انتشارات شهید کاظمی، پویش مطالعاتی «روایتهای بارانی» را با محوریت کتاب «مگر چشم تو دریاست» برگزار میکند.
وی اضافه کرد: شهیدان جنیدی در خانوادهای مجاهد و روحانی متولد شده اند. پدرشان پس از سالها تحصیل و تدریس در حوزه علمیه قم در سال 1354 به زادگاهش شهرستان پیشوا بازمیگردد. وی پس از انقلاب به پیشنهاد آیتالله محمدی گیلانی و با حکم امام خمینی به امامت جمعه شهرستان رودسر منصوب میشود و بعد از رحلت امام (ره) نیز با حکم مقام معظم رهبری تا پایان عمرش در سال 1377 در این سنگر مقدس خدمت میکند.
مدیر انتشارات شهید کاظمی ادامه داد: نصرالله، نخستین شهید خانواده جنیدی است. او عضو ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران بود. رضا، کوچکترین پسر خانواده، از بسیج رودسر به جبهه غرب اعزام شد و محمد، سومین شهید و پسر ارشد خانواده، به عنوان بسیجی لشکر 27 محمد رسولالله (ص) در عملیات خیبر در حالی به شهادت میرسد که برادرش عبدالحمید، ناظر شهادتش است و نمیتواند پیکر برادرش را به عقب برگرداند. در نهایت، عبدالحمید هم پس از سالها تحمل جراحتهای جنگ، در سال 1379 به جمع برادران شهیدش میپیوندد.
خلیلی به معرفی کتاب نیز پرداخت و بیان کرد: بخشهایی از متن این کتاب، به فعالیتهای حاجآقا جنیدی، حاجخانم جنیدی، دامادها و عروسهای این خانواده مجاهد در پشت جبهه میپردازد. همچنین، بخشهایی از متن کتاب شامل روایتهایی از چهار بازدید مقام معظم رهبری از بیت شهیدان جنیدی است.
وی به نحوه شرکت در مسابقه اشاره کرد و یادآور شد: شرکت کنندگان میتوانند با تهیه کتاب از فروشگاههای سراسر کشور و یا ارسال نام کتاب به شماره پیامک 3000141441 و یا با مراجعه به سایت و خرید اینترنتی کتاب در مسابقه شرکت کنند. علاقمندان پس از خرید کتاب میتوانند به دو روش در مسابقه شرکت کنند؛ 1- با ارسال کد سریالی روی برگه مسابقه به شماره پیامکی یادشده که در این بخش بعد از پایان مسابقه به قید قرعه به 18 نفر از برگزیدگان جوایز نقدی و غیر نقدی نفیسی اهدا خواهند شد. 2- با ارائه یادداشت و دلنوشته و ارسال صفحه مورد علاقه خود از کتاب و یا گرفتن عکسی خلاقانه و ساخت کلیپ، تیزر و فایل صوتی معرفی از کتاب و انتشار در شبکههای اجتماعی.
مدیر انتشارات شهید کاظمی در پایان گفت: شرکت کنندگان در این بخش میتوانند آثار خود را با هشتک نشرشهیدکاظمی و «مگر چشم تو دریاست» در اینستاگرام به اشتراک بگذارند و درقرعه کشی هفتگی مسابقه شرکت کنند. مهلت ارسال آثار تا 30 اسفند 98 است.
در بخشی از این کتاب درباره روزهای آخر عمر شهید عبدالحمید جنیدی میخوانیم:
توی آخرین دستنوشتهاش در همان سررسید خیلی بدخط نوشته: «بسم الله الرحمن الرحیم. اصلاً نمیتوانم دیگر از امروز حرف بزنم. شاید به مغزم فشار بیاورم و [بتوانم] از دلم حرف بزنم. امروز 26/6/79 یعنی نزدیک سالگرد شهدا که از...» دوسه کلمه هم نوشته که معلوم نیست چه است، اما مشخص است آخرین جملههایی که میخواسته بنویسد، ناتمام مانده و انگار دیگر نتوانسته حتی حرفهای دلش را هم بنویسد. خدا میداند توی دلش چه میگذشته آن لحظه. سررسید را که نگاه میکردم، صفحه قبل از این مطلب آخری، شعری را ناقص نوشته بود که کاملش را از بچهها پرسیدم؛ «شکست عهد من و گفت هرچه بود گذشت، به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت. بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید، بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت.»
نظر شما