بیستمین نشست داستانی انجمن «داستان اقاليم» با نقد و بررسی رمان «ما را با برف نوشتهاند» نوشته نسیم توسلی برگزار شد.
علیرضا شهبازی منتقد ادبی در ابتدا با اشاره به عنوان این داستان گفت: عنوان داستان به طور ضمنی مضمون اصلی روایت را آشکار میسازد. «ما را با برف نوشتهاند» حکایت از سردی روابط شخصیتهای رمان با یکدیگر دارد؛ و از طرفی برف نشانه ناپایداری و سستی این روابط است.
شهبازی با اشاره به راوی داستان که در همان نقطه صفر روایت با پرداختن به تاریخ، قصه را جلو میبرد، گفت: بهار، زن سختکوشی است که از کودکی احساس خلاء و کمبود قدرت میکند و به دنبال احیای جایگاه اجتماعی و مقام و منزلت از دست رفته پدر است. به لحاظ جنسیتی او بهتنهایی قادر به احیای این امور نیست، لذا دنبال مرد آرمانی خود که پرقدرت باشد و از حریم و منافع شخصی او مراقبت کند، میگردد؛ مرد مقتدری چون نادرشاه افشار.
این منتقد ادامه داد: در این میان بهار، مرد مقتدری به نام عماد را پیدا میکند. عماد به معنای ستون خانه است؛ ستونی که سقف خانه را استوار میدارد. معادل و جاگزینی مناسبتر از عماد در دسترس بهار نیست و او مقهور ثروت و جایگاه اجتماعی عماد است. عماد معاون اداره صنعت و معدن، پسر حاج خیری صاحب کارخانه بزرگ پارچه بافی «الماس بافت گیلان» است؛ کسی که میتواند روی ثروت و حمایتهای اجتماعی او حساب باز کند و به اهدافش دست یابد.
شهبازی با پرداختن به طرح داستان و ماجرای محوری قصه آن، یادآور شد: طرح داستان شامل اطلاعات داستانی و ساختاری است. وجه غالب و بهانه روایت بر بازنمایی افقهای فرهنگی، تاریخی، سیاسی، اقتصادی و ... استوار است. ماجرای محوری روایت در بحبوحه مراسم خواستگاری در 24 ساعت رخ میدهد؛ اما رفت و برگشتهای زمانی ذهن راوی به بازنمایی خاطرات سال 1311 که زمان تاسیس کارخانه نخ ریسی و پارچه بافی خسروی مشهد است، میپردازد.
او در بخش دیگری از نقد و بررسی رمان «ما را با برف نوشته اند» به ریختشناسی شخصیت و نشانههای بهکاررفته در روایت اشاره کرد و گفت: نشانههای بهکاررفته در داستان نقش مهمی در بازنمایی شخصیتها و جایگاه اجتماعی و ایدئولوژیک آنها بازی میکند. در این روایت شخصیتپردازی با سبک و روش تقابلهای دوتایی به موازات یکدیگر صورت میپذیرد. عماد در برابر آرش، برادر بهار، نصراله خان پدربزرگ و بهرام، پدر راوی با حاج خیری پدر عماد ساخته و پرداخته میشود.
نظر شما