انعکاس تجربه زیسته جان گرین در یک کتاب
کتاب «تا چشم کار میکند لاکپشت»، رمانی عاشقانه اثر جان گرین نویسنده آمریکایی است که شهره نورصالحی آنرا به فارسی ترجمه کرده و پارسال از سوی نشر پیدایش راهی بازار نشر شد. شخصیت اصلی این داستان، هولمزی؛ دختر نوجوانی مبتلا به اختلال وسواس جبری است. جان گرین، خودش از کودکی درگیر این بیماری بوده و یک بار از ترس مسموم شدن، 22 روز لب به غذا نزده و از شدت ضعف در بیمارستان بستری شده است.
این مترجم ادامه داد: گرین میگوید نوشتن این رمان تا حدودی به این دلیل بوده که بتواند مشکل را از وجود خودش بیرون بریزد و بهعنوان ناظر از بیرون به آن نگاه کند، زیرا حرف زدن درباره این وسواس همیشه برایش دشوار بوده است. او به دلیل تجربه شخصی دردناک و درگیری با اختلال وسواس، توانسته مشکلات اجتماعی و بهویژه عاطفیِ قهرمان داستان و اوج درماندگی او را به خوبی به نمایش بگذارد و تصویر گویایی از تاثیر منفی این بیماری بر زندکی قربانیانش ارائه دهد و از همه مهمتر، با نوجوانان و جوانان مبتلا به این اختلال فکری، همدردی کند و به نوعی به آنها دلگرمی بدهد.
وی درباره اهمیت موضوع این کتاب نیز گفت: این بیماری جهنمی را بهویژه در زمینههای عاطفی و اجتماعی برای قهرمان داستان بهوجود آورد و جان گرین به خوبی نشان داد که این مشکل، چقدر میتواند آزاردهنده باشد. پیام نویسنده کتاب این بوده که انسانهای زیادی با این اختلال درگیر هستند و بهرغم مشکلات فراوان آن، به زندگی با همه فراز و نشیبهایش ادامه میدهند. این کتاب به نوعی کمک به ایجاد امیدواری به نوجوانان درگیر این بیماری و دور کردن وحشت از آنهاست. گرین به زیبایی تنهایی این نوجوان را به تصویر میکشد. این نویسنده را تحسین میکنم که این موضوع مهم را که شاید خیلی از نوجوانان در سراسر دنیا با آن درگیر هستند را در قالبی داستانی و جذاب، مطرح کرده است.
محمدعلی گودرزی؛ متخصص روانشناسی بالینی و استادتمام دانشگاه شیراز و مدرس کارگاهِ «درمان شناختی - رفتاری اختلال وسواس فکری - عملی» در گفتوگو با ایبنا، ضمن بیان تعریفی ساده از اختلال وسواس جبری، درباره دلایل شکلگیری و علائم این بیماری که در کتاب «تا چشم کار میکند لاکپشت» نمود دارد و همچنین برخی راههای درمان و کمک به بهبود این بیماری، توضیحاتی ارائه داد که در ادامه میآید.
اختلال وسواس جبری، یکی از اختلالاتی است که تقریبا در هر سنی از کودکی تا بزرگسالی میتواند اتفاق بیافتد و بهنظرم ارتباط چندانی هم به جنسیت ندارد. این اختلال به دو گونه است؛ در وسواس فکری، یک سری افکار ناخواسته به ذهن فرد میآید که خودش با آنها مخالف است و به نوعی با او بیگانهاند. در این وضعیت، شخص با درون خود در جنگ است و سعی میکند به نوعی این افکار آزاردهنده را سرکوب و در برابر آنها ایستادگی کند. در وسواس عملی نیز فرد برای کاهش اضطراب درونی خود، یک سری اعمال را در موارد مختلف ازجمله بهداشت و نظم تکرار میکند و این تکرار برای او خوشایند است.
عوامل پیدایش اختلال وسواس جبری
احساس ترس بیش از اندازه از پیامدها، یکی از دلایل تکرار اعمال در اینگونه افراد است، لذا برای مطمئن شدن، بارها عملی را تکرار میکند. عوامل اکتسابی از دیگر دلایل پیدایش این اختلال هستند. ازجمله پدر و مادری که علائم و رفتارهای وسواسی دارند، ممکن است فرزندانشان نیز با الگوگیری از والدین، رفتارها را تکرار کنند. این اختلال مانند همه اختلالات روانی، میتواند زمینههای ارثی هم داشته باشد. البته در زمینه وسواس، احتمال زمینه ارثی بین 20 تا 30 درصد است. اما طبیعتا اگر محیطی که فرد در آن قرار دارد، زمینه ژنتیک را تحریک کند، احتمال آن بیشتر میشود. به همان نسبت اگر فرد در محیطی قرار گیرد که عاری از اضطراب باشد، با آموزش صحیح میتوان همین درصد را هم کاهش داد.
از دیگر عوامل ایجاد یا تشدید این اختلال، حساسیتهای افراد نسبت به عواطف است که از آن به «حساسیت اضطرابی» تعبیر میشود. در این حالت، شخص بیش از دیگران در برخورد با محرکهای محیطی دچار اضطراب میشود و کنترل آن محرکها برایش دشوار است و لذا سعی میکند از طریق رفتارهای وسواسی، بر این اضطراب غلبه کند. گاهی وسواس، واکنش به محیطی است که فرد در آن زندگی میکند و گاهی این اختلال یک واکنش اجتنابی است.
نقش خانواده در تشدید، کاهش یا کنترل وسواس
در مواردی خود خانواده بهوجودآورنده و یا تشدیدکننده عارضه وسواس هستند. بهعنوان مثال مادری را درنظر بگیرید که بیش از اندازه کودک خود را در لفافه میپیچد و مراقبتهای افراطی و غیرضروری از او انجام میدهد. لذا این کودک نمیتواند به اندازه کافی، استرسهای محیطی را تجربه کند و در برابر آنها به نوعی واکسینه شود. در نتیجه سعی میکند خود را محافظت کند تا درگیر خطرات و محیطهای آلوده نشود. خانواده ضمن حمایت، باید بهصورت حساب شده کودک را در برابر برخی استرسها قرار دهد تا بتواند با آنها مواجه و تحمل کردن آنها را یاد بگیرد تا وقتی دچار اضطرابی بزرگتر یا یک عاطفه منفی شد، قدرت مواجه شدن با آنرا داشته باشد و آسیب کمتری متوجه او شود.
همچنین خانوادهای که کودک وسواسی دارد، نباید مسئولیت اعمال او را بپذیرند و باید اجازه دهند خودش با عواقب آن مواجه شود. همچنین نباید با تحت فشار قرار دادن فرد مبتلا به وسواس، بخواهیم یکباره این عادت و بیماری را از او دور کنیم و انتظار داشته باشیم با این روش درمان شود. این کار نیاز به پروسه زمانی و یک سری ملزومات و همچنین حوصله دارد. در درمان این اختلال، شاید والدین و خانواده به تنهایی نتوانند به فرد کمک کنند و لذا باید از درمانگر کمک گرفت تا با توجه به شرایط بیمار، مراحل درمان انجام گیرد. سعی در جواب گرفتن با زور و اجبار و فشار، در این موارد بیشتر آسیبزا است تا کمککننده.
نظر شما