آنچنان که در کتاب «بنیفاطمه» آوردهاید، شما از تبار یکی از بنیانگذاران هیئت عزاداری بنیفاطمه تهران هستید. به همین دلیل به نظر میرسد شخصیت مناسبی برای سخن گفتن درباره ابعاد مختلف این هیئت و سنتهای عزاداری در تهران باشد. ابتدا کمی درباره کتاب «بنیفاطمه» سخن بگوئیم و بعد به بحث عزاداری در تهران بپردازیم.
عنوان بنیفاطمه که من برای کتابم انتخاب کردهام دو وجه دارد؛ یک وجه آن تاریخی است و به این باز میگردد که پیش از صفویه، علویانی که بعد از مهاجرت امام رضا به ایران پناه میآوردند و در جای جای ایران گسترده شده بودند، به عنوان سادات بنیفاطمه شناخته میشدند. در اشعار شعرای بزرگی مانند سعدی و عطار هم از این افراد با نام بنیفاطمه یاد شده است. دلیل دیگر انتخاب نام کتاب هم این است که هیئت بنیفاطمه به عنوان یکی از هیئتهای قدیمی عزاداری در تهران که بیش از یک قرن سابقه فعالیت دارد، به عنوان یکی از نقاط ثقل عزاداری در تهران محسوب میشود. من در کتاب «بنیفاطمه» سیری تاریخی از سنت عزاداری امام حسین را بیان کردهام و در نهایت به عنوان نمادی از این میراث تاریخی تشیع به هیئت بنیفاطمه پرداختهام.
نامگذاری هیئت بنیفاطمه با آن سابقه تاریخی که در مورد نامگذاری سادات بیان کردید نسبتی دارد؟
من در کتاب درباره وجهتسمیه بنیفاطمه مواردی را ذکر کردهام. هیئت بنیفاطمه در حدود سال 1292 هجری شمسی شکل گرفته است و بنیانگذاران هیئت که یکیشان هم جد پدری من آقامیر هوشیالسادات بوده است همه سید بودهاند. تا آن زمان رسم بر این بوده است که هیئات مذهبی به نام اصناف شناخته شوند. دلیل هم این بوده که مرکز ثقل عزاداریهای تهران در زمان قاجاریه در بازار بوده و اصناف مختلف در آنجا هیئت داشتهاند. تصمیم موسسین بنیفاطمه این بود که یک هیئت مرکزی در تهران تاسیس کنند که محل مراجعه مشترک همه اصناف و اقشار و گروهها باشد. موسسین تمام لوازم شکلگیری هیئت را فراهم کرده بودند ولی این هیئت هنوز نامی نداشت. انتخاب نام هیئت بر پایه نوعی عنایت الهی شکل گرفت. ماجرا هم این بود که نزدیک به محرم بنیانگذاران هیئت در خانه یکی از خودشان که در بازارچه نایبالسلطنه در خیابان ری واقع شده بوده است جمع شده بودهاند. نزدیک ظهر یکی از آنها برای آوردن آب به نهری که از وسط بازارچه رد میشده رفته و بر سر آن نهر سید معمم زیباروئی را میبیند. جذب آن سید میشود و از او درباره انتخاب نام هیئت راهنمایی میخواهد. آن آقا میپرسد موسسین هیئت سید هستند یا عام؟
وقتی پاسخ میشنود که موسسین همه سید هستند میگوید شما فرزندان فاطمه هستید. اسم هیئت را بنیفاطمه بگذارید. آن فرد بعد از شنیدن این پیشنهاد با شوق به سمت خانهای که دیگر بنیانگذاران در آن گرد آمده بودند میدود و ماجرا را تعریف میکند. بعد به دنبال آن سید میروند تا از او بخواهند در ایام محرم در هیئت منبر برود، اما هر چه میگردند پیدایش نمیکنند. هیچ کدام از کاسبان هم آن سید را ندیده بودهاند. همین مسئله این را مشخص کرد که این نام امدادی از طرف ائمه و امام زمان بوده است.
