حسین لعلبذری و همسرش لیلا صبوحی مدتی است که همراه با کتابهایشان به شهرهای مختلف سفر میکنند و با مخاطبان کتاب هم کلام میشوند.
همه به خوبی متوجه وضعیت این روزهای چاپ و نشر هستیم. لعلبذری در توضیح دلایل برگزاری چنین نشستهایی میگوید: با توجه به وضعیت این روزهای چاپ و نشر، همه میدانیم که اوضاع مثل دهههای قبل نیست که چند کتاب منتشر شود و همه آنها را ببینند. امروز تعداد کتابهایی که منتشر میشود بسیار زیاد است. در چنین شرایطی همه مسئولاتها را نمیتوان گردن ناشر و پخش و کتابفروش انداخت. بالاخره برخی مسائل به نویسنده هم برمیگردد. نویسنده هم باید به سهم خودش تلاش کند تا کتابش دیده شود. از اینها که بگذریم خیلی دوست داشتم ارتباطی که مخاطب با اثر برقرار میکند را از نزدیک ببینم. به خاطر همین از سال گذشته به پیشنهاد دوستانی که در شهرهای مختلف نسبت به کتابم لطف داشتند و از من دعوت کردند، پاسخ دادم و به شهرهای مختلف سفر کردم. من پارسال زمانی که کتاب منتشر شد به چند شهر رفتم و از زمانی که کتاب همسرم (لیلا صبوحی) نیز منتشر شد این سفرها را به همراه او و خانواده انجام دادیم. در واقع بعد از چند سفر نخست، پیش خودم فکر کردم شاید بد نباشد که یک تور کتابگردی ایجاد کنیم و به شهرهای مختلف برویم. میخواستم هم سفر محسوب شود و از شهرهای مختلف دیدن کنم و هم به واسطه کتاب پای صحبت دوستانی بنشینیم.
لیلا صبوحی برگزاری جلسه جشن امضا و رونمایی را امری رایج میداند و در این راستا میگوید: اینکه دوستان کتاب چاپ میکنند و در شهرهای مختلف برای آنها جلسه میگذارند، چیزی عجیبی نیست. این روزها میبینیم که بعد از موفقیتهای صمد طاهری در شهرهای مختلفی برای او و کتابهایش جلسه میگیرند. چیزی که ماجرای ما را جالب کرده این است که اولا پشت سر هم برگزار میشود و شکل منظمی دارد و از طرفی به دلیل آنکه ما دو نفره این سفرها را میرویم برای همه جالب شده و توانسته نظرها را به خود جلب کند. شاید جالب باشد که بدانید برخی از این سفرها را ما خانوادگی میرویم.
وی ادامه میدهد: معمولا وقتی چند شهر پیشنهاد میدهند ما تلاش میکنیم که شهرهای نزدیک به هم را هماهنگ کنیم و در یک مسافرت چند روزه به همه شهرها سر بزنیم. گرفتاری خانوادگی باعث میشود که ما برنامهریزی کنیم. یعنی اگر قرار است در تابستان به چند سفر برویم، جوری برنامهریزی میکنیم که بتوانیم چندین شهر را پوشش دهیم. وقتی یک نفر تنهاست خیلی راحتتر برنامهریزی میکند. اما وقتی سفر خانوادگی میشود باید بیشتر دقت کرد.
از لعلبذری درباره دغدغه فروش میپرسم و پاسخ میدهد: کتاب بخشی از دغدغه من است و برای من مهمتر از کتاب، معاشرت با دوستان نویسنده است؛ دوستان و عزیزانی که به شکلی به ادبیات و داستان برمیگردنند. ما اگر هدف نهایی از خلق داستان را ایجاد یک جهان تازه بدانیم، خب این هم ایجاد یک نوع جهان تازه است؛ فقط ما شکل دیگری از آن را در نظر گرفتیم. راست را بخواهید من از فروش کتاب اطلاعی ندارم؛ اما بدون شک چنین کارها و اقداماتی در فروش کتاب بیتاثیر نیست. وقتی ما در شرایطی قرار داریم که کتاب زیاد منتشر میشود و نویسنده خیلی تبلیغات آنچنانی ندارد، بخش از کار را باید به عهده بگیریم. من نباید زیاد درباره این اتفاق توضیح دهند و دوستانی که از دور این وضعیت را میبینند باید بگویند که این اتفاق مثبت است یا منفی.
صبوحی در توضیح شهرهایی که به آن سفر کردهاند، اظهار کرد: حسین که کتابش درآمد به همدان، تبریز، اردبیل و تهران رفت و من هم او را همراهی کردم اما کتابم هنوز منتشر نشده بود. بعد جستهگریخته در چناران، اسفراین و شیراز جلسه داشت؛ وقتی کتاب من درآمد دو جلسه در تبریز، داشتیم. بعد نیشابور، دررود، کاشان، اصفهان، نجفآباد، شهرکرد و تهران رفتیم. البته در مشهد هم چندین جلسه پیرامون دو کتاب برگزار کردیم و این مسیر بدون شک ادامه دارد.
