«آتشی که هرگز نمیرد»، یادنامه زندهیاد ثاقبفر رونمایی شد
ترجمه مجموعه «یونانیان و بربرها» را به عمد کنار گذاشتند و از آن سخن نگفتند
روزبه زرینکوب گفت: کار ترجمه عظیم تاریخ هخامنشیان ثاقبفر بسیار بنیادین و اساسی است. به عمد ترجمه مجموعه یونانیان و بربرها را کنار گذاشتند و از آن سخن نگفتند زیرا مورد پسند غربیها نبود.
در ابتدای نشست فرزانه گشتاسب که مدیریت انتشارات فروهر را بر عهده دارد گفت: انتشار ارجنامهها دو وجه دارد نخست افرادی که همت میگمارند و ارجنامهها را تدوین و تهیه میکنند و افرادی که تکهای از عمرشان را به دیگران میبخشند و این نشاندهنده درک بالای فرهنگی جامعه است.
وی ادامه داد: ثاقبفر، از مترجمان پرکار در حوزه ایرانشناسی و در زمینه تاریخ هخامنشی، جامعهشناس، ایرانشناس، تاریخدان و شاهنامهپژوه بود. از وی تاکنون بیش از 100 جلد تالیف و ترجمه کتاب در حوزه جامعهشناسی، و تاریخ و فرهنگ ایران منتشر شده است. نمیتوانیم کسی را پیدا کنیم که در ترجمه کتابهای تاریخی به گرد پای ثاقبفر برسد و ما مدیون کارهای ارزشمند وی هستیم.
سپس کاوه بیات گفت: نوشتهای که در یاد شادوران ثاقبفر در این یادنامه منتشر کردهام درباره روزنامه ایران باستان در نیمه نخست دهه ۱۳۱۰ خورشیدی است که به سرپرستی عبدالرحمن سیفآزاد در تهران منتشر میشد. این موضوع به اصطلاح باستانگرایی یا به عبارت دقیقتر تهمت باستانگرایی است. موضوعی که از اوایل دهه ۱۳۵۰ و مخصوصا پس از برگزاری جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی به دستمایهای برای مخالفت با رژیم گذشته تبدیل شد و به تدریج به ابعادی به مراتب فراتر به یکی از صفات منتسب به ناسیونالیسم ایرانی تبدیل شد.
وی افزود: بر اساس این دیدگاه نظام پیشینی و به تبع آن ناسیونالیسم برآمده از آن به تاریخ هزار و چند صد ساله ایران را در دوره اسلامی خوار و خفیف انگاشته و به جای آن تاریخ پیش از آن یعنی دوره باستان را بزرگ و گرامی تلقی میکرده است. در توضیح و توجیه این نظریهها نیز معمولا یک دوره طولانی و مقاطعی چند از یک فرایند دراز مدت با چشم پوشی از تحولات جاری در کل آن دوره برجسته شده و مورد تاکید قرار میگیرد. مثلا برگزاری جشن هزاره فردوسی در سال ۱۳۱۲ یا جشن شاهنشاهی پیش گفته در سال ۱۳۵۰.
بیات ادامه داد: ما اگر فراتر از این دقایق و مقاطع گذرا به عرصههایی بتوانیم توجه کنیم که از استمرار و تداوم در این حوزه حکایت دارند مانند مباحث مطرح شده در کتب درسی که جنبهای جامع و ماندگار دارند و نوع نگاه آنها به تاریخ ایران تصویر دیگری به دست میآید به مراتب متفاوت از این گونه انگها و برچسبها.
وی افزود: در توصیف ایران آن دوره از تعاریفی چون باستان گرایی و غیره نمیتوان سخن گفت اما در توصیف ایران امروز از شکل گرفتن گرایش های جدی باستان گرا می توان سخن گفت که مغایر انگاشتن وجه پیش اسلام تاریخ ایران زمین با وجه بعد از اسلام آن است و سعی و تلاش مستمر در تاکید بر وجه اسلامی آن به ضرر وجه ماقبل از اسلام آن به واکنش نسبتا گستردهای در سطوح مدنی و غیردولتی جامعه فرهنگی ایران منجر شده است که برآمدن چهرههایی چون زندهیاد ثاقبفر یکی از نمونههای برجسته و درخور ستایش است.
