تقدیر از مدیر اسبق و پیشکسوت مدرسه ابن سینا
در آغاز مراسم از محمد شیخ مدیر اسبق این مدرسه تجلیل شد و سپس محمد پورداود، مدیرکل آموزش و پرورش استان همدان در سخنانی ضمن خیر مقدم و ادای مهر به میهمانان از طرف جامعه فرهنگیان و دانشآموزان با بیان اینکه ادبیات و فرهنگ لازم و ملزوم هم هستند، گفت: ادبیات گفتهها و نوشتههای نغز و زیبا با هدف نشان دادن رهنمودها در راه سعادت جامعه و آسایش نسل فعلی و پیشرفت نسل آینده است.
پورداود افزود: در قلمرو زندگی انسان آثار ادبی به عنوان تبلور اندیشههای فردی و اجتماعی در اعتلای جامعه تاثیری شگرف دارد. ادبیات در انجام رسالت خویش در قلمرو دانشهای گوناگون گنجینه ارزشمندی از رویدادها، آداب و رسوم، پیشینه تاریخی و تحولات اجتماعی جامعه محسوب میشود. در پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی خط سیر آن و تاثیرش در تحولات اجتماعی در قالب رمان، تاریخ، فلسفه، تئاتر، نمایش، تمثیل، شعر و نثر مورد مطالعه قرار میگیرد. در این راستا جامعهشناسان ادبیات به عنوان دانشی اجتماعی عملکرد واقعی خود را نشان میدهد.
کهنترین آثار نوشتهشده از سنگنبشتهها خلاقیت اجتماعی و فرهنگی این مرز و بوم را میرساند
مدیرکل آموزش و پرورش استان همدان با بیان اینکه از کهنترین آثار نوشته شده از سنگنبشتهها گرفته تا به امروز جملگی نشاندهنده خلاقیت اجتماعی و فرهنگی این مرز و بوم است، گفت: تحلیل موضوعات ادبی از جنبههای مختلف اعم از آموزش، ساختاری، روانشناسی و فرهنگی حائز اهمیت است.
پورداود ادامه داد: تاثیر ادبیات بر جامعه و متقابلاً تاثیر جامعه در ادبیات مبحثی انکارنشدنی است. یک پیام اخلاقی و ادبی در قالب نظم و نثر چه بسا افسردگی یا خشمی را به اعتدال رهنمون شود. مفاهیم نمادین در آثار شاعران بزرگی چون رودکی، فردوسی، نظامی، عطار، مولوی، حافظ، سعدی، شهریار و معاصرین فراوان به چشم میخورد و همواره مورد توجه اجتماع قرار گرفته است و در زندگی مردم در هر عصر و زمانی موثر واقع شده است.
وی با اشاره به اینکه با وجود پیشرفت و تکنولوژی و ورود ادبیات سایر ملل متاسفانه قدری ادبیات کهن ایران دچار کمتوجهی شده است، گفت: بر همگان است به خاطر استقلال فرهنگی و پرکردن اوقات فراغت و سلامت روانی فرد و جامعه با تاثیر مستقیم ادبیات بایستی به سود جامعه بهره برد.
مدیرکل آموزش و پرورش استان همدان، وظیفه ادبیات را تفسیر و کندوکاو انسان، اجتماع، زندگی، فرهنگ، سیاست و بهطور کلی نشان دادن رهنمودهای از ادبی، هنری، احساسی و دینی در جهت اعتلای روح انسان و هدایت به سعادت اجتماعی و اخلاقی جامعه دانست و گفت: ادبیات آینهی تمام نمای رویدادها، رفتارها، تلاشها و اندیشههای جامعه است که زبان حال و شناسنامه یک ملت است و میتوان جامعه را با بررسی محتوا و موضوع ادبیات آن شناخت. رویدادها و رفتارهای اجتماعی را دانست و سیر تحول پدیدههای اجتماعی را ردیابی کرد.
پورداود بیان کرد: ادبیات ما ایرانیان غنی است و ایران دارای فرهنگی دیرینه و کهن است چنانچه استاد بزرگ میرجلالالدین کزازی میفرماید: «ایران سرزمین هزارههاست، سرزمین فرزانگی، نژادگان و آزادگان، سرزمین مردمانی است که در ازای تاریخ ایران زمین، آوازگر مهر و دوستی بودند، سرزمینی که میتواند نمونهای بهین و برین باشد. این سخنی است که از بن جان من برمیخیزد».
