این نویسنده در کتاب «تقسیمبندی سینمایی» به این موضوع پرداخته است که ژانر و گونه چه بخشی از تقسیمبندیهای سینمایی را به خود اختصاص میدهند و چه دستهبندیهای دیگری در سینما وجود دارد. همچنین برای شفافتر شدن موضوع مورد بحث مثالهایی از برخی فیلمهای سینمای جهان مانند «سه قلوهای بلویل» اثر سیلون شمه، «همشهری کین» اثر اورسن ولز، «غزل» مسعود کیمیایی، «ناگهان بالتازار» روبر برسون و «فروشنده» اصغر فرهادی آورده است. او سبک، قالب و سنت را از زاویه دید نظریه گونه تشریح کرده و به تفصیل از این نظریه گفته است. در فصل آخر این کتاب نیز به «فلسفه و سینمای راتلج» اشاره کرده است.
علیرضا کاوه در گفتوگو با ایبنا درباره کتاب «تقسیمبندی سینمایی» اظهار کرد: محوریت این کتاب و تمام کتابهایی که از من منتشر شده است نظریهپردازی سینمایی به معنی نگاه به کلیت سینما است؛ نظریهپردازی سینمایی سازهای است که ما می توانیم بررسیهای سینمایی را روی آن بنا کنیم. در این کتاب مبنای بررسی تقسیمبندی سینمایی بوده تا به شکلی بتواند اشرافی برای خواننده در موضوعاتی چون گونه، سبک، سنت و قالب ایجاد کند.
وی افزود: کتاب قرار است همه آن پوشش فراگیری که دستهبندیهای سینمایی ایجاد میکند دربربگیرد. تلاش بر این بوده که هر پرسشی در خصوص ابعاد سینما در حوزهای جاگذاری شود و البته این کاری است دشوار که همراهان کتاب باید موفقیت در آن را ارزیابی کنند. در این کتاب مدخلهایی در قابهای خاکستری رنگ وجود دارد که در آنان توضیحات اضافی و خلاصه مباحث را بیان کردهام.
صحنهای از فیلم «ناگهان بالتازار»
کاوه درباره نظریهپردازی سینما اظهار کرد: ایده کلی که در کتاب مبنا قرار گرفته و لازم است همراهان کتاب بدانند این نکته است که، تقسیمبندی و به همین شکل نظریهپردازی سینمایی یک رویکرد بازگشتپذیر است. یعنی هرکس که در این حوزه کار میکند میتواند یک مبنا و تقسیمبندی مجدد برای خود تعریف کند؛ به این شکل نیست که من تقسیمبندی سینمایی را از کسی بگیرم و بتوانم روی آن نظریه دیگری را مستقل از دیدگاه طرف بنا کنم.
وی در ادامه افزود: اگر از نظریه کسی استفاده میکنیم روشن است که بنای خود را باید روی همان سازه بسازیم، اگر کسی سازه جدید بنا میکند باید بازگشت کند و تقسیمبندی خود را ارائه دهد. درباره هر نظریهپردازی این وجود دارد که تقسیمبندی مورد نظر خود را معرفی کند. در این کتاب من این اتفاق افتاده است؛ یعنی «تقسیمبندی سینمایی» یک دید مختص و رو به جلو نیست که در ادامه کار کسی قرار گیرد. هر نظریهپردازی اگر میخواهد دیدگاه و نظریهای ارائه کند باید تقسیمبندی خودش را معرفی کند. هدف من در نگارش کتاب همین است و این تقسیمبندی پایه کتابهای بعدی من خواهد بود.
این نویسنده همچنین درباره «گونه»، و تقسیمبندیهایی که در این کتاب مطرح کرده است گفت: زمانی که ما از گونه صحبت میکنیم اغلب این تصور برای بینندههای فیلم وجود دارد که همه دستهبندیها زیر مجموعه گونه قرار میگیرد. اما از نظر من چنین نیست؛ بسیاری از موارد در این دسته جای نمیگیرند. من در این کتاب مبنای تشخیص گونه را لحن گرفتم، به این معنی که وقتی فیلمی را میبینید در دقایق اول متوجه میشوید که شاهد یک فیلم کمدی هستید یا وحشت یا... هر چند که معیار بسیاری از نظریهپردازان گونه، موضوع فیلمهاست؛ برخی به تاریخ روایت و برخی ساختار اثر. همه اینها بر دریافت و تاثیرگذاری گونه فیلم اثر دارند اما تک عاملی نیستند. در نظریهای که در کتاب «تقسیمبندی سینمایی» آمده دریافت و واکنش بینندگان مرجع مهمتری از همه این معیارها تلقی شده است. بههمین دلیل لحن یک فیلم در مرحله دریافت محور تشخیص 28 گونه سینمایی قرار گرفته است.
او در ادامه بیان کرد: موضوع در دستهبندی گونه معیار اصلی نیست. به عنوان مثال داستان معروف «علاالدین» در گونههای فانتزی، کودکانه و موزیکال ساخته شده است اما موضوعاش همان علاالدین است. به همین دلیل من مبنای بررسی را لحن قرار دادم. چرا ما بینندگان در هر یک از گونههای مذکور شاهد یک موضوع داستانی با چندین لحن هستیم؟ گونهها اینسان پدید میآیند.
