گفتوگوی ایبنا با رئيس موسسه ملی تغيير اقليم و محيط زيست دانشگاه تهران
شفیعپور: نیازمند حساسیت مردم در امر حفاظت از محیطزیست هستیم
شفیعپور درباره عمومیسازی دانش محیطزیست گفت: عمومیسازی دانش وظیفه دانشگاهها نیست و سازمانهای دیگری باید نقش کاتالیزور را برعهده داشته باشند، در کل محیطزیست نیازمند حساسیت مردم است.
ابتدا درباره نحوه شکلگیری موسسه ملی تغییر اقلیم و محیطزیست دانشگاه تهران بگویید اینکه از چه سالی فعالیت خود را آغاز کرد و اکنون چه فعالیتهایی را تحت پوشش خود دارد؟
سابقه فعالیت این موسسه به سال 1351 برمیگردد؛ در این 47سال این موسسه فعالیتها و پوستاندازیهای جدید را متناسب با نیازهای جامعه دنبال کرده است و ما وارد فاز نوینی از فعالیتهای محیطزیست شدهایم. بعد از کنفرانس جهانی «انسان و محیطزیست» که در سال 1972 میلادی که در استکهلم سوئد برگزار شد، دانشگاه تهران هم با توجه به اهمیت موضوع کنش و اندرکنشهای میان محیطزیست انسانی و اقلام حیاتی زیستکره مانند آب، خاک و هوا نسبت به تاسیس موسسهای در ارتباط با مطالعات محیطزیست در سال 1351 و بلافاصله بعد از آن کنفرانس نسبت به تاسیس آن مبادرت کرد. با توجه به نام این موسسه، ماموریتی که آن سالها دنبال میکرده مطالعات محیطزیستی بوده است. این گونه مطالعات از منظر جامعه دانشگاهی مواردی چون تهدیدها، فرصتها، ضرورتها، وضع موجود و آیندهنگریها برای مدیریت بهتر و برنامهریزی مناسبتر برای توسعه برای آمایش سرزمین را در برمیگیرد. با گذشت زمان و پیروزی انقلاب اسلامی یک کاستی در نیروهای انسانی فعال در زمینه محیطزیست احساس شد که طلب میکرد آموزشهای رسمی و آکادمیک هم بتواند مکملی برای آن مطالعات باشد. بر همین اساس بود که برای سه رشته خاص به نام مهندسی محیطزیست و مدیریت و برنامهریزی محیطزیست و مهندسی و طراحی محیط، مجوزهایی از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری آن زمان گرفته شد. درنهایت با پذیرش اولین دوره دانشجویان در دوره کارشناسیارشد در سال 1372 موسسه مطالعات محیطزست دانشگاه تهران اولین فعالیتهای آموزشی، آکادمیکی و مقطعمداری خود را آغاز کرد که شاید تا پیش از آن مقطع آموزشی واحدی در این موسسه وجود نداشت. بنابراین فعالیت خود را در زمینه تربیت نیروی انسانی متخصص با گرایشهای گوناگون آغاز کرد.
با توجه به اینکه نام این موسسه با ماموریت و ساختار آن همخوانی نداشت؛ به همین دلیل دانشگاه تهران برای استقرار ساختار مدیریتی مناسب برای تربیت نیروی انسانی در سال 1374 و 75 نسبت به ایجاد دانشکده محیطزیست اقداماتی را به عمل رساند که در حال حاضر تنها دانشکده محیطزیست در میان دانشگاههای دولتی است که چهارده رشته و گرایش را آموزش میدهد. با توجه به اینکه ماهیت محیطزیست هم ماهیت بینبخشی است و طلب میکند هر فردی با هر پیشینه کارشناسی در زمینه مورد علاقه خود فعالیت کند؛ بنابراین فعالیتهای آموزشی و پژوهشی در قالب دانشگاه برتری بسیار پررنگی نسبت به مسئولیتهای مطالعاتی پیدا کردند. تا اینکه کشور با یک چالش جدی دیگری مواجه شد و موضوعات گرمایش جهانی و تغییر اقلیم به نحوی که در نهایت در هیات ممیزه دانشگاه تهران تصمیم گرفتند که موسسه مطالعات محیطزیست این دانشگاه با افزایش ماموریتها و تغییر اهداف و چشمانداز خود به موسسه «ملی تغییر اقلیم و محیطزیست» دانشگاه تهران تغییر نام دهد که اساسنامه و ساختار جدید آن در سال 1396 اتفاق افتاد.
