واحد جنگ الکترونیک سپاه پاسداران یکی از واحدهای مهم و تأثیرگذار در صحنه نبرد در دوران دفاع مقدس بود. کارکنان این واحد با تلاش بیوقفه، فعالیتها و تحرکات ارتش عراق را عمدتا از طریق استراقسمع مکالمات از خط مقدم تا عمق خاک عراق و حتی تا بغداد رصد میکرد و جمعبندی اخبار و تحلیلهای خود را از اقدامات فعلی و بعدی آنان برای تصمیمگیری صحیح در اختیار فرماندهان قرار میداند. شنود در واقع گوش شنوای فرماندهی در اردوگاه دشمن بود. این واحد از زمان شکلگیری با نام علی اسحاقی شناخته میشد؛ نامی که در مکالمات بیسیمی فرماندهان در عملیاتها عموما شنود یا جنگ الکترونیک را به ذهن متبادر میکرد.
کتاب «تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت علی اسحاقی» در ۲۳ فصل به ترتیب زیر تنظیم شده است: «از کودکی تا آغاز جنگ»، «حضور در جنگ و تولد شنود»، «اطلاعات و شنود در ثامنالائمه (ع) و طریقالقدس»، «رشد واحد شنود»، «مأموریت در فتحالمبین»، «تشکیل واحد جنگ الکترونیک»، «آمادگی عراق پیش از عملیات رمضان»، «مبانی تحلیل اطلاعات»، «هشیاری و موانع دشمن، عامل توقف در والفجر مقدماتی»، «افزایش سیستمهای مراقبتی دشمن»، «جنگال در جبهههای غرب»، «جنگال در عملیاتهای والفجر ۳ و والفجر ۴»، «اولین گام در هور»، «افزایش اقدامات مراقبتی و اطلاعاتی عراق»، «کاهش آسیبپذیری در عملیات بدر»، «جنگ الکترونیک به روایت مدیران واحد»، «جنگال در عملیات والفجر ۸»، «غافلگیری عراق در فاو»، «عملیات والفجر ۸ اوج موفقیتهای جنگال»، «مأموریت جدید؛ کاهش آسیبپذیری در عقبهها»، «تحلیل نبرد، نقطه قوت»، ارتش عراق»، «جدا شدن از واحد جنگ الکترونیک»، «پس از ترک جنگال».
این کتاب یکی از نامزدهای سی و هفتمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بخش علوم نظامی است. آنچه در ادامه میآید گفتوگو با یدالله ایزدی، مولف این کتاب است.
در سالهای پس از هشت سال دفاع مقدس تعریفهایی که از جنگ الکترونیک وجود دارد بسیار اندک است. در این کتاب تا چه اندازه به این موضوع پرداخته شده است؟
عراق با تصور یک جنگ کوتاهمدت به ایران حمله کرد، اما با طولانی شدن این جنگ واحدی زیر نظر سپاه پاسداران شکل گرفت که به «شنود» موسوم شد. این واحد به لحاظ سختافزاری تجهیزات خود را از واحد مخابرات میگرفت، اما بیشتر یک کار اطلاعاتی بود با استراق سمع، واحدهای دشمن را رصد میکرد و با خبر میشد که در اردوگاه دشمن چه خبر است. شکل توسعه یافته با ماموریتهای بیشتر را «جنگ الکترونیک» میگوییم که امروز هم این اصطلاح را بسیار میشنویم. جنگ الکترونیک در واقع یک اقدام دفاعی و هم یک اقدام هجومی است. در جنگ ایران و عراق فردی اهل اصفهان که در عراق درس خوانده بود به نام علی اسحاقی بنیانگذار جنگ الکترونیک بود. به دلیل مشکلاتی که میان ایران و عراق به وجود آمد، رژیم بعث عراق ایرانیان را اخراج میکرد و خانواده علی اسحاقی از این دسته بود. او پس از جنگ از نیروهایی بود که با سپاه همکاری داشت و چون به زبان عربی مسلط بود به بیسیم دشمن دسترسی پیدا و مکالمات دشمن را شنود کرد و متوجه این ظرفیت شد که میتوان با گوش دادن به مکالمات دشمن متوجه فعالیت آنها شد. کم کم با اضافه کردن بیسیمهای دیگر این اقدام نوپا شکل پیدا میکند و در عملیاتهای بعدی مانند طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس به یک واحد معین با ماموریت تبدیل میشود. یکی از منابع مهم فرماندهی جنگ برای مقابله با عملیاتهای دشمن بوده است.
