وی ادامه داد: عمل بدون تئوری خطرناک و تئوری بدون عمل بیفایده است.
طلایی در ادامه سخنان با بیان مثالهای مختلف به توضیح الگوها و نظریههای آموزش خواندن پرداخت.
وی با بیان اینکه به نظریههای خواندن هم میتوان نگاه تاریخی داشت، توضیح داد: تئوریهای متقدم اولین نظریههای خواندن هستند که تئوری انضباط ذهنی منصوب به افلاطون و ارسطو یکی از آنهاست که معتقد است عضلههای مغز هم برای خواندن نیاز به تمرین دارد. تداعیگرایی، شکوفایی طبیعی، ساختارگرایی از دیگر نظریههای ابتدایی خواندن هستند.
این پژوهشگر در ادامه سخنان خود درباره دیگر الگوهای نظریههای خواندن افزود: الگوی رفتاری نیز شامل نظریههای شرطیسازی کلاسیک، ارتباطگرایی و شرطیسازی عامل است. الگوی سازندهگرایانه نیز شامل نظریههای یادگیری مبتنی بر پژوهش، نظریه طرحواره، نظریه تبادلی/ واکنش خواننده، نظریه روان زبانشناختی، نظریه تمامیت زبان و نظریه فراشناخت میشود.
طلایی از الگوی رشدی به عنوان یکی دیگر از الگوهای نظریههای خواندن نام برد و گفت: رشد سواد، مدل مرحلهای، سواد برایندی و سواد خانواده و لنزهای تغذیهای، خواب و ورزش نظریههای رشدی هستند. الگوهای عاطفی، نظریههای یادگیری اجتماعی و پردازش شناختی نیز دیگر الگوهای نظریههای خواندن در جهان هستند که هر کدام زیرمجموعههایی دارند.
در ادامه این نشست نیز حسین قاسمپورمقدم به ایراد سخنانی درباره «آموزش و راهبردهای خواندن» پرداخت.
وی اظهار کرد: همه ما ایرانیها خواندن را امری بدیهی فرض کردهایم و برایش هزینه هم نمیکنیم. مشکل خواندن در کشور ما مشکل مربیان نیست. همه اولیا و مربیان به شیوه مربیان خود روش خواندن را آموزش میدهند.
این پژوهشگر تأکید کرد: خواندن یک پدیده الهی است و وجه تمایز انسان با حیوان، بحث زبان و قدرت اندیشیدن است. در مهارتهای ذهنی ما مهارتهای تولیدی نظیر تولید صوت و صدا و مهارتهای دریافتی نظیر دریافت تصاویر و آوا وجود دارد.
قاسمپورمقدم یادآور شد: حتی مربیانو معلمان ما هم در این زمینه مشکل دارند که بتوانند توانایی خواندن را به کودکان و نوجوانان آموزش دهند. بچهها نوشتن را از یکسالگی بلد هستند و خط و خطوطی که با مداد و اشیاء نوکتیز میکشند برایشان معنا دارد. وظیفه مربیان و معلمان نظمدادن به ذهنیت بچههاست.
این مدرس دانشگاه معتقد است برای معلمان، خواندن روشن نیست و یادآور شد: ما خواندن را معادل قرائت و روخوانی میدانیم. خواندن دو مرحلهای شامل تلفظ و فهم است.
وی در ادامه سخنان خود با بیان اینکه ما در ایران ابزار ارزیابی فهم را نداریم، افزود: ابزار ارزیابی فهم کودکان سؤال است. نگاه ما به کتابخوانی نگاهی سطحی است. انسان وقتی از خواندن لذت میبرد که آن را فهم کند.
قاسمپورمقدم تأکید کرد: در مدارس زنگ خواندن باید از زنگ ادبیات فارسی جدا باشد. خواندن باید به یک مهارت زندگی تبدیل شود و به عنوان یک درس به آن نگاه نشود. کتابخوانی چیزی نیست که در ایران اتفاق میافتد. اکثر کتابها بر اساس علم خواندن نوشته نشده است.
وی در پایان سخنان خود گفت: حدس زدن، تجسم یا تصویرسازی، تلخیص یا خلاصهکردن و طرح سؤال از راهبردهای آموزش خواندن هستند که باید به کار گرفته شوند تا بچهها در کتابخوانی و خواندن رشد کنند.
در پایان این نشست پرسش و پاسخی بین حاضران در نشست شکل گرفت.
نظر شما