بهروز غریبپور گفت: اعتقاد داشتم که ما تعزیه داریم و تعزیه یک اپرای ایرانی است و ما بایستی از ملودیهای ایرانی تعزیه استفاده کنیم. ضمن این که نقشها باید بر اساس ردیفهای آواز ایرانی باشد.
با توجه به اینکه «اپرای عاشورا» با شعر معروف «باز این چه شورش است» محتشم کاشانی شروع میشود و در طول نمایش هم با حضور محتشم کاشانی به عنوان راوی مواجه هستیم، بفرمایید که اشعار این شاعر در نوشتن متن اپرا چه تاثیری داشته است؟
مرثیه 12 بندی محتشم کاشانی، حاصل عشق و احساس عمیق و ارتباط فوقالعاده محتشم کاشانی با واقعه کربلا است. و یکی از زیباترین مرثیههاست. نه تنها از منظر من، بلکه از نظر بسیاری از پژوهشگران و شعرشناسان که این مرثیه را آغازی بر مراثی بعد از او تلقی میکنند. بنابراین زمانی که من اراده کردم که متن را بنویسم میبایست از میان اشعاری که در تعزیه وجود داشت، بهترین اشعار را انتخاب میکردم. میدانید که متون تعزیه، توسط شاعران عاشق و مومن گمنام سروده شده است اما توانایی خلق یک اثر منظوم را نداشتند. چون برای عموم هم اجرا میکردند، میبایست از تصویر دوری میکردند و تبدیلش میکردند به دیالوگهای قابل فهم برای تماشاگران عام. بنابراین نخستین کار من این بود که از نسخ مختلف تعزیه، از مقتلنویسیها و حتی از نوحهها استفاده کنم.
در ذهنم بود که محتشم کاشانی با سرودن این مرثیه 12بندی یک سفر ذهنی تاریخی در تونل زمان انجام داده است. او به گذشته برگشته و در همان تاریخ میماند. میبینید که اپرا از خانه محتشم کاشانی شروع میشود و در صحنه پایانی، صحرای کربلا را میبینیم و او جزو سوگواران است. او در مرثیهاش هم همین حالت را دارد و این سفر تاریخی را انجام میدهد. بین آن متونی که من بررسی کرده بودم و این اشعار پیوندی برقرار کردم که محصول نهایی به متن اپرای عاشورا تبدیل شد.
متون تعزیه و شبیهخوانی خیلی گسترده است. شما از چه نسخههایی در این زمینه استفاده کردید و این نسخهها به چه جغرافیایی تعلق دارد؟
این نسخهها مثل خود شاعران گمنام هستند. اما اگر یک نسخه تعزیه یزد در اختیارم بوده با یک نسخه تعزیه قزوین یا یک نسخه تعزیه در دامغان، سعی کردهام بهترین اشعار و متناسبترین اشعار را از میان آنها انتخاب کنم. البته کارم دشوارتر میشد، برای اینکه اوزان و قوافی باید با هم سنخیت پیدا میکرد. اما هر آنچه که در دست داشتم از پژوهشهای مختلف میدانی که خودم انجام داده بودم یا آنچه که در نسخ چاپ شده بود، از مجموع آنها استفاده کردم. به همین دلیل میتوانم بگویم که شما از هر نسخه تعزیه ردی در «اپرای عاشورا» میبینید و گاهی فقط در حد یک بیت یا یک مصرع از یک نسخه است.
از نسخههای شبیهخوانی بیشتر در دیالوگها استفاده کردهاید؟
نسخه تعزیه، دیالوگ است. اصلا توضیح صحنه ندارد. در واقع میتوان گفت که توضیح وقایع را از زبان محتشم کاشانی نقل میکنم و دیالوگها را از نسخ متعدد تعزیه. اوایل که من این کار را شروع کرده بودم و اثر را ندیده بودند، برخی میگفتند که مرثیه محتشم کاشانی که همه جا هست و مردم روی علمها و کتلها و بر در و دیوار هم آن را دیدهاند، کار دشواری نیست. اما وقتی که کار را آمدند دیدند متوجه شدند که من از گنجینه و خزانه تعزیه استفاده کردهام که گزیده اینها عرضه شود و این تلفیق به وجود بیاید.
در حوزه موسیقی هم در عین سمفونیک بودن آن، از ویژگیها و رنگهای موسیقی تعزیه استفاده شده است. کمی درباره آهنگسازی اثر توضیح دهید.
