عبدالمیثاق قدیریان، سالهاست دستی نیز بر قلم دارد و دارای آثار منتشر شده بسیار در مجلات علمی است و تألیف کتابهایی همچون «پیری، چالشها و فرصتها»، «در جستجوی بهشت موهوم»، «جنبههای سازنده درد و رنج» و «پیامدهای اخلاقی و اجتماعی مادیگرائی» نیز در کارنامه علمی او دیده میشود. کتاب «در جستجوی بهشت موهوم» با موضوع اعتیاد، تاکنون در چندین کشور به زبانهای چینی، اسپانیایی، ایتالیایی، فرانسوی، روسی و فارسی، ترجمه و چاپ شده است.
یکی از جدیدترین آثار او، کتاب «آلزایمر؛ کسوفی قبل از غروب» است که انتشارات «نخستین» در سال جاری آنرا با ترجمه روحیه فنائیان راهی بازار نشر کشور کرده است. این کتاب به اختصار جنبههای زیستی، روانی، معنوی و علمی بیماری آلزایمر و زوال عقل را بررسی میکند. این اثر همچنین برخی از علائمِ هشداردهنده و عوامل خطرزای این بیماری و نقش خانوادهها، پرستاران و دوستانی که در مراقبت از این بیماران میکوشند را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و اطلاعات مفیدی را در زمینههای موردنظر ارائه میکند.
گفتوگوی عبدالمیثاق قدیریان با خبرنگار ایبنا با محوریت کتاب «آلزایمر؛ کسوفی قبل از غروب» و نتایج جدیدترین یافتههای علمی درباره بیماری آلزایمر، در ادامه میآید.
چه ضرورتی شما را واداشت که درباره بیماری آلزایمر پژوهش کرده و کتاب بنویسید؟
حدود 20 سال قبل از نوشتن کتاب «آلزایمر»، پس از پژوهشهای بسیار، کتاب «پیری، چالشها و فرصتها» را نوشته بودم که در آن توضیحاتی نیز درباره آلزایمر ارائه کردم. یکی از شایعترین بیماریهای عصبی در میان سالخوردگان، بیماری آلزایمر است. طبق آمار سازمان ملل، جمعیت سالخورده در جهان در حال بالا رفتن است و طبق پیشبینیها در سالهای بین 2000 تا 2050، تعداد 650 میلیون نفر جمعیت سالخورده جهان، به حدود دو میلیارد نفر میرسد و به همین نسبت به تعداد افرادی که به آلزایمر مبتلا میشوند نیز افزوده خواهد شد. لذا تصمیم گرفتم روی این موضوع بیشتر کار کنم که نتیجه این پژوهش، چاپ کتاب «آلزایمر؛ کسوفی قبل از غروب» بود.
همانطور که در مقدمه کتاب نیز اشاره کردهاید، این اثر به برخی از نکات مهم مربوط به جنبههای زیستی و روانی آلزایمر میپردازد و در ادامه به بحث درمان اشاره دارد. در این باره توضیح دهید؟
بیماری آلزایمر فقط خود شخص را درگیر نمیکند، بلکه اطرافیان و خانواده او نیز تحتتاثیر قرار میگیرند. از همان ابتدا که شخصی به فراموشی مبتلا میشود، خانواده و نزدیکان متوجه این مسأله میشوند. برخلاف تصور عموم که فکر میکنند خود مریض چندان متوجه پیشرفت بیماری خود نیست، اما از همان ابتدا که فرد احساس میکند بهعنوان مثال نمیتواند نام و چهره افراد یا شماره تلفن و آدرسها را به خاطر بیاورد، یک حالت روانی، افسردگی و تشویش در او ایجاد میشود و این موضوع به تدریج در وضعیت بیماری که در حال پیشرفت است، تاثیر میگذارد. خانواده هم وقتی میبینند یکی از عزیزانشان با وجود اینکه ظاهرا از لحاظ جسمی سالم است، به فراموشی دچار شده و نمیتواند حرفش را کامل بیان کند و اطرافیانش را نمیشناسد، خیلی نگران میشوند. این مشکل یک مسأله روانی هم برای خانواده و هم برای مریض است.