مدیرکل آموزش و پرورش استان همدان سخنان خود را با ابیاتی از میرجلالالدین کزازی به پایان رساند.
خواجه فضلالله همدانی بخش نخست «جامعالتواریخ» را نوشته و بر ۱۳ مجلد بعدی نظارت داشته است
در ادامه، علیاصغر بشیری، پژوهشگر و مدرس دانشگاه در سخنانی با اشاره جایگاه کتاب «جامعالتواریخ» در سایر کشورها و نقش رشیدالدین فضلالله همدانی در نگارش آن، گفت: بخش نخست این کتاب توسط شخص خواجه رشید به نگارش درآمده است اما پژوهشها نشان میدهد ۱۳ مجلد بعدی که طی سالهای گذشته منتشر شده است زیر نظر خواجه رشید بوده و او خود شخصا آنها را ننوشته است.
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: یکی از ویژگیهای بسیار شاخص این کتاب این است که برای نوشتن هر بخش مثلاً تاریخ فلاسفه غربی، از پژوهشگران و نویسندگان و تاریخ نویسان آن زمان استفاده کرده است. اگر بخشی مربوط به تاریخ چین بوده، کسانی را از چین آورده و اطلاعات را از آنها گرفته و آن بخش را تکمیل کرده است. آخرین بخش این کتاب، بخش تاریخ ایران و اسلام است که اطلاعات بسیار جالبی در این کتاب وجود دارد. همزمان با نوشته شدن این بخش از کتاب، «جامعالتواریخ» به زبانهای ترکی و عربی ترجمه شد اما امروز از آن ترجمهها بخش اندکی باقیمانده است.
وی با اشاره به منتشر شدن بخش تاریخ ایران و اسلام این کتاب در سال ۱۳۹۲، گفت: تاریخ از ابتدای تاریخ عالم و انبیا و ایران تا پایان قرن هفتم و آغاز قرن هشتم نوشته شده و در سه جلد چاپ شده است. جلد اول مربوط به تاریخ پیش از اسلام است؛ که تاریخ انبیا و ایران باستان را دربرمیگیرد. نکته جالبی که درباره آن وجود دارد، این است که یک بخش مربوط به انبیا و بخش دیگر مربوط به تاریخ شاهان ایران باستان است که این دو کنار هم آمده است.
بشیری ادامه داد: برای نوشتن تاریخ پیش از اسلام از منابعی استفاده میکردهاند که خمسه نظامی یکی از آنهاست. بخش بسیار زیادی از خمسه نظامی را یا به صورت بازنویسی و یا استفاده مستقیم از بیتهای آن آوردهاند؛ مثلاً بخشهای زیادی را از داستان یوسف و زلیخا را در بخش تاریخ انبیا آوردهاند. همچنین از حکمتهای سعدی هم استفاده شده است و نکته جالب اینجاست که سعدی در قرن هفتم میزیسته و این کتاب در اوایل قرن هشتم نوشته شده است اما با این وجود به مقدار بسیار زیادی از بیتهای سعدی استفاده شده است.
این پژوهشگر حوزه ادبیات ادامه داد: با توجه به سبک نثر که گاهی فنی میشود و گاهی ساده، میتوان گفت که چند نویسنده آن را نوشتهاند. یکی دیگر از نکات جالب و دارای اهمیت تاریخ پیش از اسلام در این کتاب اشارات بسیار زیادی است که به مسائل اساطیری و تاریخ های شاهنامه منابع دیگر ایران باستان شده است.
بشیری با بیان اینکه علاوه بر بیتهای فردوسی، اسم فردوسی هم در این کتاب آورده شده است، گفت: «جامعالتواریخ» حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ بیت از شاهنامه را در خود دارد.
امیرشهاب رضویان کارگردان و فیلمنامه نویس نیز در این مراسم در سخنانی بر ضرورت حفظ بناهای فرهنگی و تاریخی تاکید کرد.
