به بهانه این رویداد فصلی، «پوریا میدانی» مدیر کتابفروشی «خانه کتاب گرگان» و از هنرمندان نامآشنای عرصه موسیقی در گلستان و یکی از 6 کتابفروشی فعال در طرح در مرکز استان، در گفتوگویی با ما از کار کتابفروشی و دغدغههای آن، بایدها و نبایدها در اجرای طرحهای فصلی و پیشنهادها و انتظارت خود برای کاستن از مشکلات این عرصه گفت. این گفتوگو در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
برای آشنایی بیشتر مخاطبان ما، لطفا کمی از کتابفروشی خانه کتاب برایمان بگویید.
نیمههای آبان سال 90 به اتفاق یکی از دوستانم آغاز به کار کردیم اما دوستم تقریباً 11 ماه بعد از اینجا رفت و من تا الان به صورت تنهایی این کار را ادامه دادهام؛ هم اکنون در کتابفروشی بین 10 تا 13 هزار جلد کتاب موجود است که بهصورت موضوعی و زیرشاخهای دسته بندی شدهاند. فضای کتابفروشی هم کمتر از 100 مترمربع است اما دنجترین و بهترین جای فروشگاه را به کتابهای کودکان و نوجوانان اختصاص دادهایم و تنها کتابفروشی شهر هستیم که کتابهای کمک درسی، دانشگاهی و لوازمالتحریر عرضه نمیکنیم و فقط و فقط کتابهای عمومی داریم. همچنین در این کتابفروشی به طور منظم جلسات «پنجشنبههای خانه کتاب» و «سهشنبههای نقد و تحلیل داستان» را با حضور مولفان، مترجمان کتاب و منتقدان استانی و ملی و علاقه مندان برگزار میکنیم.
به عنوان یک کتابفروش حاضر در طرح تابستانه کتاب، چقدر دیدگاه شما و همکاران و مخاطبانتان در بهبود و ارتقاء کیفیت برپایی این قبیل طرحها نقش داشته و دارد؟
بارها نظرات خودمان و مخاطبانمان را به مسئولان و تصمیمگیران طرحهای فصلی کتاب و حوزههای مرتبط با کتاب و کتاب خوانی منتقل کردهایم؛ منتهی نتیجهای را شاهد نبودهایم اما بهطور کلی با توجه به شعار سال (رونق تولید) و رونق اقتصاد اهالی نشر، تخصیص 25 درصد یارانه خرید برای کتابهای تالیفی در برابر یارانه 15 درصدی کتابهای ترجمهای، اتفاق خوبی است اما فکر میکنم بهتر است در راستای توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی و نگاه تشویقی به این گروه سنی در حوزه کودک و نوجوان، تفکیک مولف و مترجم نباشد و 25 درصد یارانه لحاظ شود.
البته با توجه به تجربیات برپایی دورههای متعدد، طرح به شکل و سامان خوبی رسیده است فقط اگر دولت بودجه کافی را داشته باشد و این سنت طرحهای فصلی را به جای سالی سه بار، هر فصل برپا کند، بهتر است. مثلاً عیدانه، تابستانه، پاییزه و زمستانه؛ در حالی که بارها شاهد بودهایم که زمستان و بهار، یکی شده و یک طرح برگزار شده است؛ در صورتی که به عنوان مثال میتواند در دی ماه یک طرح برگزار شود و طرح بعدی از 25 اسفند تا مثلاً 15 فروردین ادامه پیدا کند.
در یک ارزیابی مقایسهای بین این طرحهای فصلی و رویدادی چون نمایشگاه کتاب، کدام یک را موفقتر و موثرتر میدانید؟
متاسفانه در کشور ما یکی از جاهایی که انرژی افراد را خالی میکند، همین نمایشگاهها است. مثلاً نمایشگاهی برپا میشود با محوریت مصالح ساختمانی و خانوادهها هم چون جای دیگری برای تفریح ندارند، از آن نمایشگاه دیدن میکنند. به باور من یکی از جاهایی که این رونق و پر کردن وقت را دارد، نمایشگاه کتاب است یعنی اساساً خیلی وقتها نمایشگاههای کتاب محلی برای سه تا چهار ساعت وقت گذراندن است و بعضا مسئله آن خانواده هم اصلاً کتاب نیست. وقتی کارکرد نمایشگاه در جامعه ما این میشود، طبیعی است که محتوای آن هم تحت تاثیر قرار میگیرد؛ من این مسئله را بارها و بارها گفتهام که محتوای خوب در یک نمایشگاه خوب، هیچ آسیبی به هیچ کتابفروشی در شهرهای بزرگ و کوچک نمیزند، بلکه مشکل این است که نمایشگاههای ما چون محتوای موجودی آنها اساساً خوب نیست، پس طرحها در کتابفروشیها اثر بهتری برای کتابخوانها دارد. زیرا در کتابفروشیها کتابها دستهبندی موضوعی شده و برای ورودش به کتابفروشی انتخاب میشود. از سویی دیگر، از همه یا اکثر ناشران، کتاب در کتابفروشیها به چشم میخورد در حالی که در نمایشگاهها بهخصوص نمایشگاههای استانی اینگونه نیست. به عنوان نمونه ناشرانی چون نی، ققنوس، مرکز و چشمه و خیلی از ناشران صاحب نام با غرفه مشخص (مگر در شهرهای بزرگ) در نمایشگاههای استانی حاضر نمیشوند. به همین خاطر، وقتی این طرحها به کتابفروشیها اختصاص داده میشود، با توجه به مواردی که ذکر کردم و اینکه عموماً کتابفروشها به خاطر شناخت نسبی که از موضوعات و علاقهمندی جامعه هدف خود دارند، کتابهایی با محتوای بهتری را به کتابفروشی خود میآورند و معمولاً کتابخوانها به سراغ کتابفروشیها در طرحها میآیند و یارانه در جای درستتری مصرف میشود.
