مطلبی که خواندید موضوعی است که معصومه میرابوطالبی در کتاب «آن سوی دریای مردگان» که از سوی نشر طوطی منتشر شده، به آن پرداخته است. اين کتاب درباره داستان دو دنيا، موجوداتی فراواقعی و و خطرهايی است که قهرمانان داستان با آن دست بهگريبانند و میتواند برای نوجوانان علاقهمند به داستانهای فانتزی جذابیت داشته باشد. در ادامه گفتوگوی ما را با معصومه میرابوطالبی میخوانید.
ایده اولیه این کتاب چگونه شکل گرفت؟
ایده اولیه این کتاب از «گیلگمش» بود. من این اثر را خوانده بودم و میخواستم اثری با درونمایه سفری که گیلگمش برای پیدا کردن انکیدو دارد و دیداری که با «ئوت نه پیش تیم» دارد، رمانی برای نوجوانان بنویسم. برای اینکه ایده اولیهاش تبدیل به یک طرح کامل شود یکسال و نیم طول کشید و با چند استاد مطرح کردم، فرآیند نوشتن و بازنویسی آن هم حدود 14 ماه طول کشید.
چرا موضوع مرگ را برای رمان «آن سوی دریای مردگان» انتخاب کردید؟
هدف من کنار آمدن با مرگ و پذیرش آن برای مخاطب نوجوان بود. در فرهنگ قدیمی ایران کودکان و نوجوانان به دلیل ارتباطی که با حیوانهای خانگی داشتند، میفهمیدند مرگ وجود دارد و با مفهوم آن آشنا میشدند. اما در دنیای کنونی چون بچهها را در دنیای ایزوله نگه میداریم چندان با این مفهوم آشنا نیستند. درحالیکه مرگ هم جزئی از طبیعت است و گریزی از آن نیست. براین اساس وقتی میخواستم این داستان را بنویسم خیلی برایم مهم بود که چگونه یک نوجوان با مرگ عزیزانش کنار میآید و آن را میپذیرد.
شخصیت داستان من هم در مرحله اول با این مساله کنار نمیآید و نمیخواهد بپذیرد بعد از مرگ مادری که تجربه کرده یکی از عزیزترینهایش یعنی پدربزرگش هم قرار است، بمیرد. و برای اینکه جلوی این مرگ را بگیرد به سراغ سفر قهرمان میرود و وارد جهان فانتزی میشود تا راز نامیرایی موجودی به نام «ئوت نه پیش تیم» را کشف کند. اما در مرحلههای مختلف این سفر با اشکال مختلف مرگ آشنا میشود. حتی میوه نوری که اول داستان برمیدارد و در آخر داستان به درخت دیگر میدهد، متوجه میشود که خودش هم برای یک درخت سفیر مرگ بوده و در نهایت میتواند مرگ پدربزرگش را بپذیرد.
آیا «آن سوی دریای مردگان» جلد دوم هم خواهد داشت؟
دوست ندارم قطعانه بگویم نه. چون دوست دارم داستان را در جلد دومی ادامه دهم و زمینههایش را هم در جلد اول آماده کردهام. اما چون دوست دارم جلد دوم هم به قوت جلد اول باشد نمیخواهم خیلی عجولانه به سراغش بروم. البته شاید هم هیچوقت جلد دوم را ننوشتم.
این رمان را در چه ژانری دستهبندی میکنید؟
ممکن است مخاطبان با خواندن برخی قسمتها فکر کنند این رمان در ژانر وحشت است اما درواقع این چنین نیست، چون در ژانر وحشت هدف غلبه بر وحشت است که در این رمان اینگونه نیست. این کتاب در ژانر فانتزی نوشته شده است.