روزبه زرینکوب نیز در سخنانی گفت: ثاقبفر به قدری پرکار بود که نمیتوان فهرستی از آثار ترجمهای وی را ارایه داد. کار ترجمه عظیم تاریخ هخامنشیان وی بسیار بنیادین و اساسی است و ترجمه این اثر سترگ مسیر کار پژوهشگران را برای کارهای جدید هدایت کرد. همچنین ترجمه مجموعه یونانیان و بربرها بسیار لازم بود و میخواهم بگویم که به عمد این کتاب را کنار گذاشتند و از آن سخن نگفتند زیرا مورد پسند غربیها نبود. این دو مجموعه از آثار ارزشمند ثاقبفر است.
وی با اشاره به سیر ترجمه در ایران افزود: ترجمه به طور کلی در ایران در دوره قاجاریه شروع شده است اما پرسش اینجاست که چرا قاجاریه؟ دوره قاجاریه از اواخر سده ۱۸ آغاز میشود. ایران چند سال پس از روی کار آمدن فتحعلیشاه درگیر جنگ با روسیه است و این جنگها نیازهای جدیدی را به وجود آورد که باید به آن توجه کرد.
این استاد تاریخ دانشگاه تهران ادامه داد: در آن روزگار آدم باهوش و ایراندوستی مانند عباس میرزا نایبالسلطنه نسبت به ایران بسیار حساس بود و جیمز موریه در سفرنامهاش اشاره کرده است که عباس میرزا برای به دست آوردن دانش و تاکتیکهای نظامی از هیچ تلاشی فروگذار نبوده است و هیچ چیزی بیش از کتاب و دستیابی به نیازمندیهای آن شاهزاده را خوشحال نمیکرد. وی به ترجمه بسیار اهمیت میداد و دانشنامهها را ورق میزد و مقالهها را برای ترجمه انتخاب میکرد.
وی افزود: در آن دوره دو موسسه در ایران داریم که بنیانگذاران ترجمه در ایران هستند نخست دارالفنون و دیگری دارالترجمه ناصری. همچنین میتوان از مترجمانی مانند محمد قزوینی و محمدعلی فروغی نام برد که در عرصه ترجمه بسیار تاثیرگذار بودند. شرکت ترجمه و کتاب از مسایل مهمی است که مورد توجه عباس میرزا است و در حوزه تاریخ ایران باستان و آنچه به این حوزه مربوط میشود نیز برایش مهم است. همچنین نسبت به شخصیتهای تاریخی حساس است و دانستن درباره آنها برایش بسیار جذاب است.
زرینکوب ادامه داد: ادوارد گیبون تاریخنگار انگلیسی کتاب ۶ جلدی بسیار مهمی در آن دوره میان سالهای ۱۷۷۶ تا ۱۷۸۸مینویسد که با نام «تاریخ تنزل و خرابی دولت روم» به چاپ میرسد که مورد توجه عباس میرزا است. از این کتاب در جایگاه منبعی دست اول بهره برده میشود اما حتی در کتابخانههای فرنگ نیز پیدا نمیشود. همچنین «تاریخ اسکندر» نیز در زمان عباس میرزا ترجمه میشود و بعدها به نام محمدعلی شاه منتشر میشود. عباس میرزا به زبانهای انگلیسی و روسی و فرانسوی بسیار علاقهمند است و این زبانها مورد توجه او بودند.