یکی از پویاترین نهادهای دیوانی ایران، آموزش و پرورش همدان بوده است
در ادامه این مراسم میرجلالالدین کزازی پژوهشگر برجسته زبان و ادب فارسی ضمن اشاره به هفته فرهنگ همدان، گفت: با شناختی که از آموزش و پرورش همدان یافتهام، میتوانم گفت که یکی از پویاترین نهادهای دیوانی در همدان، شاید هم در ایران، آموزش و پرورش همدان باشد. کسانی که من را میشناسند میدانند هرگز سخنی بر زبان من نمیرود که از دل من برنخواسته باشد و من از پیش بدان باور نیافته باشم. چند ماه پیش برای بزمی دیگر به همدان آمده بودم مرا به گنجخانه یا موزه آموزش و پرورش این شهر بردند، ساختمانی بزرگ بود با خانههای بسیار در آن. با گذاری در این دیرینکده، این موزه، آشکارا میتوانستی سرگذشت آموزش و پرورش همدان را از کهنترین روزگاران تا امروز ببینی بر پایه کتابهای آموختاری، ابزارهای نوشتاری، هرچه از این دست.
کزازی افزود: من چندین دیرینکده آموزش و پژوهش اینگونه را در شهرهای دیگر ایران نیز دیدهام اما تنها دو دیرینکده بر چشم من شایسته ستایش است، یکی را چندین سال پیش در کرمان دیدم؛ دومی را چند ماه پیش در همدان.
این شاهنامه پژوه، موزه آموزش و پرورش را دیرینکدهای سنجیده، مایهور و بهآیین توصیف کرد و گفت: بر پایه این نشانههاست که میگویم این نهاد، نهادی است پویا. این بزم هم نمود و نشانی دیگر میتواند بود از این پویایی. هفته فرهنگ همدان را گرامی میداریم، نازِش و سرافرازش ما ایرانیان در پهنه گیتی در درازنای تاریخ همواره به فرهنگ ایرانی بوده است.
کزازی اضافه کرد: گرامیترین و گرامیارجترین گنجینه که هرگز پایان نمیپذیرد، فرهنگ است؛ چرا که ایران سرزمین فرهیزش و فرزانگی و فرهنگ بوده است و خوشبختانه مانده است و امیدواریم از این پس نیز بماند. در ایرانی نو، ایران پس از اسلام هرچه بنیادها، خواستجایها، ریشههای فرهنگ ایران را در هر زمان ما در ایران کهن میتوانیم یافت.
وی ادامه داد: نمیخواهم به این زمینه بپردازم، اما اگر درنگ میورزم بر ایران نو از این دید است که میخواهم از ابرمرد فرهنگ ایران سخن بگویم که اگر او در یکی از باریکترین، دشوارترین روزگاران تاریخ ایران سربرنمیآورد به گمانی، بسیار از ما امروز شناختی از فرهنگ نداشتیم که هفته فرهنگ یکی از شهرهای ایران را گرامی بداریم.
این نویسنده و مترجم تاکید کرد: نمیتوانستیم یکی از ارزندهترین، برازندهترین، بنیادیترین، نهادیترین نمودها و نشانههای فرهنگ، حتی میتوانیم گفت یکی از بنیادیهای آن در سخن گفتن بهرهببریم که زبان شکرین و شیوای پارسی است. این مرد شگفت ورجاوندِ بیهمانند را همه شما میشناسید، نیازی نیست که من از او نام ببرم.
همواره شنیدهایم که میگویند اگر فردوسی نمیبود ما به زبان فارسی، امروز یا در هر روزگار دیگر سخن نمیگفتیم. این دید و داوری در جای خود درست است. اما من میخواهم به زمینهای دیگر در شناخت فردوسی بپردازم. زمینهای که تا آنجا که من میدانم نوآیین است و بیپیشینه، کسی از این دیدگاه به کار بزرگ فردوسی ننگریسته است.
اگر فردوسی نمیبود، ایران برجای نمیماند
کزازی با بیان به اینکه اگر فردوسی نمیبود ما به زبان پارسی سخن نمیگفتیم، افزود: اگر فردوسی نمیبود به گمان بسیار، ما خود را ایرانی نمیدانستیم. میخواهم گفت به برهان، دانشورانه، نه از سر شیفتگی به فردوسی یا شاهنامه، که اگر فردوسی نمیبود، ایران برجای نمیماند.