گفتید که هیئت بنیفاطمه با این هدف که محور عزاداریهای تهران شود شکل گرفت. این محوریت را به دست آورد؟
هیئت بنیفاطمه در طول بیش از صد سال قدمتش هنوز هم حالت محوری و مرکزی خود را حفظ کرده و در طول سالیان هم در زمینه انتخاب مداح و واعظ و سبکهای نوحه همواره مبتکرانه عمل کرده و در عین حال به موازین سنتی و آئینی تشیع هم پایبند بوده است. در هیئتهای تهران معمولاً ذاکرین افراد معین و از پیش مشخص شدهای هستند اما تمام این ذاکران در طول سال تلاش میکنند چند نوبت به هیئت بنیفاطمه بیایند و در آنجا ذکر بگویند. بعضی از وعاظی که در دهههای چهل و پنجاه شمسی در بنیفاطمه سخن میگفتند حالا از مراجع دینی هستند. کسانی مانند آیتالله مکارم شیرازی و آیتالله سبحانی. در همین صحبتها هم جنبههای ابتکاری از نظر دور نگه داشته نمیشد. مثلاً برای اولینبار در سخنرانیهای آقای مکارم که شبهای جمعه در هیئت بنیفاطمه برگزار میشد تریبون آزاد گذاشتند و مردم سوالات خود راجع به مسائل دینی را پشت تریبون بیان میکردند و ایشان پاسخ میدادند. همینطور هیئت بنیفاطمه امکانات چاپ و تکثیر فراهم کرده بود و خیلی از درسهای آقای سبحانی درباره اصول اعتقادات را چاپ و منتشر میکرد. تفاوت هیئت بنیفاطمه با دیگر هیئتها این بود که همیشه در ارائه میراث تاریخی تشیع ابتکار و ذوق به خرج میداد. برجستهترین شعرای آئینی زمان ما مانند مرحومان خوشدل تهرانی، مهدی خرازی، عباس آخوندی متخلص به منتظر، ژولیده نیشابوری و... سبکهای خود را در بنیفاطمه عرضه میکردند چون جمعیتی که به بنیفاطمه میآمد قابل مقایسه با دیگر هیئتها نبود. مخصوصاً در دهههای چهل و پنجاه به خاطر همان ابتکاراتی که اشاره شد جوانهای دانشگاهی هم به بنیفاطمه جذب شده بودند.
همانطور که گفتید مهمترین هیئتهای عزاداری تهران در بازار واقع شده بودند، جایگاه بنیفاطمه در میان این هیئتها چگونه بود؟
درباره اهمیت بنیفاطمه میتوان به جایگاه آن در عزاداریهای بازار اشاره کرد. این عزاداریها معمولاً شش روز است و از روز هفتم محرم تا روز دوازدهم محرم ادامه دارد. از ساعت هشت تا هشتونیم صبح هیئتها به ترتیبی که از بیش از صد سال پیش مشخص شده است، از ته بازار کفاشها شروع به حرکت میکنند و جلوی تیمچه حاجبالدوله مراسم چهارپایهخوانی را برگزار میکنند و بعد مسیر خود را تا سر بازار کفاشها ادامه میدهند و آنجا عزاداری تمام میشود. معمولاً هیئتها به طور سنتی دو گروه هستند. دسته جلو و دسته عقب. در روز عاشورا هم که اوج شلوغی عزاداری است هیئتها چهار دسته میشوند. در دهه چهل و پنجاه، هیئت بنیفاطمه حدود دوازده الی چهارده دسته میشد و چون نوحههای حماسی میخواندند حتی مردم از شهرستانها به تهران میآمدند تا عزاداری بنیفاطمه را در بازار ببینند.
گفتید که در هیئت بنیفاطمه نوحههای حماسی خوانده میشد. این نوحهها چه کمّ و کیفی داشتند؟
مثلاً یکی ازنوحههای حماسی که در دوره انقلاب هم خوانده میشد از جمله نوحههای بنیفاطمه است: پرچم خونین قرآن/ با دست مجاهدمردان/ مانده به عالم جاویدان/ تا خون مظلومان به جوش است/ آوای عاشورا به گوش است/ فتح اسلام، در جهاد است. اینطور نوحهها وقتی پشت سر هم توسط چهارده دسته خوانده میشود اثرگذار و تکاندهنده میشود و نوعی هیجان عمومی ایجاد میکرد.
