جلد اول کتاب «روایت سید یحیی صفوی» از مجموعه «تاریخ شفاهی دفاع مقدس» که به کوشش حسین اردستانی در سال 1397 توسط «مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس» منتشر شده است، به دلیل نور تاباندن بر برخی از کنش و واکنشها در سطح بالای فرماندهی نظامی ایران در شهریور ماه 1359 اهمیت فراوانی دارد.
صفوی روایت خود از روز آغاز جنگ را چنین ارائه داده است: «من 31 شهریور ماه سال 59 به عنوان فرمانده عملیات سپاه استان کردستان در شهر سنندج بودم. همزمان با بمباران فرودگاههای کشور، فرودگاه سنندج نیز بمباران شد. من هواپیماهای عراقی را که در سقفِ پائین آمدند و قبل از ظهر حدود ساعت 10، 11 فرودگاه را بمباران کردند، دیدم. ما به استاندار کردستان دستور دادیم بلافاصله فرودگاه را ترمیم کنند، چون بر اثر اصابت بمبها گودالهای بزرگی داخل باند فرودگاه ایجاد شده بود و هیچ نوع هواپیمایی نمیتوانست روی باند بنشیند. در کمتر از دو روز باند فرودگاه ترمیم و امکان فرود هواپیماهای نظامی به سنندج میسر شد. آن زمان هواپیماهای مسافربری به کردستان نمیآمد. عمدتاً هواپیماهای نظامی سی 130 میآمد.»
صفوی نیز مانند بسیاری از افراد درگیر در روند دفاع مقدس، معتقد است با وجود آغاز رسمی جنگ در روز 31 شهریور، نیروهای عراقی در عمل پیش از این تاریخ، به صورت محدود جنگ را آغاز کرده بودند: «با اینکه تجاوز سراسری عراق 31 شهریور شروع شد، آنها در اوایل شهریور ماه به منطقه میمک در استان ایلام و ارتفاعات میمک را که به آن سیف سعد یا زینالقوس میگفتند، تصرف کرده بودند و بیانیه داده بودند که ما این ارتفاعات را که مال خودمان بود، تصرف کردیم. بنابراین ارتش عراق عملاً جنگ را قبل از 31 شهریور شروع کرده بود.»
او همچنین در خاطرات خود از جلسهای میگوید که با حضور بنیصدر و جمعی از فرماندهان ارتش و سپاه، پیش از حمله عراق به میمک برگزار شده بود و در آن، بنیصدر با استدلالی سیاسی، احتمال در گرفتن جنگ میان عراق و ایران را منتفی دانسته بود: «حدود یک ماه قبل از شروع جنگ و قبل از اینکه ارتش عراق ارتفاع میمک را بگیرد، جلسه شورای دفاع در کرمانشاه به ریاست آقای بنیصدر رئیس جمهور و فرمانده کل قوا تشکیل شد. در این جلسه آقای رجایی نخستوزیر، سرهنگ فکوری وزیر دفاع و فرمانده نیروی هوایی ارتش، فلاحی رئیس ستاد مشترک ارتش و ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی ارتش حضور داشتند. جلسه در ستاد لشکر 81 زرهی کرمانشاه تشکیل شد. در این جلسه، از سپاه محمد بروجردی فرمانده سپاه غرب کشور، بنده در سمت فرماندهی عملیات سپاه کردستان و ناصر کاظمی شرکت داشتیم. سرگرد صیادشیرازی و یکی دو نفر از عزیزان ارتش هم در جلسه بودند.»
این جلسه پس از آن صورت گرفته بود که صفوی و یکی دیگر از فرماندهان سپاه در مشاهدات میدانی خود آرایش ارتش عراق در مرزهای ایران را رصد کرده بودند و هشدار آنها درباره احتمال آغاز جنگ با پاسخ سرد فرمانده ارتشی مستقر در محل مواجه شده بود: «چند روز قبل از تشکیل جلسه شورای عالی دفاع در کرمانشاه، من و سروان آذربن فرمانده سپاه سرپلذهاب به منطقه قصر شیرین و حدود ازگله روی ارتفاعاتی که بر رودخاله دیاله مسلط است رفتیم. ما با دوربین و حتی بدون دوربین نگاه کردیم و دیدیم یک لشکر مکانیزه عراق پشت مرز ایران آرایش گرفته است. هنوز بلد نبودند خاکریز بزنند. در دشت باز آرایش گرفته بودند و چادر زده بودند. فرمانده سپاه قصرشیرین گفت لشکر عراق پشت مرز آرایش گرفته است. در آن منطقه یک تیپ از لشکر 81 زرهی کرمانشاه حدفاصل قصرشیرین و سرپلذهاب مستقر بود ولی آرایشش خوب نبود.