این پژوهشگر ادامه داد: چنان میتوانیم خود را ایرانی بدانیم یا به زبان پارسی با یکدیگر سخن بگوییم. من میخواهم این نکته نغز، باریک، نوآیین را اندکی برای شما بشکافم. نخست بار نیست که در این باره سخن میگویم. تنها یک بار دیگر چندین سال پیش در کرمان به این زمینه پرداختم.
وی با بیان اینکه هر زمان از من میخواهند در بزمی سخن برانم، از برگزارکنندگان و بزمآرایان میپرسم در چه زمینهای باید سخن راند؟ یک یا چند زمینه را در پیش مینهند من در یکی از آنها سخن میرانم، گفت: بیشتر به پاس خود این پرسش را در میان مینهم زیرا فرهنگ ایران، دریایی است کران ناپدید؛ شاهنامه دریایی است دیگر به همانسان بیکران در دل این دریا.
این شاهنامه پژوه اذعان کرد: هر زمان میخواهم درباره شاهنامه و فردوسی سخن بگویم، به سرگشتهای آسیمه میمانم که بر کرانه چنین دریایی ایستاده است و نمیداند چگونه با این دریا پیوند بدهد. از کرمانیان هم پرسیدم، پاسخی به من ندادند. ناگاه در دلم افتاد و برآن شدم که در این باره سخن بگویم؛ راست این است که از آن پیشتر نیز بدان نیندیشیده بودم. این سخنرانی از گفتار به نوشتار درآمده است و بهزودی در دفتری که به زیر چاپ رفته است، فراپیش خواستاران نهاده خواهد آمد.
این نویسنده بیان کرد: در هفته فرهنگ همدان در شهری که یکی از بنیادهای فرهنگ و شهر آیینی ایران بوده است، شایسته آن دیدهام که دیگر بار این زمینه را بازگویم؛ زیرا هنوز آن سخنرانی پیشین پراکنده و گسترده نشده است.
کزازی ادامه داد: نخست باید نگاهی به پهنه تاریخ ایران بیفکنم؛ از دید شیوه فرمانروایی از مادها سخن به میان نمیآورم، زیرا زمان فرمانرواییشان از سویی کوتاه بوده و از سویی دیگر هنوز ناشناخته مانده است.
شیوه فرمانروایی در ایران هخامنشی بدان سان در ایران اشکانی، دو جهانشاهی پهناور که در پهناوری در جهان اگر بیمانند نباشند بیگمان کممانندند. از دید من سنجیدهترین، برازندهترین، کاربردیترین شیوه فرمانروایی است.
اینگونه فرمانروایی همان است که در پارهای از کشورهای پیشرفته جهان هم اکنون به کار گرفته میشود و فرنگیان آن را فدراتیو مینامند. ایران پهناور به بومهایی؛ سرزمینهایی بخش میشده است.
وی افزود: بر هر کدام از این بومها و سرزمینها شاهی فرمان میرانده است که در آنچه به ایران بزرگ یا چنانکه نیاکان ما در زبان پهلوی آن را مینامیدهاند؛ ایرانشهر باز میگشته است. از فرمانروای بزرگ که او را شاهنشاه مینامیدهاند، پیروی میکرده است. در نبرد با دشمنان، آراستن سپاه، در پرداخت باژ در زمینههایی از اینگونه در فرمان آن شاهنشاه بودهاند. در کشوری که امروز آن را با نام آمریکا مینامیم، این شیوه فرمانروایی را برگزیده است. هر کدام از ایالتها در کارهای درونی خویش، شیوهای دیگرسان میتوانند داشت؛ در یکی کیفر کشتن روا نیست و در دیگری رواست. در یکی زن و مرد به آسانی نمیتوانند از هم بگسلند، در آن دیگری میتوانند. شیوه آموزش و پرورش میتواند دیگرگون باشد. داستان فرمانروایی در ایران هخامنشی نیز به همین گونه است. از همین رو او اشکانیان را کدخدایان مینامیده است. تازیان او را ملوکالطوائف میگفتند در ایران هخامنشی، در ایران اشکانی، رنگارنگی، گونهگونی ویژگی چیره و برتر بودهاست.