موضوع مهم در اینجا این است که اصولا درمانی برای این بیماری وجود دارد یا نه؟ در کتابها و مقالات علمی و پژوهشی زیاد به این موضوع اشاره میشود که امکانات و معالجات زیادی درباره این بیماری در دسترس است، ولی حقیقت این است که در حال حاضر هیچ معالجه قطعی برای آلزایمر وجود ندارد، به این دلیل که هنوز علت اصلی بروز این بیماری شناخته نشده است. تئوریهای مختلفی تاکنون مطرح شده، ولی هیچ یک از این تئوریها هنوز واقعا اثبات نشده است. محققان به این نتیجه رسیدهاند که آلزایمر بیماریای نیست که یک عامل مشخص داشته باشد، بلکه چندین عامل در آن دخیل هستند در نتیجه معالجه خاصی هم برای آن پیدا نکردهاند. تاکنون چندین دارو برای این بیماری کشف و ساخته شده، ولی هیچ کدام تأثیر دائمی ندارند و شاید تأثیر آنها یک یا دوساله آنهم در حد به تأخیر انداختن بیماری باشد نه تأثیر دائمی و قطعی.
چه کمکهای درمانی، رفتاری و فکری میتوان به بیماران آلزایمری عرضه کرد که حداقل کمی از آلام و مشکلات آنها بکاهد و کیفیت زندگی آنها را بهبود ببخشد؟
در میان درمانهای غیرداروئی، استفاده از گیاهان و مکملهای غذایی مانند امگا 3، میوه نارگیل یا جینکو و ویتامین B12 اثرات مختصری دارند، حتی گفته شده خوردن قهوه در صبح تأثیر اندکی دارد. هرچند در برخی گزارشها و مقالات و پژوهشهای علمی آمده که استفاده از برخی مواد موجب بهبود آلزایمر میشود، ولی متأسفانه تأثیر چندانی ندارند. موثر بودن برخی مواد و مکملها هم هنوز با تحقیقات علمی معتبر به اثبات نرسیده است. تمرینهای ورزشی هم درباره این بیماری خیلی امیدوارکننده است. منظور فقط تمرینهای ورزشی جسمی نیست، بلکه تمرینهای ذهنی و همچنین توجه به کیفیت تغذیه، احتراز از مصرف سیگار و الکل، احتراز از کمتحرکی و بهویژه پرهیز از چاقی نیز موضوعات مهمی هستند که ممکن است به این بیماران کمک کند. براساس پژوهشها در سالهای اخیر، ارتباط تعدادی از بیماریهای جسمی نیز با آلزایمر نشان داده است؛ ازجمله دیابت، فشار خون بالا، بیماریهای قلبی و آسیبهای مغزی. این بیماریها میتوانند فرد را به سمت آلزایمر سوق دهند. مثلا در مورد فشار خون بالا، محققان معتقدند که به علت جمع شدن کلسترول در عروق مختلف بدن، این مشکل به مغز هم سرایت میکند و در نتیجه مغز به دلیل گرفتگی عروق نمیتواند به اندازه کافی اکسیژن و دیگر مواد لازم را دریافت کند.
هرچه شخص مسنتر باشد، امکان بروز این بیماری بیشتر میشود. در واقع یکی از عوامل مهم ابتلا به آلزایمر، گذشت عمر و سالخوردگی است. ولی این مسأله را نباید اینطور تعبیر کرد که سالخوردگی سبب ایجاد آلزایمر شود، ولی افزایش سن میتواند پیدایش بیماری آلزایمر را تسهیل کند. سالخوردگی یک روند و جریان طبیعی است که ممکن است بیماریهای مختلفی همراه آن شود. نکته جالب این است که اگر آلزایمر در شخصی جوانتر و میانسال در حدود سنین 50 رخ دهد، روند پیشرفت بیماری خیلی سریعتر از یک شخص مسن است. البته ابتلا به آلزایمر در سنین میانسالی نسبتا نادر است.
