احمد اخوت در ابتدای این نشست گفت: «تا روشنایی بنویس» جمله عجیب و غریبی از یوحنا است و جمله ای چندلایه به معنای اینکه تا زمانی که روشنی داری بنویس یا منظور این است که تا زمانی که روشنایی درمی آید بنویس و اشاره ای به ابوالحسن نجفی دارد که از همسایگان ما بود و تا صبح با چراغ دریایی مینوشت.
وی درباره کسانی که بر وی تاثیرگذاشتند، افزود: من در دبیرستان ادب از 45 تا 49 درس میخواندم و شاگرد کلاس انشای محمد حقوقی بودم که کلاسهایش واقعا تاثیرگذار بود. برای نمونه فیلم «شب» یا «آگراندیسمان» را شرحی در کلاس میداد و میگفت درباره اش بنویسید و این تاثیر زیادی روی زندگی من گذاشت. متاسفانه حسادتها نگذاشت این معلم و منتقد بزرگ در مدرسه بماند. محمود نیکبخت و مجید نفیسی و خود من خیلی تحت تاثیر حقوقی بودیم.
این نویسنده در ادامه گفت: جنگ ادبی اصفهان یک دوران خاص و آدمهای ویژه مثل برهان حسینی داشت و نشان میداد چطور یک کار ادبی میتواند در جمع جدی باشد. هرمطلبی که خوانده میشد هرچه به ذهن میرسید، میگفتیم و کاری که آنقدر جدی بود و آدمهای مختلف بیتعارف و با احترام در آن صحبت میکردند که بعدها چنین چیزی ندیدم. فقط و فقط خود متن نقد میشد و کسانی مانند گلشیری و حقوقی پول روی هم برای چاپ کار میگذاشتند، اینها یادگارهای خوبی برای ادبیات به جا گذاشت.
اخوت درباره وضعیت ترجمه ادامه داد: در کار ترجمه من خیلی دلی کار کردم و روی حقوق آن فکر نکردم. مترجمان درحال حاضر از همان صفحه اول تا فصل آخر میرود و یک کلمه درباره نویسنده کتاب و پیشینه نویسنده در کارها نمینویسد، درباره خود متن هم همینطور انگار خیلی مترجمها فقط به عنوان شغل به این کار نگاه میکنند. من همواره در اصل کار ترجمه به چگونگی پیدایش اثر و تاریخ نوشتن آن و نقد ژنتیکی آن به طور ویژه تر نگاه میکنم.
این مترجم در ادامه درباره خط خوردگیهای «شازده احتجاب» افزود: من نقد ژنتیکی را سالهاست کار میکنم و با پیدا کردن خاطرات نویسنده میشود چگونگی شکل گرفتن داستانها را مشخص کرد. برای نمونه نخستین بار که گلشیری «شازده احتجاب» را برای ما خواند، در خانه محمد حقوقی بودیم. کتاب در ابتدا داستان کوتاهی بود که از قسمتی که شازده از چلچراغ میآید پایین شروع میشد. بعد به آغاز فعلی شازده احتجاب میرسید و ابوالحسن نجفی اعتقاد داشت این بخش چلچراغ درکار باید حذف شود.
وی بیان داشت: چیزهایی مثل سنت دورهم نشستن و متن نوشتن و خواندن برای من بسیار جالب است. اگر به نقد ژنتیکی اهمیت دهیم، ردپای آقای حقوقی و کوچه اش و مراد (پیک مرگ) و «شازده احتجاب» گلشیری را میشد دید. به همین طریق در یادداشتهای روزانه نویسندگان وضعیت داستان نوشتن آنها را پیدا میکنم.
احمد اخوت تصریح کرد: در حال حاضر در غرب خیلی از آثار بزرگ را نسخههای ژنتیکی و اصل بی تغییر را چاپ میکنند و طرفداران خود را دارد و مخاطب متوجه حذفیات و تغییرات متن میشوند.
وی ادامه داد: من مطلقا به سراغ کاری که کسی قبلا ترجمه کرده نمیروم مگر اینکه بدانم ترجمه من دعوت تازه ای از این نویسنده و اثر خواهد بود و پیشینه ای از کار نویسنده و دلیل ترجمه بدهم.
این نویسنده و مترجم گفت:«تا روشنایی بنویس» میتواند نوعی از جستار به نام مقاله شخصی باشد، یعنی به نوعی همراه با دیدگاه نویسنده وروایت او این مقاله نوشته شده و علمی نمایی و تنها رفرنس گذاری نشده است. خوبی جستار همین است که نگاه نویسنده را نشان میدهد که چه دیدی به موضوع و متن داشته است.
اخوت درباره تغییر طرح جلد «تا روشنایی بنویس»در چاپ چهارم گفت:در نود درصد قراردادهای کارترجمه هست که مترجم حقی درباره فونت و طرح جلد ندارد وچاپ اول اصلا یک طرح دیگر بود وبعدها دچار تغییراتی شد.
نظر شما