کزازی ادامه داد: یکی از روزگاران زرین تاریخ ایران، روزگار اشکانی است. به هیچ روی این روزگار را نمیتوانیم با روزگار ساسانی همساز و همتراز بدانیم. هخامنشیان و اشکانیان مردمانی بودند آزادمنش، فراخنگر، مرز و تنگنای دیوار را خوش نمیداشتند، فرومیریختند. بیهوده نیست ما ایرانیان پس از صدها سال، هنوز حتی بهگونهای ناخواسته و ناآگاه روزگار اشکانی را روزگار زرین میدانیم. بر زبان هر آنچه را شگفت، برتر، والا، به آیین و بهین است به روزگار اشکانی باز میگردد.
این پژوهشگر پیشکسوت حوزه زبان و ادبیات پارسی، با اشاره به اینکه پهلوی به معنای اشکانی است، تشریح کرد: پهلوی یعنی پارتی، ریخت یونانی واژه پارت است. اشکانیان بسیار دلاور نیز بودهاند. از همین روست که در زبانهای فرنگی شیوه دلاورانه را در جنگ، شیوه پارتی مینامند و جنگاور دلیر را میگویند پارتیزان به معنای کسی که به شیوه پارتی میجنگد.
کزازی ادامه داد: پهلوی به معنای شگفتآور، نیک، زیبا، دلپذیر، درخشان در شاهنامه و متنهای دیگر فراوان به کار رفته است مانند جامه پهلوی، مداد پهلوی و ... . حافظ میگوید: بلبل به شاخ سرو به گلبانگ پهلوی / میخواند دوش درس مقامات معنوی؛گلبانگ پهلوی به معنای گلبانگ شگفتآور، دلاویز، شورانگیز. در زبان پارسیِ دری بهویژه دری کهنتر، پهلو به معنای شهر هم هست. در شاهنامه بارها میخوانیم که پادشاه و سپاه از پهلو به دشت آمد. ما ایرانیان شهرهای آباد را پهلو میگفتیم.
کزازی با اشاره به اینکه ساسانیان شیوه فرمانروایی را برمیاندازند، گفت: یکی از خامترین، نسنجیدهترین، زیانبارترین کارهای آنان همین بوده است که گزندی گران و بنیادی زیانی همهتاوان به ایران رسانده است. آن فرمانرواییهای گوناگون درونی برافتادند فرمانروایی کانونی شد در یک تن در یک شهر. پایتخت آن مرزهای درونی هم از میان برداشته شد. از این رو دشمنان آزادانه یله و رها از مرزهای جهانشاهی ساسانی به ایران میتاختند. تا سپاه از آن کانون به مرزهای دور برسد، شهرها را به تاراج برده بودند و مردمان را توشه تیغ ساخته بودند.
وی ادامه داد: ساسانیان دستخوش آموزههای موبدان زرتشتی، دینی یگانه را در سراسر ایران شهر گسترش دادند، هرکه آیینی نو میآورد یا پیرو آیینی دیگر بود در رنج میافتاد. مانی را در ایران از میان بردند اما آیین مانی نه تنها از میان نرفت، گسترش جهانی یافت. به چین برده شد و بسیاری از چینیان به آیین او گرویدند. مانی را در چین مارمونی میگویند به معنای مهر مانی. مهر، نامی بوده است که بزرگان را با آن ارج مینهادهاند. مانی بزرگ به اروپا راه برد بخشهایی از اروپای خاورانه به این آیین گرویدند. اوگوستین سپند که از مردان مینویی ترسایی است. نخست مانیکی بود سپس به آیین ترسایی گروید.
این استاد حوزه ادبیات فارسی ادامه داد: نکته نغز اینجاست؛ دینی که ساسانیان میخواستند در سراسر ایرانشهر بگسترند، دین زرتشتی، هرگز آیین جهانی نشد. ایران ناتوان شده بود، آسیبپذیر شده بود، تازیان به ایران تاختند؛ جهانشاهیِ ساسانی برافتاد. ایران پاره پاره شد. هر کس که میتوانست از گوشهای سربرمیآورد. بر بخشی از خاک ایران چیرگی میجست. خود را فرمانروا میخواند سدههای نخستین در ستیز و آویز این شاهان گذشت. آنان با یکدیگر میجنگیدند اما خون ایرانیان ریخته میشد. جان و خواسته و داراییشان بر باد میرفت.