بیماری آلزایمر در عرض یک یا دو سال ایجاد نمیشود، بلکه نزدیک به 15 سال طول میکشد تا خود را نشان دهد. روند ایجاد و بروز این بیماری تدریجی است. مثلا افرادی که در میانسالی الکل مصرف میکنند، بدون آنکه خودشان بدانند، احتمال ابتلا به آلزایمر در آنها خیلی بالا میرود. ورزش کردن در میانسالی، برای سالهای پیشرو خیلی مهم است.
یکی از بحثهای محوری این کتاب، نگرش و رفتار خانواده، جامعه و پزشکان معالج نسبت به بیماران آلزایمری است. اهمیت این مسأله بیشتر در چه زمینههایی است و چقدر میتواند در کیفیت زندگی و یا درمان این بیماران تأثیرگذار باشد؟
این بیماران پیش خانواده و اطرافیان خیلی شرمنده و خجالتزده هستند از اینکه احساس کنند به مرور عقلشان دچار زوال میشود. این تشویش، ترس و شرم در ادامه به افسردگی در بیماران آلزایمری منجر میشود. این افسردگی نشان این است که بیمار امید خود را نسبت به آینده از دست میدهد. افراد تحصیلکرده با معلومات زیاد که از لحاظ فکری و عقلی و هوشی در سطح بالاتری هستند در این پروسه برعکس عمل میکنند، طوری رفتار میکنند تا خانواده کمتر متوجه شوند. محققان به این نتیجه رسیدهاند که در افراد با ضریب هوشی بالاتر، باید از ابزارهای تشخیصی دیگری استفاده کرد.
اما از سوی دیگر این مساله برای خانواده تعجببرانگیز است که چرا فرد که از لحاظ ظاهری در سلامت بهسر میبرد، دچار مشکلات مغزی شده است و سعی میکنند با انجام تمرینات و روشهایی مثل شمارش معکوس اعداد یا حل کردن جدول، به زعم خود به بیمار کمک کنند، درحالیکه این تمرینات برای بیمار خیلی مشکل است. اگر این روند ادامه پیدا کند، چون مریض تمرکز ندارد، بیشتر موجب دلسردی و افسردگی او میشود. اینگونه تمرینات باید با نظر متخصص انجام شود. متخصص با سوالهایی که از بیمار میکند و با استفاده از دستگاههای پیشرفته، میتواند از لحاظ بیولوژیکی و ذهنی بیماری را تشخیص و آنرا تایید کند.
مهمترین اولویتها در مراقبت از بیماران آلزایمری کدامند؟
در روند پیشرفت بیماری، ممکن است علاوه بر فراموشی، عوارض دیگری نظیر بیخوابی، خشم، گمشدگی و تشویش بهویژه در شبها نیز بروز کند که خانواده باید تحمل و صبر زیادی داشته باشند. یکی از موارد بسیار ناراحتکننده در موارد پیشرفته بیماری آلزایمر، نشناختن نزدیکترین افراد زندگی مانند همسر یا متهم کردن نزدیکان است. موارد اینچنینی مسئولیت خانواده را در قبال بیمار بیشتر میکند. در واقع نیاز اصلی این بیماران، یک همراه دلسوز، آگاه و صبور است. مدتی که میگذرد حالتهای خشونت و متهم کردن و گم شدن کاهش پیدا میکند، چراکه بهعلت پیشرفت بیماری، حرکات و رفتارشان کاهش مییابد. زمانی میرسد که نیاز است شب و روز یک نفر باید مراقب بیمار باشد. افراد خانواده بهصورت نوبتی باید بهطور دائمی توجه خود را معطوف به بیمار کنند. این موضوع تبدیل به معضل بزرگی شده که دولت هم باید کمک کند تا فقط خانواده مسئول بیمار نباشد. امروزه مراکز پرستاری با عنوان «Nursing homes» ایجاد شده که در آنها از بیماران آلزایمری نگهداری و مراقبت میشود، ولی بسیاری از خانوادهها رضایت نمیدهند که عزیزشان با این بیماری به محلی که کاملا برایش ناشناس بوده و او را دچار تشویش بیشتر میکند، برود.
