کتاب «سلوک ما» تلاش میکند با طرح یک قصه خیالی از مناظره دو شخصیت خیالی مثبت و منفی دیدگاههای موافق و مخالف نسبت به عرفان و صوفیه را معرفی کند.
طرح این بحثهای مفصل و دوگانه در مورد عرفان در بسیاری از مقالات برای بسیاری از مخاطبان خستهکننده است، بهویژه اگرپای مخاطب جوان در میان باشد. کتاب «سلوک ما» اثر علی شالچیان ناظر اما برای طرح و بررسی آرای مختلف پیرامون موضوعهایی همچون عرفان، تصوف، نگرشهای عارفانه و دیدگاههای مختلف با اهمیت دراین حوزه سعی کرده است روش متفاوتی را در پیش گیرد.
در کتاب «سلوک ما» نویسنده که خود روزگاری در زمره مخالفان دیدگاههای عرفانی بوده است و بعد از گذر از یک انقلاب روحی به عرفان علاقمند میشود، زبان قصه را انتخاب کرده است. به این شکل که او درابتدای کتاب ضمن معرفی اجمالی از خودش به مخاطب میگوید قصد دارد به مخاطب کتاب مناظرههایی با موضوع گفتوگو میان یک فرد موافق (آقای رادمنش) و مخالف (آقای عمادالدین) درباره عرفان عرضه کند و تأکید میکند که نویسنده دیدگاه نزدیکتری به شخصیت آقای رادمنش قصه خود دارد.
ابتدا و انتهای هر مناظره نویسنده با حال و هوای داستانپردازی عمل میکند و توصیفهایی از مکان و زمان قصه میدهد اما در خلال میانه مناظرهها اغلب به بیان عبارتهای کوتاهی همچون «آقای رادمنش گفت» و «آقای عمادالدین گفت» اکتفا میکند. با این حال توانسته فضای یک مناظره خیالی را پیش روی مخاطب به تصویر بکشد.
البته این اثر هدف قصهگویی به معنای سرگرمی مخاطب ندارد و با این تلطیف فضای اثر به کمک قصه، نویسنده تلاش دارد مضامین مختلف عرفانی و دیدگاههای رایج و یا کهنه شده و همچنین روایتهای مختلف را مورد بحث قرار دهد.
به محض شروع اولین مناظره در کتاب «سلوک ما»، شخصیت آقای عمادالدین که عجول و تندخویی پنهانی در او احساس میشود از آقای رادمنش در مورد مذمت صوفیه و اهل عرفان از پیامبر اکرم (ص) میپرسد و رادمنش که در شخصیت او صلابت بیشتری احساس میشود با معنا کردن لغوی واژه «عرفان» به معنی شناخت میگوید که ما طرفداران عرفان مگر میتوانیم روایتهای مختلف را ندیده باشیم و به عبارتی با چنین مباحثی بیگانه باشیم.
محتوای این کتاب نشان میدهد نویسنده هرچند طرح یک داستان تخیلی را به پیش میبرد اما به طور حتم با مباحث عرفانی و دیدگاههای رایج و انتقادی آشنایی کافی داشته و حتی به نظر میرسد از شرکت درجلسات مناظره این چنین الهام فراوانی گرفته باشد.
این کتاب شامل چهار داستان و به عبارتی چهار مناظره میان دو شخصیت خیالی قصه است که شالچیان ناظر با ترکیب ارائه پیام مورد نظرش به صورت غیر مستقیم و مستقیم تلاش کرده است به طی کردن راه عرفان و به عبارتی عارف شدن صورتی موجه بدهد.
نویسنده که در شروع کتاب شرط مناظره رادمنش را فحاشی، توهین و تکفیر نکردن عمادالدین اعلام کرده بود در مناظره پایانی با توهینهای عمادالدین راه را برای طرح دیدگاههای انتقادی خود از چنین گروههایی هموار میکند و به نوعی نتیجهگیری این کتاب را از زبان رادمنش میخوانیم که تبدیل به تنها گوینده قصه میشود.
در بخشی انتهایی کتاب از زبان رادمنش که مناظرهاش با عمادالدین نیمهکاره مانده ـ از منزل عمادالدین بیرون آمده ـ پیرامون افرادی که به دیدگاههای عرفانی حمله میکنند چنین آمده است: «کسی که دلایل متقن بر دیدگاهها و سخنان خود ندارد از بحث و مناظره میترسد. او (منظور عمادالدین) ابتدا در جهل مرکب بود و میپنداشت که عقاید و نگرشهایش صحیح و عمیق است؛ اما در همان جلسه اول بحث مناظره دانست که نگرشهای او بر دلائل متقنی استوار نیست؛ ولی نفس او اجازه نداد که اعتراف کند که عقاید و نگرشهایش غلط و یا سطحی بوده است. نفس آدمی فرعونی خودکامه و خطرناک است که اگر به حال خود رها شود، به خود و دیگران لطمههای فراوانی میزند.»
کتاب «سلوک ما» اثر علی شالچیان ناظر است که با شمارگان 500 نسخه و قیمت 57 هزار تومان توسط انتشارات سلوک ما در 423 صفحه منتشر شده است.
نظر شما