ما اگر بخواهیم وارد بحث نمایشگاه کتاب بشویم؛ در حالت صحیحاش این است که پایبند همان عنوانی که برایش انتخاب شده (نمایشگاه) بشویم؛ ناشر غرفهای را بر اساس تعداد روزهای تعیین شده برای نمایشگاه بگیرد و در این بازه زمانی، ناشر از مولف و مترجم آثاری که در کارنامه یکسالش اثر تولید کردهاند، دعوت کند و با حضور منتقدان و مردم در یک زمانبندی مشخص این آثار بررسی شوند و در این شکل مخاطب سخنان مولف، مترجم و منتقد را میشنود و در صورت تمایل به خرید اثر، ناشران مخاطبان را به سمت کتابفروشیهایی که اثرش را به فروش میرساند، هدایت کند.
در اینجا با یک بحث طولانی صنفی روبهرو هستیم. کتابفروشیها یک پایشان در اصناف است و یک پایشان در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و در این شکافی که بین این دو پیش میآید، یک جماعتی در حال سوء استفاده کردن هستند؛ مثل بسیاری از پخشهایی که کتابها را ارزان از ناشر میگیرند و به جای آنکه با همان تخفیف به دست منِ کتابفروش برسانند، بیواسطه به دست مشتری میرسانند.
تجارت الکترونیک اساساً همچون شتری است که دم در خانه همه ما خوابیده و یا دیر یا زود میخوابد. بنده هیچ مخالفتی با تجارت الکترونیک ندارم اما این مسئله در یک بستر سالم عُرفی برایم قابل پذیرش است. یعنی به باور من، پخش نباید اجازه فروش داشته باشد و بر حسب وظیفه ذاتی باید کتاب ناشر را به دست منِ کتابفروش در شهرستان برساند. در مجموع این موضوع یک گفتگوی مستقل را میطلبد و چالشی که الان با آن روبرو هستیم، این است که هم ناشر، هم پخش و هم کتابفروش در حال فروختن کتاب هستند و هر کدام به توان و قدرتی که دارد، تخفیف میدهد. به نظر من در دراز مدت دود این کار به چشم پخشی و نشر هم میرود؛ چون کتابفروشیهای محلی به خاطر این کار از بین میروند. البته در این میان ناشران خوبی داریم که کتابهایشان را بدون تخفیف مستقیم میفروشند و حداکثر تخفیفشان هزینه پستی است. اگر نظارت صحیح انجام شود و صنف درست عمل کند، با این مسائل روبرو نخواهیم شد و یارانههای طرحها هم توجیه پیدا میکنند.
الان که به این مسئله اشاره کردید سوالی بی پاسخ در ذهنم دوباره جان گرفت. این سوال جوابش برایم مجهول مانده که دستگاهی فرهنگی مثل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی (استان گلستان) برایش سوال نمیشود که یک کسی چطور میتواند یک کتاب را با 50 درصد تخفیف به فروش برساند؟ حتی به این افراد اجازه میدهند در داخل سوله نمایشگاهی همان ادارهکل، نمایشگاهی با 50 درصد تخفیف برپا کنند. البته چند دلیل برایم متصور است؛ اول اینکه آن افراد بابت اجاره سوله نمایشگاهی به گمانم حدود 15 میلیون تومان برای یک ماهه رمضان در سال جاری به ارشاد اجاره پرداخت کردهاند؛ آن هم در زمانی که ارشاد هیچ درآمدی از تالارش (تالار فخرالدین اسعد گرگانی) ندارد. دوم اینکه از یکی کارکنان فرهنگ و ارشاد اسلامی گلستان بابت این موضوع پرسیدم که چطور شما به این فرد مجوز میدهید و از وی سوال نمیکنید که این 50 درصد را از کجا میآورد، او در پاسخ به من گفت: ایشان سخاوتش از شما بیشتر است!
