نشست نقد و بررسی کتاب «پنبه، آب و هوا و شتر» در ایران دوره اسلامی برگزار شد
چیزهایی که بولت نادیده میگیرد
محسن سراج، مورخ؛ دلآرا مردوخی، نویسنده و پژوهشگر و شهرام غلامی، مترجم اثر از کتاب «پنبه، آب و هوا و شتر» گفتند.
در ابتدای این مراسم غلامی با اشاره به فعالیتهای ریچارد بولت نویسنده اثر که مورخ و مولف چند کتاب در زمینه تارخ ایران است، گفت: همانگونه که میدانید مولف این اثر چند کتاب دیگر در زمینه تاریخ ایران نوشته است که من تاحدی با این منابع از پیش آشنا بودم. پس مطالعه این آثار به راحتی جای خالی موضوعاتی که بولت در کتاب مذکور آورده است در تحقیقات تاریخ میانه حس میشد. در حین ترجمه هم با دیگر آثار در زمینه تاریخ میانه ایران آشنا شدم که شناخت برخی موضوعات درباره تاریخ میانه کشورمان در فرآیند ترجمه بسیار موثر بود.
وی افزود: نویسنده در این اثر به جبر اجتماعی و اقتصادی اعتقاد دارد و نقش تکنولوژی و عوامل جغرافیایی را مورد بررسی قرار داده است. باید گفت چنین نگاهی درمنابع ما بسیار کم بوده است.
این مترجم با اشاره به روش ریچارد بولت گفت: روش مولف کمیسازی مسائل کیفی است. وی تلاش کرده است دادههایی را گردآوری کند تا در نهایت به یک نتیجه برسد؛ همچنین نویسنده نگاه کمی به نامنگاریها داشته است. علیرغم شناختی که غرب از دنیای اسلام و مسیحیت داده است و اینگونه نمود میدهند که این دو تمدن در تعارض با یکدیگر هستند، بولت در کتابش از همزیستی سالم این دو تمدن حرف میزند. همانگونه که پیشتر اشاره شد نویسنده گرایش به جبرگرایی داشته و جبرهای اقتصادی و طبقاتی را در پژوهش خود مورد بررسی قرار داده است.
غلامی در ادامه گفت: البته دیدگاه بولت در زمینه جبر اقصادی بیشتر مربوط به جبر معیشتی است و به این معنا نیست که بخواهد اراده انسان را نایده بگیرد. در اصل بولت به اراده آزاد انسانها قائل است و هیچگاه از نقش انسان در تحولات تاریخی غافل نشده است. در واقع علیرغم تمام انتقادهایی که به وی شده است، وی این جبر را در تضاد با اراده انسانها نمیداند.
این پژوهشگر هدف نویسنده از بهکاربردن جبر اقتصادی، تاثیرش را در معیشت مردم دانست و گفت: در حقیقت به اعتقاد نویسنده اراده انسانها در عرض جبر جغرافیایی و اجتماعی قرار میگیرد. به این ترتیب که این جبرگرایی ناهی ناآگاهی افراد نسبت به رفتارهای خود نیست. نکته دیگر تحلیل قوی نویسنده برای تبیین تحولات تاریخی است درست مانند باستانشناسان که با توجه به اینکه دادههای تاریخی آنها کم است، خودشان با در نظر گرفتن برخی مشاهدات به نتیجهگیری میپردازند. بولت هم ضمن قدرت تخیلی که دارد گزارش دقیقی میدهد و بازسازی منطقی از یک عبور تاریخی را ارائه کرده است. در حقیقت میان تاریخ و آن چیزی که رخ داده است مورخ وجود دارد که میتواند بر حسب بخشهای قیاسی حدس بزند.
وی ادامه داد: شیوههای تاریخنگاری دو صورت است که برخی میخواهند از جزء به کل برسند و برخی با بهرهگیری از روش قیاسی از کل به جزء میرسند. بولت به خوبی توانسته با دادههایی که داشته است فرایند مورد نظرش را بازسازی کند. وی فرضیهاش این است که در سده سوم عربها که به ایران آمدند شروع به سرمایهگذاری در امر قنات کردند و این باعث شد تا مهاجران عربی که پیشتر با کشت پنبه آشنا بودند در ایران هم این محصول را پرورش دهند.
غلامی ادامه داد: بعد از آن نویسنده به تغییرات آبوهوایی در پایان سده سوم اشاره میکند که باعث شده ترکها از آسیای میانه به مناطق جنوبی کوچ کنند. این امر باعث شد فلات داخلی ایران مهمان کوچندگان باشد و فعالیتهای دامداری گسترش پیدا کند.
