در این رمان، ما با یک موزه عجیب و غریب سر و کار داریم.
کتاب «آدمخواران» با 114صفحه، تیراژ 1000 نسخه و قیمت 19500 تومان توسط نشر چشمه روانه بازار شده است.
نظرات