یکی دو دهه بعد از آغاز فعالیت هیئت بنیفاطمه، حکومت پهلوی اول عزاداری را ممنوع کرده بود. در آن زمان وضعیت هیئت به چه شکل بود؟
در حکومت رضا شاه تا چند سال اول عزاداری برگزار میشد. وقتی هم که ممنوع شد از آنجا که ماموران شهربانی اعتقادات مذهبی داشتند با هیئتها همکاری میکردند. به عنوان نمونه جد ما تعریف میکرد که صبحهای جمعه با رئیس کلانتری محل هماهنگ میکردهاند که او در زمان عزاداری هیئت برای سرکشی حوزه به دورترین نقطه نسبت به محل عزاداری برود. وقتی ماموران متوجه عزاداری میشدند برای کسب تکلیف به دنبال رئیس کلانتری میرفتند و بعد با او به سمت محل برگزاری عزاداری میرفتند و تا به آنجا برسند عزاداری تمام میشد و رئیس کلانتری ماموران را به خاطر گزارش خلاف توبیخ میکرد.
نقطه اوج بنیفاطمه را باید دهههای چهل و پنجاه دانست؟
هیئتها در دهههای چهل و پنجاه هیئتها تحت تاثیر تحولات سیاسی و اجتماعی اهمیت فراوانی پیدا کرده بودند. بعد از انقلاب هم این روند ادامه داشت ولی بیشتر تحت تاثیر جنگ و فضای سیاسی مرتبط با آن قرار گرفت. بعد از جنگ هم از بار حماسی نوحهها کاسته شده است. بنابراین شاید بشود گفت که نقطه اوج همان دهههای چهل و پنجاه بود.
اوج عزاداری در بازار را هم میتوان چهارپایهخوانی دانست. درباره این نوع از عزاداری هم توضیح دهید.
وقتی هیئتها از ته بازار به سمت سر بازار حرکت میکنند. در فواصل مشخصی ذاکر به سر چهارپایه میرود و اقامه عزا میکند. چهارپایهخوانی اصلی هم همانطور که گفتم جلوی تیمچه حاجبالدوله برگزار میشود. در چهارپایهخوانی تیمچه حاجبالدوله ذاکرین پیشکسوت ذکر میگویند و آنجا باید هنرنمایی خاصی انجام شود. چهارپایهخوانی در تیمچه حاجبالدوله کار هر کسی نیست. تمرکز جمعیت بسیار است و افرادی که پای چهارپایه در تیمچه ایستادهاند نخبگان عزاداری در تهران و شهرستانها هستند و شما وقتی مقابل چنین جمعیت نخبهای قرار میگیری باید قدرت فراوانی داشته باشی تا بتوانی آنها را جذب خودت بکنی.
وضعیت کنونی چهارپایهخوانی در تیمچه حاجبالدوله چگونه است؟
در حال حاضر استانداردهای گذشته به لحاظ سن و سال چندان رعایت نمیشود ولی در هر صورت فردی که در حاجبالدوله به روی چهارپایه میرود مجبور است تمام توانش را بروز دهد. یکی از بزرگان میگفت برای چهارپایهخوانی در تیمچه حاجبالدوله ذاکر باید فوق دکترای ذاکری داشته باشد. ما در دهههای بیست تا پنجاه چهارپایهخوانهای برجستهای مانند حاج مرزوق، حاج اکبر ناظم، حاج شاهحسین بهاری، حاج سیدعباس زریباف که ذاکر اصلی هیئت بنیفاطمه بود و حاج محمدعلی اسلامی میاندار بودند. یکی از چهارپایهخوانها که حدود دو ماه پیش درگذشت هم حاج حسین خلج بود.
از نسل چهارپایهخوانهای پیشکسوت چه کسانی هنوز زنده هستند؟
از آن نسل تنها فردی که باقی مانده است حاج قاسم قناتآبادی است که در حال حاضر بیمار است و خیلی توان رفتن به روی چهارپایه را ندارد.
وضعیت چهارپایهخوانی در حال حاضر چگونه است؟
چون کادرسازی به خوبی انجام نشده، مراسم در حال حاضر ابهت سابق را ندارد. برای به دست آوردن ابهت سابق هم نیاز است که هیئتها تلاش بیشتری داشته باشند.
نظر شما