با نتیجهگیریهایش موافقم اما با ارائه حقایق نه
در ادامه این نشست سراج گفت: معمولا تاریخ اقتصادی چندان مورد توجه مخاطبان نیست و افراد از تاریخ فرهنگی بیشتر استقبال میکنند؛ چرا که در حوزه تاریخ اقتصادی کمی اختیار از انسان سلب میشود به همین دلیل چندان نتوانسته جزو موضوعاتی باشد که مردم آن را دوست داشته باشند. باید گفت بولت کتاب بسیار خوبی نوشته است. به اعتقاد من برای کارشناسان ارشد و فارغالتحصیلان دکتری حتی اگر با رویکرد نویسنده هم مخالف باشند میتواند آموزههایی خوبی از روش کمی بدهد. نویسنده توانسته است انواع و اقسام روشها و تکنیکها را در کتابش درج کند.
وی ضمن نقد ادعاهای نویسنده افزود: اگر بخواهم انتقادی از این اثر داشته باشم آن این است که به اندازهای که نتیجهگیری بولت بزرگ است، ادعاهای یا فکتهای علمی بزرگی ندارد. وی باید برای گفتن حقایق گستردهای که در کتاب آورده دلایل محکمتری را بیان میکرد. البته با تمام نتیجهگیرییهای وی موافقم چراکه در متون دیگر هم به این نتایج اشاره شده است. در اصل بولت میتوانست از مطالب اصلی دیگری استفاده کند تا دلایل گستردهتری بیاورد. وی در کتابش به وجود دو قرن سرمای شدید که باعث نابودی اقتصاد ایران میشود اشاره جدی میکند که در پی آن ترکان حمله میکنند و فلات مرکزی ایران جولانگاه ترکتازی میشود.
سراج گفت: بولت در کتابش به مواردی از قبیل اینکه چطور اقتصاد ایران در آن زمان ضربه میبیند، میپردازد بهگونهای که نمیتواند کمر راست کند. به هر حال یکی از دلایل آن حمله ترکها به فلات مرکزی، به آب وهوایی که سرد میشود و کشاورزی که به شدت آسیب میبیند. همه اینها کنار هم یعنی یک جبر جغرافیایی و با استفاده از همین نظرات مبحثی را مطرح می کند که چطور اسلام گسترش پیدا کرد.
انتقاد دیگر این پژوهشگر درباره نگاه نویسنده در باب فراگیر بودن اسلام در قرن چهارم بود، وی گفت: اگر بخواهم انتقاد دیگری از نویسنده کنم این است که در بخشی از کتابش میگوید تا قرن چهارم اسلام به حداکثر خود رسیده است؛ در حالیکه تحقیقات نشان میدهد که تا پایان قرن پنجم اکثریت جمعیت ایران با شمار کافران بوده است و تنها در مناطق شهری اسلام رواج داشته است. در حقیقت در آن زمان در هیچ منبع اسلامی ذکر نشده است که اسلام در همه جای ایران فراگیر بوده است. در واقع در آن دوران در روستاها کسی نه میدانست که اسلام چیست و اغلب جمعیت هم مسلمان نبودند اما بولت این موضوع را نادیده میگیرد.
وی افزود: همچنین در این اثر نویسنده به گونهای از تکنولوژی قنات حرف میزند که گویی اعراب آن را با خود به ایران آوردند. درحالیکه واضح است تکنولوژی قنات از قبل بوده و تنها آنها سرمایهگذاری کردند. در بخش دیگر کتاب در صفحه 40 از واژه زمینهای خالصه دولتی استفاده شده است که این واژه در اصل اشتباه است. چراکه زمینهای خالصه تنها دراختیار خلیفه، امیر یا پادشاه بوده و زمینهای بایری بودند که بعدها توسط این افراد آباد میشده بنابراین واژهای به نام زمینهای خالصه وجود نداشته است.
تاریخدانانی که از نوشتن میترسند
در ادامه این مراسم مردوخی گفت: این اثر به هر تاریخدانی میگوید که چقدر ما از نوشتن میترسیم. بولت جسارت این را دارد که کاری را انجام دهد که دیگران انجام نمیدهند. وی تلاش میکند و فرضیه ذهنش را بسط می دهد؛ همچنین اصلاح کار خود را میپذیرد. یکی از انتقادهای من نسبت به مولف این است که کشت پنبه در دوران اسلامی بسیار محدود بوده است این گزاره پذیرفتنی نیست، چراکه اغلب پارچههایی که در ایران مورد استفاده قرار میگرفت تنها ابریشم نبوده و آن زمان از کتان هم استفاده میکردند.
وی افزود: بنابراین قطعا پنبه حداقل در مصرف محلی بوده است. از دیگر نقدها من نسبت به بولت در مورد تفکیک زرتشتیان به غلهکاری و مسلمانان به پنبهکاری است با این حال کتاب بسیار خوشخوان است و نویسنده مهارت زیادی در اتصال مطالبی داشته که هیچ ربطی به یکدیگر نداشته است.
نظر شما