فرزاد کریمی منتقد و پژوهشگر ادبی یادداشتی بر مجموعه داستان «یک لیوان چای با عطر دارچین»، نوشته زهرا موسیوند نوشته و در اختیار ایبنا قرار داده است.
موسیوند در داستانهای کوتاهش به خوبی و به راحتی زیر پوست شخصیتهایش رفته، حتا آنها را که با نوع پوش و بینش مذهبی او تفاوت بسیار دارند، بهکمال و بدون داوری به روایت کشیده است. فضای کلی حاکم بر داستانهای این مجموعه، فضایی یکدست است و عاطفههای شخصیتهای زن داستانها در این فضای یک دست، جنبههای گوناگونی از روشها و منشها و خلقیات ایرانی را بازتاب داده است. این فضای یکدست به تکراری بودن درونمایهها و تمهای داستانی نینجامیده و این برای حفظ اشتیاق به خواندن کتاب بسیار مهم است. نکته بسیار مهم در این اثر، توجه نویسنده به جزئیات ضرری داستان است؛ روندی که در آثار بسیاری نویسندگان نوقلم به افراط کشیده شده، خواندن داستانهایشان را پرملال و حتا ناممکن ساخته است.
راوی داستانهای «یک لیوان چای با عطر دارچین»، راوی مداخلهگر است اما این مداخلهگری در تعادلی میان بیان منویات شخصی و ذهنیت راوی، در کنار همان اشارههای مفهومساز به جزئیات اجرا شده است. بدینسان، روایت نه در دنیای ذهنی راوی غرق میشود، نه همه چیز را به برداشت خواننده از عینیتهای ثبتشده در متن وامیگذارد. راوی داستانهای موسیوند راوی جداافتاده از جامعه است؛ زنی که باید در ذهنیت خویش با نمادهای مردسالارانه اجتماع دربیفتد؛ زنی که ادعای روشنفکری ندارد اما بسیار آزاده است. راوی داستانهای موسیوند نشانههایی عینی از نوع پوشش، نوع مکان زندگی و نوع سبک زندگی با خود دارد که همگی انتزاعهایی نمادین از وضعیتهایی از دست رفته است. «یک لیوان چای با عطر دارچین» حدیث فقدان است؛ فقدان آنچه روزی آرزویی بوده و حال همان آرزو هم امکان وجود ندارد. دنیای داستانی این مجموعه دنیایی بخشنده نیست بلکه دنیایی است که باید در آن جُست و اتفاقا نویسنده نشان داده است که اگر در این دنیا به دنبال جُستن باشی، خواهی یافت.
سبک نوشتاری موسیوند واقعگرایی است؛ واقعگرایی بدون زبانبازی و تمهیدات پیچیده و متظاهرانه و همین سبک در جاهایی داستان را به ناتورالیسم نزدیک کرده است و این در زمانه ما غنیمتی بزرگ است. شیوع رمانتیسمی که میتوان آن را رمانتیسم سیاه نامید در میان نویسندگان این روزهای ادبیات داستانی ایران، تولیدات ادبی را به سمت و سوی سطحیشدن سوق داده است. واقعگرایی بدون درافتادن در ورطه احساساتگرایی نیاز واضحی برای ادبیات ایران است و «یک لیوان چای با عطر دارچین» تا حد زیادی به این نیاز پاسخ داده است.
نظر شما