شاهترابی در کارگاه «آشنایی با نسل سوم داستاننویسان ایران» در قم:
ایده «نسلبندی داستاننویسان» از «دیده نشدن برخی نویسندگان جوان» بیرون آمد
هفتمین کارگاه داستان حوزه هنری قم با موضوع «آشنایی با نسل سوم داستاننویسان ایران» با سخنرانی سیدمرتضی شاهترابی، مدرس و منتقد ادبی در سالن آسمان حوزه هنری قم برگزار شد.
شاهترابی در ادامه به چرایی پیدایش نسلبندی نویسندگان در ایران پرداخت و گفت: نسلبندی داستانی در واقع قرار دادن یک تعداد از نویسندگان همدوره در یک گروه کلان به نام نسل است. این دستهبندی و جریانشناسی، وظیفه منتقدان و مورخان ادبی است، اما نسلبندی داستان نویسی ایرانی به دست منتقدان ادبی صورت نگرفت، بلکه عدهای از داستان نویسان جوان دهه شصت و هفتاد که از دیده نشدن آثارشان و سیطره سنگین نام و نشان داستاننویسان پیشتر از خودشان بر داستان نویسی ایرانی ناراضی بودند، ایده نسل بندی داستان نویسی را پیش کشیدند و گسترش دادند و به مفهومسازی «نسل سوم» رسیدند.
این منتقد ادبی یادآور شد: در اواخر سال 1368 در آستانه نشر «مجله گردون» به دست عباس معروفی، منصور کوشان و تعدادی از نویسندگان هم نسل و همدورهایاش از جمله شهرنوش پارسیپور، غزاله علیزاده، محمد محمدعلی، امیرحسن چهلتن، یارعلی پورمقدم، اصغر عبداللهی و بیژن بیجاری گرد هم آمدند و درباره آمدن نسل سوم داستان نویسی و ویژگیهای این نسل صحبت کردند و تصمیم گرفتند هرکدام نظر خود را در مصاحبهها و مقالهها بنویسند و به نسل سوم که خودشان از همان نسل هستند، هویت بدهند.
شاهترابی در ادامه همین بحث افزود: ظاهراً این افراد نگاههای خود را درباره این نسل بندی به هیات پنج نفره کانون نویسندگان آن زمان یعنی سیمین بهبهانی، محمود دولتآبادی، هوشنگ گلشیری، رضا براهنی و جواد مجابی ارائه کردند که آنها در یک فرصت و جایگاه مناسب آن را طرح و عمومی کنند، اما از طرحشان استقبال نشد و مدتی بعد منصور کوشان در هجدهم شهریور 1369 در سالمرگ جلال آلاحمد به نمایندگی از دوستانش بحث نسل سوم را به طور رسمی ارائه کرد.
وی بیان کرد: منصور کوشان و دوستانش ایده نسل بندی داستان نویسان ایرانی را مطرح کردند و داستان نویسان ایرانی از سال 1300 تا 1330 را نسل اول، 1330 تا اواخر دهه 1350 را نسل دوم و از اواخر دهه پنجاه به بعد را نسل سوم نام نهادند.
این داستاننویس با مطرح کردن نظر منصور کوشان گفت: کوشان معتقد بود اگر شعر و داستان معاصر را یک کوه یخ فرض کنیم، دو سومش در گرو آفرینش نسل بعد یا به زعم خودش نسل سوم است که به دلیل انقلاب و جنگ و کوتاهی دستاندرکاران فرهنگ و ادبیات، پنهان مانده است. نسلی که آثارشان ملی و بومی است و ادبیات دیگری به جامعه معرفی میکند.
مرتضی شاهترابی در بخش دیگری از مباحثش ایده و کوششهای کوشان و داستان نویسان هم نسلش برای داستان نویسی ایرانی موثر برشمرد و تصریح کرد: تا مدتها در این رابطه کتابی نوشته نشد اما از اوایل دهه هشتاد کتابهایی با نگاه به همین مفهوم سازی نوشته و منتشر شد که میتوان به کتاب «نسل سوم داستاننویسی امروز» نوشته یوسف علیخانی، «22 داستان کوتاه از داستان نویسان نسل سوم» و «زنان داستان نویس نسل سوم» نوشته جمال میرصادقی، «خانه سوم داستان» نوشته حسین آتشپرور و «جریان چهارم؛ مروری بر آثار نویسندگان نسل چهارم داستان نویسی ایران» نوشته کاوه فولادی نسب و همکارانش اشاره کرد.
وی در پایان نسلبندی داستان نویسی ایران و مفهومسازی نسل سوم در دوره خودش را یک اقدام جسورانه و اثرگذار دانست و اضافه کرد: این موضوع کاستیها و ضعفهای مبنایی و روشی داشت و دارد. در تاریخ نگاری معمولاً هر بیست سال را یک نسل انسانی و تاریخی در نظر میگیرند، اما در نسل بندی داستان نویسی ایرانی بازه زمانی ثابت و مشخصی مبنای تقسیم بندی نیست و به نظر میرسد تحولات سیاسی یا اجتماعی ملاک و معیار قرار گرفته است. از طرف دیگر، نسبت به داستان نویسی ایران در دوران مشروطه و پیش از 1300 توجهی نشده است.
نظر شما