متاسفانه این کارمند وارد محتوا نشد و فقط فرم و پوسته ظاهر را دید، در حالی که همگان با محتوای اینگونه کتب آشنایی دارند و من بارها دربارهاش صحبت کردهام که این کتابها یکسری کتاب قاچاق است. متاسفانه شهرهایی در ایران هستند که کاغذهای سوبسیددار دارند و بهجای اینکه آنها را در جای درستش مصرف کنند، بدون دادن حقالتالیف و حقالترجمه با حداقل قیمت، کتابشان را چاپ میکنند اما با حداکثر قیمتِ تهران، روی آن لیبل میزنند و بعد 50 درصد روی آن تخفیف میدهند؛ لُب کلام اینکه یک قاچاق تمام عیار را شاهد هستیم و متاسفانه متولیان امر خواسته یا ناخواسته از آن چشمپوشی میکنند.
انتظارات شما به عنوان یک کتابفروش که در دورههای متعدد طرحهای فصلی حضور داشتهاید از متولیان این امر چیست؟
بنده به عنوان کتابفروش از متولیان برپایی طرحهای فصلی در ابتدا انتظار انسجام این رویداد را دارم؛ یعنی یک مرتبه چند روز مانده به شروع طرح، هماهنگیها بعضاً صورت نگیرد؛ حداقل در اطلاعرسانی درون شبکهای بین خود ما (مسئولان و کتابفروشان) شاهد نظم و انسجام باشیم. زیرا من کتابفروش تمایل دارم موجودی کتابهایم را پیش از آغاز طرح افزایش داده و بهروزرسانی کنم. همچنین تعداد طرحها در سال مشخص باشد و از همه مهمتر جلو تخفیفهای فروشگاهی گرفته شود چون الان یکی از مشکلاتی که داریم، این است که بنده هم اکنون در حال ارائه تخفیف عرفی طرح هستم اما همکارانی در سطح شهر دارم که بیش از این تخفیف مصوب را ارائه میدهند. این کتابفروشیها بعضاً میگویند میخواهیم از جیب خودمان خرج کنیم و من معتقدم این حرکت نشان از سخاوت کتابفروش نیست بلکه خراب کردن بازار است. انتظاری که از طرح داریم، این است که نظارت بالا باشد که کتابفروشی بیشتر از عُرف طرح نتواند تخفیف بدهد وگرنه خود طرح که توسط «خانه کتاب» اجرا میشود، خوب است هرچند فینفسه انتظار بودجه و زمان بیشتر را در اجرای آن داریم که البته با توجه به جنگ اقتصادی که اکنون گرفتارش شدهایم، به باور خودم حداقل تا بهبود شرایط انتظار بجایی نیست.
به عنوان یک کتابفروش چه انتظاری از دستگاههای متولی همچون اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی دارید؟
من در این هشت سالی که کتابفروش بودهام، هیچ وقت هیچ کاری با ارشاد نداشتهام الا همین طرحهای فصلی کتاب و اینکه واقعاً میپرسید چه انتظار یا حمایت و تعهدی ارشاد میتواند برای منِ کتابفروش داشته باشد، نمیدانم چیست اما بنده کتابفروش در شهر گرگان با پدیدهای روبهرو هستم که همین لحظهای که من با شما در حال گفتوگو هستم، 18 دستفروش در گوشه و کنار شهر گرگان در حال فروش کتابهای قاچاق، اُفست، ممنوعه و کتابهایی که فروش روزانه من به شمار میآیند، هستند. همین الان یک دهنکجی به بنده کتابفروش در گرگان میشود که به فاصله 200 متر از کتابفروشی من 3 دستفروش هستند که بین 5 تا 7 میلیون تومان کتاب قاچاق را بدون اینکه هزینه گرداندن یک کتابفروشی را بپردازند، میفروشند و با اینکه بارها به شهرداری و ارشاد گفتهام، هیچ کاری نکردهاند. حتی من از آنها خواستم این افراد را جمع نکنند بلکه آنها را در جای مشخصی مستقر کنند و هر روز آنجا بساط کنند اما...، من از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی انتظار دارم که با کمک شهرداری جلوی این افراد را از حیث «محتوا» بگیرد؛ زیرا عمده کتابهایی که عرضه میکنند هم قاچاق و هم ممنوع هستند.