نویسنده کتاب «افتاده بودیم در گردنهی حیران» با اشاره به شیوه برگزاری جلسات گفت: در این مسیر جلسات به دو شکل برگزار میشود. شکل نخست دوستانی هستند که از شهرهای مختلف با کتاب ارتباط میگیرند و از نویسنده دعوت میکنند و شکل دیگر به این صورت است که نویسنده باید با مراکز مختلف فرهنگی ارتباط بگیرد و کار انجام شود. البته این اتفاقات یک شب بهدست نمیآید و این طور نیست که فردی کتابی چاپ کند و انتظار داشته باشد که از فردا راه بیفتد و به راحتی بتواند همه جا برنامه برگزار کند و از کتابش استقبال شود. این اتفاق طی سالهای متمادی برای فرد رقم میخورد. برای مثال من و همسرم ارتباط بسیاری خوبی با دوستان نویسنده داشتیم. چندین سال است که به واسطه جشنوارهها با دوستان ارتباط داریم، از طرفی ما در مشهد گروهی داریم که از نویسندگان مختلف دعوت میکنیم تا آثار آنها بررسی شود. این را گفتم تا بگویم این طور نبوده که کتابفروشیهای شهرهای مختلف به ما زنگ زده و ما را دعوت کرده باشند. بیشتر این اتفاقات از سوی دوستان نویسنده، گروه و انجمنهای ادبی رخ داده است. البته چند نهاد مثل حوزه هنری همدان و ادارات ارشاد شهرستانها نیز از ما دعوت کردند که البته آن هم به واسطه دوستان نویسنده فعال در آن نهادها بوده است.
این نویسنده ادامه میدهد: اولین جلسهای که من برای کتاب خودم و همسرم در مشهد برگزار کردیم کاملا شخصی بوده است. ما رفتیم سالن یک هتل را به صورت شخصی اجاره کردیم و جلسه آنجا برگزار شد. البته ما در کتابفروشی هم جلسه گرفتیم اما برای جلسه رونمایی به دلیل آنکه تعداد مهمانان زیاد بود، چنین کاری کردیم. معمولا کتابفروشیهای بزرگ مشهد برنامهریزیهای بلند مدت دارند و سایر کتابفروشیها نیز پاتوقهای کوچکی هستند که در نهایت 20-30 نفر میتوانند در آن حضور داشته باشند و این در حالی است که در مراسم رونمایی حدود 200 نفر آمده بودند.
صبوحی در توضیح میزان استقبال از آثار خودش و همسرش گفت: هر جایی استقبال به یک شکلی بود. برای مثال در یکجا میبینیم چهارنفر نشستهاند اما این چهار نفر چنان کتاب را خواندند و حرف برای گفتن دارند که آدم لذت میبرد. یکجایی هم هست که ادارهای برگزار میکند و امکانات خیلی خوب است ، یکجا هم تعداد افراد بسیار چشمگیر است. ما هرجایی رفتیم به نوعی با یکی از این سه ویژگی روبهرو بودیم. برای مثال من وقتی به دررود که در اطراف نیشابور است رفتم از دقت افراد بسیار لذت بردم و توقع نداشتم انقدر خوب صحبت کنند.
خانواده حسین لعلبذری بیشتر سفرهای کتابی خود را با ماشین شخصی انجام دادهاند. لعل بذری در توضیح این موضوع گفت: هر شهر با شهر دیگر و هر برنامه با برنامه دیگر فرق میکند. همه چیز بستگی به آن دارد که کجا از شما دعوت میکند. یک زمانی زنگ میزنند و میگویند که هزینه اسکان و رفتوآمد شما را میدهیم و به شهر ما بیایید. برای مثال سال گذشته من به این شکل به همدان و امسال به شهرکرد رفتم. یک زمان هم هیچ کدوم از اینها نیست و خودمان میرویم. با این حال بیشتر به شکل شخصی و با اتومبیل خودمان به سفر میرویم و برای اسکان به منزل دوستان یا آشنایان میرویم. کمتر میشود که با هواپیما و قطار برویم و هزینه بلیط ما را بدهند. اصلا در بند این موارد نیستیم؛ چراکه اگر بخواهیم به این مسائل فکر کنیم، هیچ اتفاق رخ نمیدهد. بیشتر کسانی که این برنامهها را برگزار میکنند گروههای شخصی هستند که برای یک گروه شخصی، پرداخت هزینههایی مانند پول هواپیما و هتل چندان امکانپذیر نیست. این دوستان تنها میتوانند لطف کنند و جلسه را برگزار کنند و منتقدان و مخاطبان را دعوت کنند. خود ما در مشهد هم همین کار میکنیم و نهایت هزینه رفتوآمد را پرداخت میکنیم و دوستانه میگوییم که هزینه هتل نمیتوانیم بدهیم و اگر دوست دارید به منزل ما بیایید. خیلی از دوستان این کارها را میکنند. برای مثال من که به شهرکرد رفتم. فرهاد خاکیان یک ساختمان دارد که متعلق به همین کار است؛ یعنی یک ساختمان جدا برای جلسات هفتگی خود دارد و نویسندگانی را که میآیند هم در یکی از واحدها آن ساختمان اسکان میدهد. چون ارتباط دوستانه است در بسیاری از این دیدارها به خانه این عزیزان میرویم و این عزیزان هم به خانه ما میآیند.