مرکز اسناد دفاع مقدس برای پر کردن خلاهای اسنادی وارد حوزهای شد که آن تاریخ شفاهی فرماندهان است. یکی از این افراد علی اسحاقی بود که ما باید با او گفتوگو میکردیم. این گفتوگو در بیست و هفت جلسه روند را در سه مقطع قبل از انقلاب، انقلاب اسلامی تا جنگ و جنگ از آغاز تا پایان که شرحش در کتاب گفته است.
در این کتاب به حاشیههایی درباره استراق سمع، فریبهای الکترونیک و تجهیزات جنگ الکترونیک پرداخته شده است. این مفاهیم در کتاب چگونه بیان شده است؟
ماموریت جنگ الکترونیک به دو حوزه متفاوت قابل تقسیم است؛ یکی در امور دفاعی که فعالیتهای دشمن را رصد و بر اساس آن واحد جنگ الکترونیک را تحلیل میکند و میگوید رفتار دشمن در این جبهه عادی است یا خیر. یکی ازماموریتهای کلی استراق سمع است و با وضعیت ارتباطی، زمینی و یا هوایی دشمن ارتباط دارد. در این نوع جنگ همه مکالمات به زبان عربی شنود و بلافاصله اخبار مهم آن غربالگری و در آن تحلیل شد که برای مثال اینکه دشمن جابجایی دارد و یا میخواهد عملیات مهمی انجام دهد، فاش میشد. برای مثال در مکالمات دشمن اختلال ایجاد میشود که با استراق در این مکالمات مانع ارتباط بیسیمی میشوند. بعضی از این مبارزان در این جبهه عراقیها بودند کسانی که لشکر بدر تشکیل دادند و حتی بعضی اسرای عراقی که علیه رژیم بعث مبارزه میکردند. بعضی بر روی فرکانس دشمن میرفتند و در بعضی جاها دستور آتش را لغو میکردند. آنچه گفته شد جلوهای از جنگ الکترونیک بود.
در جنگ الکترونیک میان ایران و عراق تجربهای وجود نداشت و جای این پرسش مطرح است که آیا رزمندگان ما در این جنگ موفق بودند؟
بعد از دوره اولیه جنگ و بعد از هجوم عراق، روند این نوع جنگ باعث شد رژیم بعث در دسترسی به اهدافش ناکام بماند. سازمان رزم سپاه در آغاز سال دوم جنگ عملیاتهایی انجام داد که منجر به آزادسازی شهرهای بزرگی مانند خرمشهر شد. همینطور سازمان رزم سپاه گسترش پیدا کرد، واحدهای آن هم اضافه شدند. واحد جنگ الکترونیک در هشت سال دفاع مقدس یکی از واحدهای موفق بوده است و بخشی از موفقیتها در سال دوم جنگ منجر به فتح خرمشهر شد. موفقیت برخی عملیاتها مرهون جنگ الکترونیک بود. با اینکه زمان شکلگیری جنگ الکترونیک کوتاه است، اما با ابتکاراتی که رزمندگان در صحنه عمل به خرج میدهند پاتکهای دشمن را کشف میکنند و زودتر از اقدام دشمن متوجه حرکت او میشوند. واحد جنگ الکترونیک متوجه دستور برخی دشمنان شد. برای مثال زمانی که به بغداد دستور داده شده به سمت فاو حرکت کند این موضوع توسط عملیات شنود کشف و خنثی شد. با وجود اینکه جنگ الکترونیک واحد نوپایی است، ولی تاثیرگذاری آن بسیار کارساز است. بخشی از این موفقیت بر تجهیزات و تجربه تکیه داشت و بخش دیگر ابتکارات و خلاقیتهاست که این جنبه در کتاب به خوبی تبیین شده است.