این موسسه به عنوان یک موسسه علمی و پژوهشی که عملا در ارکان دانشگاه قرار گرفته است، مجدد فعالیتهای خود را آغاز کرد. در حال حاضر فعالیتهای آن حول موضوع مهم تغییر اقلیم علاوهبر مسائل مربوط به محیطزیست است و عملا یک بازوی علمی دانشگاهی بسیار قدرتمندی است که به دستگاههای اجرایی و نظارتی میتواند خوراکهای علمی در زمینه برنامهریزی و اجرای برنامهها ارائه دهد. علاوه بر آن، مسئولیت ارتقای آگاهی تخصصی هم دارد این مسئولیت از ماموریت استشاری آن برای کنوانسیون تغییر اقلیم حاصل میشود. این آگاهی تخصصی میتواند برگزاری کارگاههای آموزشی کوتاهمدت موضوعی با جزئیات گسترده باشد؛ بهگونهای که مخاطبان خاص را متناسب با وظایف خود توانمند کند که بتوانند در راستای انجام وظایف و با بهرهگیری از تجارب برگرفته از فضای بینالمللی راهکارها و راهبردهای بالادستی را شناسایی کنند.
با توجه به اینکه محیطزیست یکی از موضوعات حساس فعلی جامعه بشری است و شاید نشر محتوای عمومیسازی شده یکی از الزامات این حوزه باشد، به نظر شما چقدر موسسات تحقیقاتی و دانشگاهها میتوانند در امر عمومیسازی دانش نقش داشته باشند؟
دانشگاهها ماموریت تربیت نیروی متخصص و پژوهشهای بنیادی و کاربردی و بعضا توسعهای دارند؛ بنابراین ماموریت اطلاعرسانی محتوای علمی برعهده آن نیست. سازمانهایی در این زمینه وجود دارند که مانند رسانه ملی یا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از طریق ساز و کارهایی که دارند، میتوانند دانش تخصصی را به زبان عموم به گونهای که قابلیت درک داشته باشد را جریان دهد. بنابراین دانشگاهها وظیفه تربیت دانشجویانی را دارند که برای انجام فعالیتهای مختلف باید آموزش داده شوند. این موضوعات نیازمند گروهی به عنوان کاتالیست هستند که بتوانند میان جامعه تخصصی و مخاطبان عام ارتباط زبانی برقرار کنند. مانند روزنامهنگاری علم که بتواند زبان متخصصان را با هنرمندی مناسب به زبان عامه برگرداند و مفید فایده جوامع عام قرار گیرد؛ همچنین این ماموریت توسط دانشگاهها میتواند انجام شود درشرایطی که از دانشگاهیان خواسته شود. در واقع این ظرفیت در دانشگاه وجود دارد اما ماموریت یا وظیفهای در این مورد ندارند طبیعتا نباید هم داشته باشند به اعتقاد من عمومیسازی دانش وظیفه دانشگاهها نیست، باید آموزش عالی کل کشور برای آن اهداف و راهکارهایی را بیاندیشد و از دانشگاهها هم بهره بگیرد. قطعا برخی از دانشگاهیان این توانایی و ظرفیت را دارند که در حوزه محیطزیست اطلاعاتی به جامعه دهند که در نهایت باعث اصلاح الگوی رفتاری آنها شود اما همانگونه که اشاره شد این در صورتی است که از آنها خواسته شود. بنابراین دانشگاهها مسئولیت آموزش همگانی را بر عهده ندارند.
به نظر شما نقش کتاب در آگاهی و حساسیت مردم چیست؟ و کتابها در حوزه محیطزیست چه روندی را دنبال میکنند؟
به اعتقاد من باید مردم را حساس کنیم؛ درواقع نیازمند حساسیت مردم هستیم. در مرحله بعدی ارائه راهکار و سپس انتظار از شهروندان برای به کاربستن راهکارها اهمیت پیدا میکند. در این مرحله آموزهها و باورهای مردم مهم است و که جامعهشناسان و روانشناسان نقش پررنگی دارند. در حوزه ترجمه کتابهای تخصصی و آموزشی باید گفت، سلایقی به کار برده شده است که بعضا مفهوم اصلی کتاب را ازبین میبرد بر همین اساس است که اصولا با برخی ترجمهها راحت نیستم و به همین دلیل از نظر آموزشی کتابهای ترجمه در درجه دوم قرار دارند؛ یک مترجم در حوزه ترجمه خود باید چهار تسلط داشته باشد؛ زبان و ادبیاتفارسی، زبان و ادبیات بیگانه، زبان و ادبیات تخصصی موضوع و چهارم؛ زبان و ادبیات تخصصی به زبان بیگانه. در حوزه محیطزیست کمتر کتابی را دیدم که مترجمان آن دارای این چهار تخصص باشد. در حقیقت با وجود رعایت این چهار شاخصه است که به رعایت امانت محتوای علمی از سوی فرد میانجامد.
نظر شما