در ابتدا با آهنگساز دیگری صحبت کردم که پیش از این هم کاری از او را اجرا کرده بودم. من نمیخواستم به نوعی آهنگسازی اپرا تن دهم که موافقش نبودم و نیستم. اعتقاد داشتم که ما تعزیه داریم و تعزیه یک اپرای ایرانی است و بایستی از ملودیهای ایرانی تعزیه استفاده کنیم. ضمن اینکه نقشها بر اساس ردیفهای آواز ایرانی باشد. میدانید که تعزیه، مخزن ردیفهای آوازی ایرانی است و اگر ما تعزیه نداشتیم الان موسیقی ما بر باد رفته بود. در سفری که برای شرکت در یک فستیوال به کییف کرده بودم با آقای بهزاد عبدی آشنا شدم. و متوجه شدم که ایشان در کییف آهنگسازی میخواند و ده دقیقه از یک کار ایشان را شنیدم و ریسک کردم.
به او گفتم که میخواهم شما موسیقی این کار را بنویسید. ایشان هم هیجانزده گفتند که من هم آرزو داشتم که زمانی، اپرای عاشورا بنویسم. در صحبتهای بعدی خاطرات خودم و ملودیهایی را که در ذهنم بود به ایشان میگفتم. او هم کار کرده بود و عاشق این کار بود و تجمیع نظرات ما راجع به ملودیها به این اثر تبدیل شد. میبینید که ملودیهای شاخص ایرانی و تعزیه درش هست، نوع آهنگسازی غربی درش هست، اما شما این حس را ندارید که با یک اثر غربی مواجه شدهاید. بلکه آن را یک اثر تمام عیار ایرانی و مبتنی بر سنت و گنجینه موسیقی ایرانی میدانید. در مرحله بعدی از خوانندههایی استفاده کردیم که مسلط به ردیفخوانی بودند یا مسلط به اجرای اپرای کلاسیک بودند که نقشهای منفی، مثل ابن سعد و یزید و ابن زیاد را اجرا کنند که از شیوه رسیتاتیو یا اشتلمخوانی (به قول اهل تعزیه) استفاده کردیم. امروز میبینیم که خوانندگان جوان آن زمان، امروز هم بعد از ده، دوازده سال با استحکام زیاد ایفای نقش میکنند و بعد از اپرای عاشورا به طور جدی وارد عرصه موسیقی ایرانی شدند و از شهرت برخوردار شدند.
به نظر میرسد در این روایت کاراکتر حر برای شما اهمیت بیشتری داشته و تاکید بیشتری روی آن داشتهاید. چرا؟
همینطور است. نسبتها را که در واقعه کربلا در نظر بگیرید، نزدیکترین یاران امام حسین(ع) از خانواده او هستند و در صف مقابل او قرار ندارند. فرمان مرگ و شهادت امام حسین در دست آنها نیست. اراده یاری رساندن به امام حسین را دارند. در حالی که حر، یک سردار از جبهه مخالف است که فقط با چند دیالوگ امام حسین و ترس از قیامت و روز رستاخیز و اینکه در حال انجام کاری است که برخلاف اصول عدالت، حق، قرآن و همه ارزشهایی است که به او پایبند است، باید عمل کند، او را به نقطهای میرساند که بین حق و باطل باید انتخاب کند. بین یزید و امام حسین، یک نفر را باید انتخاب کند و به نظر من شایستگی حر، خیلی قابل توجه است که چگونه در این شرایط بسیار حساس، بدون هیچ نسبتی با امام حسین در صف یاران او قرار میگیرد. بنابراین توجه و تاکید من بر این انتخاب او و تفاوت قائل شدن بین سپاه امام حسین و یزید بود.
و سخن آخر؟
اپرای عاشورا مطلعی بر یک اتفاق کاملا ایرانی است. که بعد من در اپرای مولوی، حافظ، خیام، سعدی و اپرای عشق ادامه دادم و تفاوت ماهوی دارد با اپراهای اجرا شده پیش از انقلاب یا اپرای غربی. بعد از عاشوراست، من تصمیم قلبی خودم را به مرحله اجرا گذاشتم که اپرای ایرانی در عین حال که به همه امتیازات غربی اپرا توجه میکند، باید به اصالت ایرانی خودش هم توجه کند. و میبینید که اپراهای بعدی که بر این اساس ساخته شد دارای ساختار متفاوتی است. به همین دلیل سوالهایی از این قبیل مطرح شد که آیا این اپرا هست یا نیست؟ نکته فوقالعاده مهم برای من این است که اپرای عاشورا مطلعی است بر یک تالیف کاملا ایرانی و مبتنی بر موسیقی ایرانی و آئین ایرانی و راهی که به هیچ وجه تقلید از اپرای غربی نیست.
نظر شما