بخشی از کارهای مرکز اسناد دفاع مقدس به تاریخ شفاهی اختصاص دارد، وضعیت این آثار را چگونه میبینید؟ برخی انتقادها وجود دارد که در گفتوگوهایی که در تاریخ شفاهی وجود دارد مرز میان خاطره و مصاحبه مشخص نیست. مستندات تاریخی در حال حاضر در برخی از این کتابها کمرنگ شده و این آثار از کیفیت به سمت کمیت گرایش پیدا کرده است. به عنوان یکی از محققان این حوزه نظرتان درباره این دیدگاهها چیست؟
تسامحی در عبارت تاریخ شفاهی وجود دارد. بخشی از این آثار در حوزه عمومی ادبیات جنگ مانند خاطرهگویی است تا اینکه تاریخنگاری شفاهی باشد. بخش عمده روش دستیابی به حقایق تاریخی در تاریخ شفاهی به روشمند بودن آن است که ما در این روش تاریخ شفاهی مبتنی بر اسناد و دادههای اطلاعاتی در دوره جنگ ایران و عراق هستیم. بنابراین صرفا سوالات نباید کلی باشد. در خاطرهگویی کسی که خاطره میگوید حرف او حجیت دارد. در تاریخ شفاهی که مرکز اسناد دفاع مقدس منتشر میکند زمانی که با یک فرمانده گفتوگو میشود حتی ناخواسته زیادهگویی شود تحریف اتفاق میافتد. ما در مدل تاریخ شفاهی میگوییم اولا که باید مبتنی بر اسناد باشد، ثانیا بر پژوهشهای اسنادی دلالت کند و از دقت و صحت کافی برخوردار باشد.
مخاطب شما در مرکز اسناد دفاع مقدس بیشتر چه کسانی هستند. آیا مخاطبان عام مثل مردم دارید و یا این آثار برای مخاطبان خاص مانند فرماندهان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است؟
مخاطبان مرکز عموما مخاطبان خاص هستند، اما در یکی دوسال گذشته این مرکز سعی کرده است به مخاطبان عام هم نگاه کنید یعنی آثاری مخاطب آن، مخاطب عام یعنی مردم هستند. این مرکز کمی در حوزه خاطره و ادبیات داستانی ورود کرده و علاقهمندان هم کسانی هستند که صرفا نظامی نیستند. البته این حوزهها، حوزههای زودبازدهی نیستند و اصرار بر کمیت قطعا بر کیفیت آسیب خواهد زد.
در ده سال اخیر کتابهایی در تاریخ شفاهی مانند «دا» را داشتیم که با اقبال مردم مواجه بودند، از کیفیت این آثار کم شده و یا تبلیغ باعث شده بود مردم به دنبال خواندن این کتابها باشند؟
البته طبیعی است که ذائقه عام، اقبال به کتابهایی دارد که روایت داستانی داشته باشد. بخشی هم واقعا تبلیغات است مردم ذائقههایشان نگاه به رسانههای عمومی و جمعی است. در دهههای اول انقلاب میگفتند تبلیغات در اقتصاد اسلامی حرام است و جایز نیست و این کیفیت است که باید خودش را بروز دهد ولی امروز بخش اعظم رسانهها معطوف به تبلیغات است. ذائقه عمومی به اضافه تبلیغات دستبهدست هم دادهاند و خریدهایی که سازمانها و دستگاههای دولتی گاهی به صورت یکجا میکنند خرید و تیراژ کتاب را بالا میبرد. من کتاب «دا» را خواندهام و دیدگاهم این است که داستان پرکششی دارد، اما برخی از این کتابها که روایت شدهاند با واقعیتهای آنچه در صحنه اتفاق افتاده است فاصله دارد.
چند سال زمان برای کتاب «تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت علی اسحاقی» صرف کردید؟
تقریبا در بهار سال 1391 اولین گفتوگوها انجام شد اما دوره مصاحبه به دلایل حضور او در سوریه دو سال وقفه افتاد. اما کتاب از آغاز تا انتشار 6 سال زمان برد. همه این شش سال کار پیوسته نبود و آخرین جلسه گفتوگو با راوی کتاب چهار سال قبل بود.
نظر شما