این نویسنده و مترجم، درباره این آثار توضیح داد: «مرد کوچک» رمان فانتزی اجتماعی است که به مخاطبش یادآوری میکند، انسان بودن ربطی به اندازه آدم و کوچک و بزرگ بودنش ندارد. در این کتاب، ماکسشن پیکل اشتاینر قدش فقط پنج سانتیمتر است. برای همین به او مرد کوچک میگویند. او شبها راحت در یک قوطی کبریت میخوابد و روزها با پروفسور یوکوس فون پوکوس در سیرک نمایش میدهد. او مشهورترین بازیگر جهان میشود و پیشنهادهای گوناگونی از سیرکهای بزرگ جهان دریافت میکند. اما روزی ناگهان ناپدید میشود و پلیس در پی یافتن کسی است که او را ربوده.
بهروزکیا افزود: «سه مرد در برف» نیز رمانی از گونه داستانهای طنز است و به پولدارها توضیه میکند با آدمهای فقیر درست رفتار کنند. در این داستان، مرد ثروتمند شوخ طبعی به نام توبلر که دارای کارخانههای متعددی است، میخواهد بداند که مردم با آدمهای فقیر و تنگدست چطور رفتار میکنند. از این رو برای دریافت جایزهاش که دو هفته اقامت در هتل مجللی در کوههای آلپ است، در لباس ژنده پوشان برای گذراندن تعطیلات زمستانی به آن جا سفر میکند. اما دخترش موضوع را به مدیر هتل اطلاع میدهد. در هتل شخص دیگری را که اوهم برنده جایزه دو هفته اقامت رایگان در هتل شده است، عوضی به جای او میگیرند. از آن پس سوء تفاهمها و ماجراهای گوناگونی میان مهمانهای هتل پیش م آید که بسیار طنزآمیز و جالب است و آدم پیوسته دلش میخواهد که بداند بالاخره چه میشود.
وی ادامه داد: «عبور از مرز کوچک» نیز رمانی طنز است و بیان میکند که بوروکراسی، جنگ و صلح نمیشناسد، کار خودش را میکند. در این داستان که در سال 1937 اتفاق می افتد، نویسنده جوانی به نام گئورگ دعوت نامهای از جشنواره زالتسبورگ در اتریش دریافت میکند، اما مسئولان آلمان به دلیل شرایط جنگی درخواست او را برای دریافت ارز خارجی رد میکنند. او تصمیم میگیرد در یک شهر مرزی به نام رایشنهال که مرز کوچکی با شهر زالتسبورگ دارد، اقامت کند و هر روز برای حضور در جشنواره به زالتسبورگ برود. در آن جا با دختر جوانی آشنا میشود که ظاهراً قصد کمک به او را دارد.
بهروزکیا درباه آثار تالیفیاش نیز توضیح داد: دو کتاب تألیفی آماده چاپ دارم اما هنوز برای انتشار به ناشر ندادهام. یکی از این کتابها، کتابی غیرداستانی و تحلیلی درباره افسانهها یا قصهها و داستانهای تمثیلی در ایران و جهان است به نام «افسانه تمثیلی، پیشینه، ریختشناسی و منتخب آثار از دوران باستان تا به اکنون». این کتاب گذشته از این که برای علاقهمندان ادبیات داستانی نوشته شده، مناسب دانشآموزان رشته ادبیات در دبیرستانها، حتی دوره کارشناسی در دانشگاه است.
وی افزود: همچنین یک مجموعه داستان هم برای نوجوانان وجوانان آماده کردهام که شامل 20 داستان کوتاه است. این داستانها در حقیقت حوادثی است که برای من در تهران اتفاق افتاده، یا شاهد آن بودهام و خاطراتی است که متناسب با درون مایه به سبکهای گوناگون به صورت داستان روایت کردهام. چند داستان آن مانند کوچه اقاقیا، وقتی پرستوها کوچ میکنند، و نشانی پیامدهای جنگ است. بعضی داستانها مانند پنت هاوس ، و دکتر و بیمار فانتزی است. بعضی داستانها مانند پول چای و والنتاین مبارک، رئالیسم ابتدایی است و بعضی داستانهایش مانند وردست، رئالیسم جادویی. روایت داستانها هم به دو شکل است، یک خطی، جریان سیال ذهن و مرور خاطرات. البته هنوز نامی برای آن انتخاب نکردهام.
بهروزکیا درباره کتابهای منتشر شدهاش نیز توضیح داد: به تازگی پنج عنوان از کتابهای «چرا و چگونه» با ترجمه من از سوی انتشارات قدیانی منتشر شد است. این کتابها را من سالها پیش ترجمه کرده بودم و به دلیل شرایط نشر، انتشارش به تعویق افتاده بود.
وی «پرندگان؛ گونهها، زیستگاهها و مهارتها»، «پیدایش و انقراض آبزیان، خزندگان، پستانداران و پرندگان»، «ماهیها؛ ساختمان بدن، شیوه زندگی و رفتار»، «اقتصاد؛ سرمایه، خانواده، تجارت و صنعت» و «نور و رنگ و تأثیرآن برزندگی بشر» را عنوانهای این پنج جلد معرفی کرد و گفت: البته عنوان دیگری هم از این مجموعه جالب و خواندنی ترجمه کردهام که از سوی انتشارات قدیانی به مرور منتشر خواهد شد.
بهروزکیا درباره دیگر آثارش نیز گفت: البته در یکی دو سال اخیر سه کتاب داستان از من از سوی انتشارات محراب قلم منتشر شده است؛ یک تألیف با عنوان «وقتی حیوانات باسواد میشوند» و دو ترجمه با عنوانهای«دخترک پشت دیوار» و «کی مجسمههای شهر را میدزدد».
وی درباره «دخترک پشت دیوار» و «کی مجسمههای شهر را میدزدد» نیز گفت: این آثار دو رمان کودک به قلم اورسولا ولفل، نویسنده آلمانی هستند. «دخترک پشت دیوار» داستانی رئال و «کی مجسمههای شهر را میدزدد» داستانی فانتزی اجتماعی است. در «دخترک پشت دیوار» بیان میشود که دخترها هم مثل پسرها به همبازی نیاز دارند، آنها را تنها نگذارید. در این داستان، دخترک شش ساله تنهایی، همیشه تنها پشت دیوار حیاط خانه بازی میکند. اما او تنهای تنها هم نیست و یک دوست خیالی به نام مولی دارد که با او بازی میکند. تا این که روزی اتفاق عجیبی میافتد و پسر بچهای را میبیند که روی دیوار حیاط نشسته است.
بهروزکیا درباره اثر دیگرش توضیح داد: در «کی مجسمههای شهر را میدزدد» که چند ماهی است منتشر شده، بیان میشود یادبودها و آثار مانده از گذشتگان بخشی از هویت ما هستند و باید از آنها خوب نگهداری کنیم. در این داستان، پاول فریدریش که کلاس سوم است، با مرد مرموزی که تازه به شهر آمده است، آشنا میشود. از آن به بعد اتفاقهای عجیبی در شهر میافتد و چیزی نمیگذرد مجسمههای شهریکی پس از دیگری ناپدید میشوند. پاول فریدریش تصمیم میگیرد راز ناپدید شدن مجسمهها را دریابد و دزد مجسمهها را پیدا کند.
نظر شما