آیا فاکتورهایی همچون ارث، قومیت و یا فرهنگ و منطقه جغرافیایی محل زندگی میتواند در ابتلا به این بیماری یا تشدید آن تأثیرگذار باشد؟ نسبت شیوع بیماری آلزایمر در زنان و مردان چگونه است؟
تحقیقات نشان داده که ارث تا اندازهای میتواند تأثیرگذار باشد. مثلا اگر یکی از والدین به آلزایمر دچار باشند، احتمال اینکه فرزند دچار آلزایمر شود وجود دارد و اگر پدر و مادر هر دو به این بیماری مبتلا باشند، این احتمال بیشتر نیز میشود. بهطور کلی این احتمال بین 5 تا 7 درصد است. درباره فاکتورهایی مانند موقعیت جغرافیایی یا فرهنگ و قومیت هنوز تحقیقات کافی صورت نگرفته، ولی در هر کشوری که تعداد سالخوردگان و پیری جمعیت بیشتر است، به همان نسبت تعداد مبتلایان به بیماری آلزایمر نیز بیشتر خواهد بود. مثلا ژاپن دارای بیشترین میزان جمعیت سالخوردگان است و به همان نسبت تعداد مبتلایان به آلزایمر هم زیاد بوده و در کشور چین هم این مورد به سرعت در حال افزایش است.
همچنین پژوهشهای علمی نشان میدهد که درصد ابتلا به آلزایمر در زنان بیشتر از مردان است. یک تئوری در این زمینه این است که چون زنان بهطور متوسط بیشتر از مردان عمر میکنند و لذا جمعیت زنان بیشتر از مردان میشود، در نتیجه تعداد زنان مبتلا به این بیماری بیشتر است. تئوری دیگر درباره هورمونهاست؛ شاید هورمونهای زنانه در ابتلا به آلزایمر تأثیرگذار باشند. البته این تئوری هم تائید و ثابت نشده است. حتی ممکن است روحیات عاطفی زنان هم در ابتلا به آلزایمر موثر باشد. البته از آنجا که بیماری آلزایمر یک مسأله مربوط به مغز است، شاید چندان به مسائل عاطفی مربوط نباشد، ولی اگر موضوعات عاطفی منجر به استرسهای شدید شوند و مغز را درگیر کنند، شاید این عامل هم تأثیرگذار باشد.
امروزه بحث کاربرد و استفاده از سلولهای بنیادی در درمان و بهبود بیماریها در دنیا مطرح میشود و در مواردی نیز سلولهای بنیادی تاثیر خود را به خوبی نشان دادهاند که شاید تازهترین نمونه آن، بازگشتن هوشیاری مایکل شوماخر، قهرمان مسابقات فرمول یک دنیا باشد که 6 سال پیش در اثر حادثهای به کما رفت و درمان با استفاده از سلولهای بنیادی درباره او جواب داد. آیا میتوان امیدوار بود که سلولهای بنیادی بتواند به کمک بیماران آلزایمری بیاید و در درمان این بیماران موثر واقع شود؟
ممکن است که سلولهای بنیادی بتوانند به کمک سلولهای مغزی بیایند. دانشمندان در این زمینه تحقیقاتی انجام دادهاند. یکی از آزمایشهای انجام شده این بوده که بتوانند با استفاده از پروتئین «آمولوئید»، واکسنی تهیه کنند که بتواند از آلزایمر پیشگیری کند. این واکسن در ایالت نیومکزیکوی آمریکا تهیه شده و قرار بود کاربردی شود که بهتازگی اعلام شده هنوز این واکسن کامل نشده، چراکه تأثیر آن روی حیوانات آزمایشگاهی تأیید شده، ولی هنوز روی انسان به تأیید نرسیده است. هنوز نتیجه علمی مبنی بر تأثیر مثبت سلولهای بنیادی روی بیماری آلزایمر مشاهده نشده، ولی با پیشرفتهای پزشکی این موضوع ناممکن نیست.