انتظار دارم با توجه به پتانسیلشان که خود بیشتر به آن آگاه هستند، برای ترویج و تبلیغ این رویداد قدمی بردارند؛ مثلاً میتوانست حداقل 30 درصد بنرهای شهری به تبلیغ طرح تابستانه کتاب اختصاص پیدا کند که معتقدم در راستای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی اگر این مهم صورت بگیرد؛ نتایج مراجعه مردم به کتابفروشیها و کتابخوانی در انتها به نفع فرهنگ شهر خواهد شد.
استقبال مخاطبان شما از این طرح به چه صورت بوده است؟
احساس میکنم در رسانههای عمومی و اجتماعی و رسانههایی که خود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در اختیار دارد، به اندازه کافی و به صورت موثر، این طرح تبلیغ نشده است. ما کتابفروشان هم با توجه به شرایط اقتصادی کنونی حداکثر توان تبلیغیمان در حد فضای مجازی است؛ به همین خاطر آن استقبالی که من انتظارش را داشتم، تاکنون صورت نگرفته است. در کنار همه مواردی که گفتم، وقفهای ایجاد شده است؛ از آخرین دوره این طرحها که پاییز سال گذشته اجرا شد تا امسال نیز مشکلات معیشتی و تورم نیز در این کم رونقی و صدالبته موثر بوده است. البته خوشبختانه پس از پایان کنکور سراسری در این روزها عمده مراجعین ما نوجوانان کنکوریاند که پس از فراغت از آزمون به سراغ کتابفروشی ما آمدهاند.
ارزیابی شما از وضعیت و میزان خرید کتاب از سوی مخاطبان، با توجه به گران شدن کاغذ و تورم و مشکلات معیشتی دیگر که به آنها اشاره کردید، چیست؟
من در سال 90 که قیمت دلار حدود 700 تومان بود، میانگین فروش هفتگی و ماهانهام مشخص بود. از اواخر سال 90 که قیمت دلار شروع به افزایش کرد و قیمت کاغذ بالاتر رفت، مشکلات آغاز شد. مشکل اینجاست زمانی که دلار 700 تومان بود، میزان فروش من همان عددی بود که الان قیمت دلار به 12 هزار تومان رسیده است؛ یعنی فرقی نکرده است و مشکل اساسی من همین مسئله است. پس چه اتفاقی افتاده است؟ من تعداد فروش کتابم در ماه به شدت کم شده اما چون قیمت کتاب بالا رفته، آن مبلغ درآمد ماهیانه ثابت مانده است در صورتی که اگر شما افزایش بیش از ده برابری قیمت دلار را حساب کنید، روی کاغذ باید فروشمان یک عدد نجومی باشد در حالی که با بررسی ساده مشاهده میکنید که چقدر قدرت خرید مردم کم شده است؛ یک چیز حداقل به اندازه تورم دلار ما به قیمت امروز، یک دوازدهم نسبت به سال نود، مردم کتاب کمتر خریداری میکنند که اصلاً خوب نیست.
برخی از کتابفروشان حاضر در طرح در نقاط مختلف کشور از ابهام موضوع معافیت مالیاتی کتابفروشیها سخن گفتهاند، شما هم با این مشکل روبرو هستید؟
خدا را شکر که در این حوزه تا به امروز مشکلی نداشتهام. روز اول که به اداره مالیات رفتم، خود ممیز اداره مالیات از محل کتابفروشی بازدید کرد و مشکلی نداشتم چرا که فقط و فقط کتاب میفروشم. اما دوستان و همکارانی که بعضا گله دارند بابت مالیات و دچار ابهام میشوند، آن دسته از همکاران من هستند که در کنار کتاب احتمالاً چیزهای دیگری چون لوازم التحریر و اسباب بازی و گالری و ... دارند.
سخن پایانی پوریا میدانی؟
در حوزه کتاب حرف خاصی ندارم اما پُرواضح است مثل بقیه تجارتها، کسب و کار ما هم دچار مشکل است. در ظاهر نشان نمیدهد و از بیرون هر کسی به ما نگاه میکند گمان میکند اینجا (کتابفروشی) یک بنگاه فرهنگی است در صورتی که شاید حدود 80 درصدش بنگاه اقتصادی به شمار بیاید و همان فشاری که روی دیگر حوزههای درآمدی کشور (تولید، توزیع و تجارتهای خرد و ...) است،ر روی ما هم هست و من به عنوان مدیر یک کتابفروشی که فقط کتاب عمومی میفروشم و حاشیههای امنی چون فروش لوازم التحریر، گالری، کمک درسی و ... ندارم، از مشتریانم میخواهم همچنان با خرید کتاب، از ما حمایت کنند تا بتوانیم کتابفروشی را سرپا نگه داریم چون با این وضعیت واقعیت امر آینده روشنی را برای کتابفروشی خانه کتاب گرگان نمیبینم.
نظر شما