این دومین رمان شما در حوزه نوجوان است، چرا هم در این رمان و هم در رمان قبلیتان یعنی «اژدهای دماوند» ژانر فانتزی را انتخاب کردید؟
نوشتن در این حوزه برای نویسندگان ایرانی، جدید است و هم برای نویسنده و هم برای مخاطبان جذاب است و مخاطب نیاز دارد که اگر یک رمان رئال میخواند یک رمان هم در حوزه فانتزی بخواند و مزهسنجی کند و ببیند چه اثری را بیشتر دوست دارد. نکته دیگر هم علاقه شخصی خود نویسنده است. من هم یکی از طرفداران این ژانر هستم و به نوشتن در این حوزه علاقه دارم. الان هم یک رمان نوجوان در ژانر فانتزی در دست تالیف دارم که تا پایان سال به ناشر تحویل میدهم.
چرا در دهه اخیر گرایش نویسندگان به فانتزینویسی افزایش یافته است؟
مخاطبان مخصوصا در سالهای اخیر از آثاری که در این حوزه نوشته شده، استقبال کردهاند و در واقع این مخاطبان بودهاند که نویسندگان را به سوی فانتزینویسی سوق دادهاند.
به نظر شما نویسندگان ایرانی نسبت به نویسندگان غربی در خلق آثار فانتزی چقدر موفق بودهاند؟
به نظرم نویسندگانی که در سالهای اخیر به این حوزه پرداختهاند چه در گروه سنی بزرگسال و چه در گروه سنی نوجوان، موفق بودهاند و مخاطبان استقبال کردهاند. من برای تحقیقی که داشتم رمانهای نوجوان تالیفی زیادی در ژانر فانتزی خواندم و واقعا کارهای درخور و قابل ترجمه و ارائه به جهان در آنها بود. اما ما هنوز باید تلاش کنیم تا بتوانیم آثارمان را با آثار موفق خارجی مقایسه کنیم و با کارهای موفق فانتزی در جهان فاصله داریم اما چیز غیرقابل دسترسی نیست.
مهمترین شاخصه و معیار در نوشتن داستان فانتزی در حوزه نوجوان چیست؟
مهمترین اصل این است که مخاطب دست نویسنده را نخواند. چون نوجوان امروز خیلی دقیق و بهروز است. اگر نوجوان کتابخوان هم باشد مطمئنا آثار زیادی مطالعه کرده و داستان باید بهگونهای باشد که او نتواند مچ نویسنده را بگیرد و بگوید از فلان داستان تقلید کرده و نتوانسته جهان فانتزی را به خوبی درآورد.
یعنی نوجوان، منتقدی نکتهسنج و سختگیر است؟
بله، نوجوان یک منتقد سختگیر و بیرحم است و خیلی راحت کار را کنار میگذارد و نمیخواند و اصلا رودربایستی ندارد. اما مخاطب بزرگسال وقتی شروع به خواندن کاری میکند برای اینکه به درونمایههای زیرمتنی برسد ممکن است تا آخر کار را بخواند. اما مخاطب نوجوان این تعارف را ندارد و خیلی راحت کار را حذف میکند.
در نوشتن آثار فانتزی برای گروههای سنی مختلف، چه محدویتهایی وجود دارد؟
مثلا در گروه سنی کودک خیلی کم ژانر وحشت را تجربه کردهایم، چون به نسبت نوجوانان بیشتر به این سو گرایش دارند تا کودکان. براین اساس محدویتهایی از نظر موضوع، ژانر و کلمات، برای گروه سنی کودک داریم که کار را در این حوزه سخت کرده است. از نظر توصیف هم دست نویسنده در گروه سنی کودک بسته است چون کودک خیلی کمحوصلهتر از مخاطب بزرگسال است و طاقت ندارد بنشیند تا نویسنده برایش جهان داستان بسازد. محدودیت دیگر در تعداد کلمات است. ما نمیتوانیم رمان کودک را خیلی حجیم کنیم، چون کودک تا ته داستان با نویسنده نمیماند.
در حوزه بزرگسال چطور؟
فانتزی در حوزه بزرگسال از نظر جهان و خلق و قوانین شباهتهایی با حوزه نوجوان دارد، اما درونمایههای پیچیدهتری را میتوان برای بزرگسال استفاده کرد و مفاهیم سنگینتر و فلسفیتری را مطرح کرد که شاید نوجوان حوصله نداشته باشد به این عمق بیاندیشد.