فضای مجازی فواید و مضراتی دارد که بارها درباره آن صحبت شده است، اما اتفاق ویژهای که این فضا رقم زده است، ایجاد عدالت رسانهای است. از این روی حسین لعلبذری خوشحال است که این فضا امکان بهتر دیده شدن به او داده است. او در این رابطه میگوید: خیلی از دوستان را من در این سفر برای اولین بار میبینم و قبل از جلسه اصلا آنها را ندیده بودم و تنها در فضای مجازی با آنها آشنایی داشتم و تازه بعد از جلسه رونمایی یا نقد و بررسی دوستی حضوری انجام شده است. فضای مجازی برای ما خیلی خوب است. اگر فضای مجازی را از ما بگیرند ما دیگر رسانه نداریم تا به معرفی آثارمان بپردازیم. مگر چقدر رادیو، تلویزیون و روزنامهها به ما میپردازند. بنابراین فضای مجازی به من و امثال من بسیار کمک کرده است.
شاید گاهی عنوانی مانند «پرفروشها» یا «نوبت چاپ» یا «صف کتاب» باعث وجود رقابت در بین نویسندگان شود؛ اما این زوج ادبی هیچ رقابتی که با هم ندارند هیچ، یکدیگر را مکمل هم میدانند. صبوحی در این باره میگوید: درست است که هر کدام از ما کارهای مستقل و جهان مستقل داریم اما هر دو کامل این را درک کردهایم که کنار هم بودنمان یک نقطه قوت است. ما برای اینکه به اینجا برسیم دردسرهای زیادی داشتیم تا بتوانیم این خانواده را درست کنیم. من معتقدم که هر قدمی که کتاب حسین جلو برود من هم با آن جلو میروم و هر قدمی که کتاب من جلو برود، حسین هم با آن جلو میآید. واقعیت این است که چرخهای جلو و عقب یک ماشین با هم رقابت نمیکنند و هرچقدر چرخ جلو زحمت بکشد، چرخ عقب هم همراه آن میآید. من نه تنها درباره همسرم، بلکه درباره تمام بچههای نویسنده چنین دیدگاهی دارم. ما باید همه با هم برای جذب مخاطب تلاش کنیم. من اگر با کتابم بتوانم یک نفر را کتابخوان کنم، این فرد فردا میرود و کتاب یک نویسنده دیگر را میخواند و به این شکل همه روی هم تاثیر میگذاریم.
البته لعلبذری در این راستا دنبال چیز دیگری میگردد و معتقد است: هدف ما این نیست که برویم آنجا و فقط کتاب دیده شود. هدف این است که این فرهنگ نهادینه شود و همه متوجه شوند که برای کتاب هم میشود سفر کرد. کتاب وقتی چاپ میشود از ما جدا میشود و میرود به شهرها و روستاها و مخاطبان خودش را پیدا میکند. الان این کتابها هستند که ما را به شهرهای مختلف میکشند. همانطور که گفتم خیلی از این عزیزان را من نمیشناسم و این تاثیر کتاب است که باعث آشنایی ما با این دوستان شده است. این یک اتفاق خوب است که میتواند برای خیلیها رخ دهد.
صبوحی در صحبتهای پایانی خود گفت: وقتی در یک جلسه به دو کتاب میپردازیم، مشخص است آن طور که باید و شاید حق کتاب ادا نمیشود؛ اما فکر میکنم حضور دو نفری ما جذابیت عامتری پیدا میکند و از این جهت بهتر است.
لعل بذری نیز در پایان با اشاره به حضورش در یک مراسم عروسی به واسطه کتابش گفت: همه این سفرها لذتبخش بود؛ چراکه به واسطه کتاب با آدمهای مختلف، فرهنگ و ویژگیهای آن منطقه آشنا میشوم. برای مثال این دفعه که به شهرکرد رفتیم، همزمان با عروسی یکی از دوستان نویسنده شد و من بعد از جلسه همراه با خانواده به مراسم عروسی این دوست نویسنده رفتم. برای خودم جالب که کتابم من را به این مراسم برد. اهمیت قضیه بیشتر از اینکه به کتاب من و خانمم برگردد، این است که ما نویسندگان باید به هم کمک کنیم. ما یک صنف مشخصی نداریم که بخواهد برای ما کاری کند، بنابراین خودمان باید برای خودمان کاری کنیم.
نظر شما