صحنهای از فیلم «همشهری کین»
کاوه درباره دیگر تقسیم بندیهایی که انجام داده است اظهار کرد: سنتهای سینمایی به صورت کلان در چهار دسته قرار میگیرند؛ یعنی سنت هالیوودی، سنت بالیوودی یا هندی، سنت اروپایی یا فیلمهای هُنری و سنت هنگکنگی. این سنتها فقط در جغرافیای خود ساخته نمیشوند بلکه فراتر از سرزمینها رفته و در کشورهای مختلف نیز ساخته میشوند. برای مثال فیلم حادثهای رزمی در هالیوود وجود دارد که به نظر میرسد به سنت هنگکنگی ساخته شده، بههمین شکل فیلمهایی در بالیوود شکل میگیرند که شبیه به سنت هالیوود است. یا فیلمهایی که در همه جای دنیا از جمله ایران ساخته میشود که از سنت هنری اروپا تاثیر گرفته است. ممکن است در کشور ما فیلمهای اکشن هالیوودی یا رزمی هنگکنگی کمتر موجود باشد اما فیلمهای زیادی به سنت اروپایی ساخته میشود. فیلمهایی که به جشنوارهپسند معروفاند بیشتر در این گروه قرار میگیرند.
وی افزود: برخی میگویند فیلم هنری گونه «ژانر» است و من این مساله را در کتاب نقد کردهام. برخی از بزرگان نظریهپردازی هم چنین اشتباههایی دارند. به عنوان مثال کسی مانند دیوید بُردول از انیمیشن به عنوان گونه یا ژانر یاد میکند من این موارد را در کتاب «تقسیمبندی سینمایی» نقض کردم.
نویسنده «گونه سینمایی» اظهار کرد: فیلم مانند نقاشی نیست که بتوان لمساش کرد و جسمانیت ندارد. یک فیلم روی پرده سینما یا تلویزیون به وجود میآید و دیده میشود. پس دریافت بینندگان مهمترین عامل در خلق فیلمها تلقی میشود. چیزی که روش کار من در کتاب تقسیمبندی و گونه بوده است. قالب، جنس فیلمها را مشخص میکند؛ شما میتوانید مجسمهای را از سنگ یا از شیشه بسازید، بههمین شکل که میتوانید فیلمی را از جنس مستند یا انیمیشن بسازید.
او در ادامه گفت: سبکها به چند چیز برمیگردند یکی این که در گفتمان زمانه خود واقعگرایی در نظر هنرمندان در چه جایگاهی قرار دارد؟ به عنوان مثال اگر الان فیلمی از لومیر را ببینیم یک فیلم مستند است یا کمدی؟ سبک وابسته به دریافت از واقعگرایی در زمانه خود و فناوری تولید واقعیت است. فناوریای که بتواند بین جنس تصاویر یا قالب آنان ترکیبی خاص بسازد. بههمین دلیل در دوره نورئالیسم در فرانسه رئالیسم شاعرانه، در آمریکا شبهمستندها، و در شوروی رئالیسم سوسیالیستی را داریم که همگی از یک ایدئولوژی فکری و سیاسی نیستند. در اصل با یک تعبیر مشترک از واقعگرایی بین هنرمندان روبهرو هستیم. سبک را میتوان عاملی از یک هنرمند در تسری به زمان تولید اثر هنری تلقی کرد. یعنی میتوان نورئالیسم را برآمده از زاواتینی و رُسلینی دانست. اکسپرسیونیسم را به کسانی که از شیوه لانگ یا وینه تبعیت میکردند و بههمین شکل در دیگر سبکها.
صحنهای از «سه قلوهای بلویل»
این نویسنده درباره استفاده از نظریه گونه در نگارش نقد گفت: تصور معمول این است که نقد واکنشی به اثر هنری است درحالی که ما نقدهایی داریم که خود یک اثر هنری هستند، مانند نقد رابین وود بر فیلم سرگیجه که با خواندن این نقد میتوان فیلم را دوباره دید. نقدهای بسیاری وجود دارند که به فیلمها دوباره روح میدهند. اگر از زاویه دید نظریه گونه به نقدها بنگریم، نقد یک واکنش به اثر هنری نیست بلکه میتواند عامل تولید باشد. البته کار نظریه همین است که پایهای برای تولید فیلمها و آثار هنری میشود. ما اگر نظریه گونه را در نقدهامان به کار ببریم دیگر تنها واکنشی نحواهند بود.
علیرضا کاوه در پایان درباره مخاطبان این کتاب بیان کرد: مخاطبِ هدفِ کتابِ تقسیمبندی سینمایی کسانی مانند دانشجویان یا فعالان سینمایی هستند که سینما را تا حدودی میشناسند، این دسته از افراد میتوانند استفاده بهتری از کتاب ببرند، همچنین این اثر میتواند برای کسانی که میخواهند پرداختن به سینما را شروع کنند مفید واقع شود. فصلبندیهای تقسیمبندی سینمایی نیز به شکلی است که مستقل نیز میتوان از آنان بهره برد.
نظر شما