کزازی با طرح این سوال که چه شد که ایران برجای ماند؟، بیان کرد: چون ایران این بخت بلند را داشت که در این روزگار پرآشوب که ایران میرفت تا از پهنه تاریخ جهان سترده بشود و دست بالا، اگر میماند امروز نامی بود بر کشوری خرد. این بخشهای پراکنده در ستیز و آویز را با پیوندی پولادین صدها بار نیرومندتر از هر پیوندی دیگر. پیوندی که با سپاه و جنگافزار پدید میآید با هم پیوست،پیوند فرهنگ، پیوند زبان، این کار بزرگ و بیمانند فردوسی است.
اگر انگلیسیان و آمریکاییان بر جهان چیرگی زورینه و زرینه نمییافتند، زبان انگلیسی این قلمرو پهناور را نمییافت
وی افزود: این بومهای ستیزنده که با هم در نبرد و آورد بودند اما به زبان پارسی سخن میگفتند. شاهنامه میخواندند. فردوسی را گرامی میداشتند و حتی فراتر از آن زبان پارسی گونهای جهانشاهی پهناور یافت، جهانشاهی فرهنگی. نه آن جهانشاهی که بر پایه زر و زور استوار باشد. اگر انگلیسیان و آمریکاییان بر جهان چیرگی زورینه و زرینه نمییافتند، زبان انگلیسی این قلمرو پهناور را نمییافت. زبان پارسی بیزر و زور، آن جهانشاهی پهناور را پدید آورد. میگویند سلطان محمود غزنوی بود که زبان پارسی را به هند برد. اما مگر تنها هندوان به زبان پارسی میسرودند و مینوشتند و گاه سخن میگفتند؟ قلمرو زبان پارسی از کاشغر تا قیروان بوده است؛ پادشاهان عثمانی با صفویان در جنگ بودند، همدیگر را میکشتند اما به پارسی شعر میسرودند. بسیاری از پادشاهان عثمانی به زبان پارسی دیوان دارند. این جهانشاهی زبان پارسی و ادب این زبان است. جهانشاهی فرهنگی ایران از این جهانشاهی زبانی همچنان پهناورتر است و این کار بزرگ فردوسی است.
این پژوهشگر تاکید کرد: وامی که ما به فرزندان فرهمند و فرخنهاد طوس داریم؛ چنان ایرانی توختنی نیست، گذاردنی نه. اگر فردوسی نمیبود، ایران برجای نمیماند و ما ایرانی نمیتوانستیم بود، به زبان پارسی سخن نمیتوانستیم گفت و ناچار روشن است هفته فرهنگی همدان را هم بر نمیتوانستیم گذارد.
کتابهای درسی باید عاری از واژههای بیگانه نوشته شود
بر اساس این گزارش، در پایان «شب فرهنگ همدان» از کتاب «تاریخ فرهنگ و معارف همدان» اثر «عباس زند» رونمایی شد.
این معلم بازنشسته در سخنانی با اشاره به اینکه نام کتاب تاریخ فرهنگ و معارف همدان پیشینهای دیرینه داشته است و در این گردآوری ملاحظه شده است، گفت: همدان شهری دیرپا است و بنا بر اسناد تاریخی تنها شهری است که همچنان زندگی در آن جاری است.
زند افزود: درست است که شهرهای زیادی در دنیا بودهاند که به نوعی آنها شاید پیرتر از همدان بودهاند ولی بیشتر آنها به صندوق تاریخ رفتهاند. این کتاب شامل ۳۰ گفتار است و هر گفتار در مورد مقطع زمانی است که این شهرمقدس امنیت و آرامش داشته است و آموزش در آن جریان داشته است.
نویسنده کتاب «تاریخ فرهنگ و معارف همدان» با اشاره به اینکه این شهر بارها مورد تهاجم واقع شده و زبان حکومت در میان مردم رایج شده است، تاکید کرد: کسانی که کتابهای درسی را مینویسند بهویژه کتابهای آموزشی دبستانها، باید بهگونهای بنویسند که عاری از واژههای بیگانه باشد تا ذهن خالی کودکان پر از واژههای بیگانه نشود. سالهای اولیه آموزشی بسیار در یادگیری موثر است.
نظرات