آگاهیبخشی به جامعه از طریق رسانههای جمعی، انتشار کتاب و نتایج تحقیقات علمی و تولید فیلم، چقدر میتواند به درک بهتر از این بیماری و در نتیجه تعامل درست با مبتلایان به آلزایمر برای بهبود کیفیت زندگیشان، کمک کند؟
اکنون در کشوری همچون آمریکا، حدود 6 میلیون نفر به آلزایمر مبتلا هستند که پیشبینی شده این تعداد تا سال 2050 به 14 میلیون برسد. لذا در غرب برنامهریزی بسیاری برای آگاهیبخشی درباره این بیماری صورت گرفته که یکی از آنها، نامگذاری یک هفته در سال بهعنوان هفته آلزایمر است. در این هفته بحثهای کارشناسی و کنفرانسهای علمی بسیاری برگزار میشود. فیلمهای زیادی درباره این بیماری به نمایش درمیآید و به روشهای مختلف همچون روزنامهها و مجلات نیز آگاهیبخشی صورت میگیرد که بسیار مهم و تأثیرگذار است. این سبب شده که خانوادهها روی این بیماری حساس شوند و هر کس چیزی را فراموش میکند، گمان میکنند که به آلزایمر دچار شده است. البته این رفتار زیادهروی است و خیلی از این فراموشیها هیچ ارتباطی به آلزایمر ندارند. یکی از دلایلی که آرامش فکری و ذهنی را به هم میزند، استرس زیاد است و استرس زیاد نه تنها در آلزایمر و دیگر بیماریها تأثیر دارد، بلکه حتی عمر فرد را هم کم میکند. اشخاصی که در زندگی استرس زیادی دارند، عمر کوتاهتری دارند. لذا پایین آوردن استرس، آرامش بیشتر و آگاهیبخشی میتواند به افراد بسیار کمک کند.
چه موارد دیگری میتواند در بهبود روحیه و حال بیماران آلزایمری تأثیر داشته باشد؟
یکی از نتایج جالبی که درباره بیماری آلزایمر بهدست آمده، اثر موسیقی است. موسیقی آرام و یا موسیقی تحریککننده برای بیماران خوابآلود و کمتحرک بسیار موثر بوده و در روحیه آنها تأثیرگذار است. این موضوع روی بیماران آلزایمری به اثبات رسیده است. تحقیقات نشان داده که آلزایمر تمام سلولهای مغزی را از بین نمیبرد و برخی مریضها ممکن است اسمها، شمارهها و یا آدرسها را فراموش کنند، ولی در تجزیه و تحلیل برخی مسائل، خیلی توانمند باشند. یا حتی برخی از بیماران آلزایمری گاهی برای چند ساعت حالت طبیعی و عادی پیدا میکنند و دوباره به حالت بیماری برمیگردند. این تحقیقات نشان میدهد که هنوز خوب ماهیت این بیماری را نشناختهایم.
حتی حالات و شرایط عاطفی و معنوی میتواند در روحیه این بیماران و بهبود شرایط آنها موثر واقع شود. برخی عواطف انسانی در بیماران آلزایمری از بین نمیرود، ولی توانایی ابراز و نشان دادن آنرا ندارند. بهنظر من، دعا و مناجات نیز اثرات معنوی در این زمینه دارد. افرادی دیدهام که در دین خود متدین و با ایمان بودند و وقتی مناجات و دعا میخواندند، حالت و احساس خوبی در بیمار ایجاد میکرد. احساس معنویت، مانند خورشیدی است که انرژی و تأثیر مثبت منتقل میکند. معنویات در علوم غرب چندان جدی گرفته نشده، ولی با تجربیاتی که خودم دارم، به این نتیجه رسیدم که روح شخص کاملا از همه چیز آگاه است، ولی مغز آگاه نیست. مغز مانند کامپیوتری است که به تدریج تجربیات گذشته از دیسک آن پاک میشود، درحالیکه برنامهنویس و کسی که برنامهها را نوشته، همهچیز را میداند.
نظرات