وی در پایان سخنانش به اثر بسیار مهم حسن پیرنیا نیز اشاره کرد و گفت: قسمت عمده آنچه در تاریخ سه جلدی ایران باستان پیرنیا میبینید که در فاصله سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۳ نوشته شده ترجمه است و این بزرگمرد یک تنه کار صدها هزار مرد را انجام داده است. پیرنیا دانش بسیار خوبی داشته و روسی و فرانسوی و انگلیسی و عربی را به خوبی میدانسته و متنهای اصلی را در اختیار داشته است. همچنین بسیاری از کتابهای مهم غربیها در باب ایران باستان را مستقیم و غیرمستقیم میتوانید در تاریخ ایران باستان پیرنیا پیدا کنید. افرادی مانند تقیزاده و احمد کسروی و علیاصغر حکمت و نصرت رحمانی نیز در این زمینه بسیار تلاش کردهاند.
در پایان نشست نیز آرزو رسولی گفت: آثار ترجمهای زندهیاد ثاقبفر بسیار ارزشمند است و من در پژوهشهایی که انجام دادهام کارهای وی را با متن اصلی مقایسه کردهام و هیج جاافتادگی پیدا نکردهام زیرا وی بسیار امانتدار بود و هیچ چیزی را جا نمیانداخت و بیشتر میخواند. وی تنها مترجم و متخصص تاریخ ایران باستان نبود بلکه در این زمینه صاحب نظر هم بود و کتاب شاهنشاهی هخامنشی وی یکی از آن نمونههاست.
وی افزود: امروزه کسی را نمیتوان پیدا کرد که حوصله مطالعات هخامنشی داشته باشد اما وی توانست ۱۴ جلد از این دوره تاریخی را ترجمه کند و در دسترس پژوهشگران بگذارد. همه وی را به عنوان مترجم میشناسند اما ثاقبفر یک اندیشمند بود. وی در شاهنامهپژوهی نیز صاحبنظر بود و جامعهشناسی خوانده بود و با دیدگاههای جامعهشناسی شاهنامه را مورد بررسی قرار داده بود. وی شناخت عمیقی از ایران و هویت ایرانی داشت.
رسولی در پایان سخنانش گفت: ثاقبفر ایران را دوست داشت و بسیار تحت تاثیر نام ایران قرار میگرفت و با شنیدن نام ایران در هر جای دنیا اشک در چشمانش حلقه میزد اما به همین میزان ایرانگرایی افراطی را نیز خطرناک میدانست. بسیار خردگرا بود و از هرگونه حرکت هیجانی بهدور بود. بسیار آزاداندیش بود و همچنین زبان تیزی داشت و اگر اشتباهی در سخنی و یا نکتهای در ترجمه به او گفته میشود میپذیرفت در این زمانهای که کسی نمیپذیرد اشتباه کرده است.
ثاقبفر در نهم مرداد 1321 در خیابان بلورسازیِ تهران در خانهای که پیشتر از آنِ مشیرالسلطنه (صدراعظم استبداد صغیر) بود، زاده شد. تا 10 سالگی که مجموعه خانه و باغ به فروش رفت، در آنجا زندگی میکرد. تا پنجم ابتدایی به دبستان رازی رفت و سال ششم را در دبستان رودکی به پایان رساند. سپس در دبیرستان رازی (متعلق به هیئت غیرمذهبی فرانسویان در تهران) به مدیریت موسیو «آندریو» و معاونت آقای «استوانی» و «دکتر اسماعیل رباطی» تحصیل کرد.
«شاهنامه و فردوسی و فلسفه تاریخ ایران»، «بنبستهای جامعهشناسی»، «آگاهی آریایی»، «بنبستهای جامعهشناسی»، «جامعهشناسی» و «بررسی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگ ایل کردی بلوچستان» از نوشتههای وی است و از ترجمههای ثاقبفر میتوان به «یونانیان و بربرها» امیرمهدی بدیع، مجلدات «تاریخ کمبریج» مجموعه ۱۴ جلدی «تاریخ هخامنشیان» دانشگاه خرونینگن هلند و «اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» ماکس وبر اشاره کرد. «ایران در گذر روزگاران» نیز در گفتوگو با مسعود لقمان منتشر شده است.
ثاقبفر 11 دیماه 3191 در پی سکته مغزی چشم از جهان فرو بست.
*عکسها از مهربان افسر کشمیری است.
نظر شما