حسن میرعابدینی و محمدرضا گودرزی در نشست نقد و بررسی رمان «طبقه منفی 2» در فرهنگسرای گلستان ویژگیهای این رمان را برشمرد.
در ابتدای این جلسه، فاطمه جعفریان بخشهایی از فصل اول رمان خود را خواند و سپس حسن میرعابدینی صحبت کرد. او با اشاره به رمان طبقه منفی 2 گفت: این رمان را خیلی راحت خواندم و به عنوان کار اول، اثر خوبی بود. نویسنده نکات خوبی را مدنظر قرار داده و طبعا کم و کسریهایی دارد که باید برطرف کند. رمان از منظر راوی اول شخص روایت شده است و ماجراها در یک سیر خطی روایت میشود. با این حال معتقدم که دو نکته وجود دارد که رمان را خوشخوان کرده و باعث شده است انتزاع لازم برای مخاطب ایجاد شود. متاسفانه خیلی از رمانها وجود دارد که نمیتواند مخاطب را با خود همراه کند. یکی از این عوامل مربوط به لحن شخصیت اصلی کتاب است؛ او لحنی دخترانه و حاضرجواب دارد که باعث متمایزشدن او شده است. این که نویسنده توانسته است این ریتم را تا پایان حفظ کند نکته بسیار مهمی است و از توفیقات این کتاب بهشمار میرود.
وی ادامه داد: ویژگی مثبت دیگر این کتاب جور دیگر دیدن رابطهها و مناسبات است. برای مثال همیشه عادت کردهایم که پدربزرگها شخصیت مهربانی داشته باشند و ... در این کتاب برای آنکه بتواند به نتیجهگیری پایانی در فصل آخر برسد تمام مناسبات را عوض کرده است. پدربزرگی که در اینجا میبینیم، شخص متفاوتی است و بخش زیادی از رمان به شرح شیرینکاریهای او پرداخته است. همین مساله باعث شده است که مخاطب کتاب به راحتی این پدربزرگ را فراموش نکند. همچنین رابطه مادر و پدربزرگ رابطه جالبی است. این رمان سعی کرده است تا روابط آدمها را آنچنان که هست نشان بدهد. شاید بتوان یکی از کارکردهای طنز را بیان همین واقعیتها دانست. صفتهای خوب و بدی که در هر انسانی نهفته است و نمیتوان او را جدای از آن صفات دانست.
این نویسنده با تاکید بر شخصیتهای این رمان گفت: بعد از معرفی شخصیتها در فصل اول و بازنمایی روابط، وارد فاز دیگری از رمان میشویم. اکثر فصلهای این رمان یا در خانه میگذرد و یا در محل کار. البته وقتی وارد فصلهای بعدی میشویم، لایه جدیدی به داستان اضافه میشود و آن هم لایه وهم است که باعث میشود گوشههایی از رئالیسم جادویی را در داستان ببینیم.
با توصیفاتی که در داستان صورت گرفته است به خوبی میتوانیم محل کار راوی که در طبقه منفی 2 یک اداره است را تصور کنیم. طبقهای که کاملا فراموش شده است و افراد بسیار کمی در آنجا رفت و آمد دارند. همین توصیف به نویسنده کمک کرده است که بتواند زمینهساز اتفاقات بعدی در این طبقه شود. البته با ورود وهم به رمان، قدرت تحلیلهای گوناگون در داستان ایجاد میشود. با پیدا شدن سایهها در زیرزمین و نقش محوری آنان در داستان، آرامآرام متوجه میشویم که داستانی را میخوانیم که دارای ابعاد دیگری هم است و کمکم زمینههای اجتماعی رمان مطرح میشود. یکی از نکاتی که برایم جالب بود این است که با ورود لحن وهمی به داستان، رمان طبقه منفی 2 شبیه به آثار کافکا شده است؛ بدین معنی که گویا همه مجرم هستند.
میرعابدینی به مساله هویت اشاره کرد و گفت: به نظرم یکی از تمهای اصلی این رمان مساله هویت است؛ موضوعی که در این روزهای جامعه ما بسیار محوری است. راوی بدون آنکه خودش بخواهد، نامش را تغییر میدهد و یا منشی اداره از او چیزهایی میخواهد که در تضاد با هویت اوست. در حقیقت، کارهایی از راوی سر میزند که به گفته خودش، کارهای او نیست اما کمکم بدان عادت میکند. به نظرم تشریح اشخاص مختلف در این داستان بسیار خوب صورت گرفته است و همه ما به راحتی میتوانیم افراد مختلف را بشناسیم. یکی از موضوعاتی که توجه من را به خود جلب کرد نقش اشیا و به ویژه تلفن همراه در این رمان بود. دقت داشته باشید که استفاده از اشیا در داستان زمانی معقول است که یک نقش کارکردی داشته باشد. یکی از نقاط ضعف این رمان این است که در مواردی میخواهد توضیح فارسی به مخاطب بدهد؛ گویا که میخواهد او شیرفهم کند. چنین چیزی از این نویسنده باهوش کمی بعید به نظر میرسد.
در ادامه این جلسه، محمدرضا گودرزی صحبت کرد و گفت: این رمان از نظر مضمون اجتماعی، واقعگرای سیاسی، اجتماعی و روانشناسی است و زیر ژانر آن طنز است. در بخشهای طنز به تعبیر آقای میرعابدینی چرخش واقعیت صورت گرفته است. در بخشی از رمان، جایی توصیف میشود که وهمآور است و همین مساله باعث کشش مخاطب میشود. فکر میکنم که در توصیف محل کار راوی از تمثیل مدرن استفاده شده است. در این کتاب با آمیزهای از ژانرها روبهرو هستیم که البته به واسطه الزامات روایت به وجود آمده است. این رمان از عنصر تعلیق به خوبی بهره گرفته است یعنی از همان فصل اول که پدربزرگ میمیرد، تعلیق آغاز میشود و تا اواسط رمان ادامه داد. همچنین خرده تعلیقهای دیگری نیز داریم.
وی ادامه داد: راوی در این رمان بر روی دو خط کار میکند؛ گاهی اوقات این دو خط همدیگر را قطع میکنند و گاهی موازی میشوند. اولی خانواده و دومی محل کار راوی است. در این رمان با 7 شخصیت روبهرو هستیم؛ راوی، مادرش، پدربزرگ، رامین (نامزد راوی)، مادر رامین، ریحانه خواهر رامین و هما همکار چاق راوی. ما با وجوه متفاوت هر یک از این شخصیتها آشنا میشویم که البته در سطحی کاربردی است. از آنجا که شخصیتها ساده هستند و جامع نیستند تنها با یکی دو وجه وجودی آنان آشنا میشویم. بنابراین شخصیتپردازیها کاربردی است و الزامات صحنه باعث شده است که به شخصیتها پرداخته شود. البته راوی داستان چند وجهی است؛ یک وجه برخورد او با هما است، بخشی دیگر برخورد با رامین و خانوادهاش است، بخشی دیگر برخورد او با سازمان محل کارش است و ... به اعتقاد من رمان مینیمالیستی است و ایجاز دارد. البته منظورم از مینیمالیست، داستان کوتاه نیست. اگر متنی اضافات نداشته باشد، مینیمالیستی است.
گودرزی در پایان گفت: معتقدم که هر فصل از این رمان یک صحنه است و اتفاقاتی را در آن میبینیم که از هر فصل به فصل دیگر متفاوت است. نثر این رمان به راحتی خوانده میشود و سخت خوان نیست.
نظر شما