خاطرم هست رفتیم پیش فرمانده تیپ که سوار نفربر زرهی ام 113 فرماندهی بود. به او گفتم جناب سرهنگ در موضعی که مستقرید، در این دو تا تنگه، عراقیها میآیند شما رو دور میزنند. ایشان پاشد و به پشت کمر من زد و گفت برادر پاسدار موهای من را میبینی؟ گفتم بله. گفت چه رنگ است؟ گفتم سفید است. گفت ریش من را میبینی؟ ما اینها را توی آسیاب سفید نکردیم. جنگ را به ما واگذار کنید؛ شما فقط امنیت این منطقه را برقرار کنید... ما هم گفتیم چشم و با سروان آذربن برگشتیم.»
بنیصدر
چند روز پس از این ماجرا، بنیصدر در ستاد 81 زرهی جلسه شورای عالی دفاع را تشکیل داد. چنان که صفوی گفته است، در آن جلسه صیاد شیرازی گزارشی درباره آرایش نیروهای عراقی در مرزهای ایران به بنیصدر داده بود: «جناب سرگرد صیاد شیرازی گفت آقای بنیصدر ما یک گزارش از منطقه داریم. حتی یکی از زیرمجموعه آقای صیاد شیرازی مکانی را روی نقشه نشان داد و گفت الآن لشکر عراق اینجا مستقر است.»
بر مبنای روایت صفوی، فرماندهان سپاه نیز با صیاد شیرازی همداستان بودهاند: «ما هم چون از طریق سپاه قصرشیرین و سپاه سرپل ذهاب اطلاعات برونمرزی داشتیم و اطلاعاتی هم که در سپاه منطقه 7 کرمانشاه داشتیم قوی بود، گفتیم عراق قصد حمله به ایران را دارد. بنده، آقای هدایت لطفیان، صیاد شیرازی، محمد بروجردی و ناصر کاظمی آنجا بودیم.»
اما بنیصدر نه بر مبنای استدلالی نظامی، بلکه بر مبنای قرائتی که از نظم بینالملل در آن بازه زمانی داشته است، گزارشها درباره احتمال حمله عراق به ایران را رد میکند: «بعد از آنکه نظرهایمان را دادیم، آقای بنیصدر حرفهای ما را رد کرد. من هنوز در حافظهام باقی مانده است که ایشان گفت شما پاسدارها اصلاً میدانید جنگ چطور اتفاق میافتد؟ بایستی موازنه قوا بین امریکا و شوروی به هم بخورد تا جنگ شود.»
به اعتقاد صفوی، بنیصدر قرائتی کلاسیک از نظام دوقطبی داشته و معتقد بوده است برای شروع جنگ باید موازنه میان دو قطب جهانی به هم بریزد. او همچنین نمودی از اختلاف میان سپاه و ارتش را نیز که در آن جلسه بروز کرده بود نقل میکند: «یکی از فرماندهان ارتش با اشاره به ناصر کاظمی گفت جناب رئیسجمهور، اینها تودهای هستند که لباس سبز پاسداری پوشیدهاند تا به بهانه جنگ از ما سلاح و تجهیزات بگیرند.»
آن فرمانده ارتش که نامش به میان نیامده است گفته است: «عراق جرئت نمیکند به ایران حمله کند. اگر هم حمله کرد، ما دهنش را خرد میکنیم.»
صفوی گفته است: «در آن جلسه جمعبندی بنیصدر این بود که عراق حمله نمیکند. بعد هم بلند شد و توی منطقه مرزی رفت و آنجا مصاحبه کرد که در روزنامه انقلاب اسلامی هم چاپ شد. گفت مردم، من الان در منطقه مرزی هستم و هیچ جنگی نیست؛ هیچ خبری نیست.»
اما چند روز پس از چنین اطمینان خاطری عراق میمک را تصرف کرد و کمتر از یک ماه پس از آن نیز آژیرها به صدا درآمدند و فرودگاههای ایران بمباران شدند تا جنگی هشت ساله آغاز شود. جنگی که سید یحیی صفوی را از جبهههای غرب به جبهههای جنوب کشاند تا فرماندهی منطقه نظامی دارخوین را برعهده بگیرد و آرایش رزم ایران در برابر عراق در این منطقه را ساماندهی کند.
نظر شما