به نظر شما آثار موفق فانتزی در ایران کدامند؟
«خرسی که چپق میکشید» نوشته جواد رهنما، مجموعه «دروازه مردگان» اثر حمیدرضا شاهآبادی، «پریانههای لیاسند ماریس» اثر طاهره ایبد، مجموعه «هوشمندان سیار اوراک» اثر فریبا کلهر و ....
آثار خارجی چطور؟
در خارج از کشور نویسندگان موفق زیادی هستند که آثار تاثیرگذاری در این حوزه خلق کردهاند مانند تالکین. اما من معتقدم «هریپاتر» اثری بسیار قدرتمند است که الگوی بسیاری از آثار فانتزی در خلق جهان فانتزی قرار گرفته است.
شما علاوه بر حوزه نوجوان، در حوزه بزرگسال هم فعالیت میکنید و رمان «از باغها به بعد» و مجموعه داستان «مثل یک بوم سفید» را برای بزرگسالان نوشتهاید؛ نوشتن برای کدام گروه سنی سختتر است؟
هرچه گروه سنی پایینتر میرود نوشتن برایش سختتر میشود. برای من نوشتن برای کودک از همه سختتر است و کمتر سراغش میروم. چون در گروه سنی کودک، مخاطب ویژهای داریم که جهان کلماتش محدود است و موضوعات محدودتری را میتوان برایش مطرح کرد. اما جهان فکری بازتری دارد. برهیمن اساس نوشتن برای گروه سنی پیش از دبستان از همه گروههای سنی سختتر است و من هیچوقت به سراغش نرفتهام.
نوشتن برای چه گروه سنی را دوست دارید؟
فضای مورد علاقه من نوشتن برای نوجوانان است. اما گاهی ایدههایی به ذهنم میرسد که دوست دارم درباره آنها بنویسم و قبل از چاپ هم آثارم را در اختیار چند استاد قرار میدهم تا نقد کنند من همیشه از نقد پیش از چاپ استقبال میکنم.
صرف اینکه شخصی نویسنده موفقی در حوزه بزرگسال باشد آیا میتوانند در حوزه کودک و نوجوان هم نویسنده موفقی باشد؟
من دو کار اولم بزرگسال بود و بعد از آن وارد حوزه کودک و نوجوان شدم و قصد ندارم دوباره به کار بزرگسال برگردم و فکر میکنم تخصصی کار کردن در این حوزه بهتر است. اما شخصا رمانهای تالیفی در حوزه نوجوان خواندم که به قلم نویسندگان بزرگسال منتشر شدهاند. اما رمانهای خوب و موفقی بودهاند. بنابراین نمیتوانیم نسخه بپیچیم. درواقع نمیشود به رمان نوجوان سهلانگارانه و سرسری نگاه کنیم چون نوشتن برای نوجوانان فرایند پیچیدهای دارد. و یک نویسنده بزرگسال موفق، اگر تلاش کند و بسترهای لازم را در ذهنش ایجاد کند میتواند نوجواننویس موفقی هم باشد.
چه بسترهایی؟
مهمترین گام برای اینکه بتوانیم در حوزه کودک و نوجوان کار کنیم، مخاطبشناسی است. چون ما در حوزه نوجوان با مخاطب ویژهای سروکار داریم. در حوزه کودک هم با مخاطبی متفاوت روبهروایم. حتی این دو هم دو حوزه واحد نیستند و هرکدام درک متفاوتی از دنیا دارند. در مرحله بعدی شناخت جهان واژگان کودکان و نوجوانان و شناخت دغدغهها و دنیایشان و انتخاب موضوعات اهمیت دارد. مطالعه رمانهایی که در این حوزه نوشته شده است به نوجواننویسها، نشان میدهد که برای نوجوانان طرح داستان و روایت خیلی مهم است و باید مورد توجه قرار گیرد.
نظر شما