نشست «مطالعات اجتماعی مرگ در ایران» برگزار شد
انسانها برای مرگ خود یک نمایشنامه فرهنگی در ذهنشان میسازند
مرتضی کریمی، انسانشناس گفت: آدمها هر یک برای مرگ خود یک نمایشنامه فرهنگی در درون ذهنشان میسازند و هر یک از ما داستانی از مرگ خود در ذهنمان خواهیم داشت.
در این نشست تسلیمیطهرانی گفت: در توصیف وضعیت اجتماعی مرگ در جامعه ما باید از کلیگویی پرهیز کرد و حیاتِ عینی و ذهنی مرگ را در ارتباط با مقولاتی مانند سبک زندگی، جنسیت، سن، قومیت و ... تحلیل کرد.
وی ادامه داد: از نظر من حیات عینی و ذهنی مرگ را میتوان با مفهوم سبک زندگی در رابطه قرار داد. از لحاظ عینی، شاخص های مختلف مرتبط با مرگ (مانند آگهی های ترحیم، بنرها، حجله، مراسم تشییع جنازه، مراسم اعدام در ملاء عام و ...) در مناطقی که محل سکونت طبقات پایین و متوسط سنتی است بیشتر به چشم میخورند زیرا در حقیقت با بخشی از سبک زندگی آنها مرتبط هستند و این در حالی است که این شاخصها در مناطق محل سکونت طبقات بالا و متوسط جدید از تراکم کمتری برخوردارند.
همچنین در بُعد ذهنی، نتایج پژوهش انجام شده نشان میدهد، هرگاه مولفههایی مانند مصرف مادی، مصرف فرهنگی و انجام سفر به نحو محدود و اندک در سبک زندگی افراد حاضر باشند تفکرات آنها در مورد مرگ قالبی و کلیشهای خواهد بود. این در حالی است که اگر این مولفهها در سبک زندگی افراد به میزان زیاد حاضر باشند نحوه تفکر آنها در مورد مرگ از اشکال متنوع و متمایزی برخوردار خواهد بود.
در نتیجه اگر مولفههای ذکر شده سبک زندگی را با سبک های زندگی طبقاتی درارتباط قرار دهیم، می توانیم با اندکی تسامح بگوییم؛ اعضای طبقات پایین و متوسط سنتی غالبا به نحو قالبی و کلیشه ای در مورد مرگ می اندیشند در حالی که تفکر در مورد مرگ در بین اعضای طبقات بالا و متوسط جدید از تنوع قابل ملاحظهای برخوردار است.
از نظر تسلیمی، ما به همان شیوهای میمیریم که زندگی کردهایم و سبک زندگی ما میتواند نحوه مردنمان را مشخص کند. اگر سبک زندگی ما جمع گرایانه باشد در هنگام احتضار و مرگ نیز در جمع خویشاوندان و دوستان خود خواهیم بود و مراسم تدفین، تشییع و ترحیم ما نیز متناسب با سبک زندگیمان و به صورت جمعی برگزار خواهند شد و اگر در دوران زندگی به تنهایی زندگی کنیم در هنگام احتضار و مرگ نیز تنها خواهیم بود و مراسم مرگ ما نیز به صورت محدود برگزار خواهد شد.
مرتضی کریمی، انسانشناس و محقق حوزه مطالعات مرگ با عنوانِ از زهدان تا گور در این نشست به هویت اجتماعی انسان پیش از تولد و پس از مرگ پرداخت. کریمی در ابتدای صحبتهایش بیان کرد که آدمها هر یک برای مرگ خود یک نمایشنامه فرهنگی در درون ذهنشان میسازند و هر یک از ما داستانی از مرگ خود در ذهنمان خواهیم داشت. سپس به بحث اصلی خود یعنی هویت و مرگ پرداخت.
به بیان کریمی همزمان با آغاز تولد به شکل پاردوکسیکالی مرگمان آغاز میشود و مرگ و تولد دو روی یک سکه هستند. آنچه که در این موضوع اهمیت دارد این است که آیا پیش از تولد و پس از مرگ هویت اجتماعی وجود دارد یا خیر؟ کریمی این سوال را میپرسد که با توجه به این تعریف که انسان نیازمند بدن است آیا جنین و متوفی انساناند؟ بواقع تعریف کریمی در این نشست آن است که بله جنین و متوفی انسان هستند چرا که هویت اجتماعی دارند و نقش اجتماعی مهمی را در جامعه ایفا میکنند.
برای مثال به بازماندگان متوفی اشاره میکند که بواسطه مرگ متوفی روزها و ماهها بهدورِ هم جمع میشوند و برعکس انسانهایی که دچار مرگ اجتماعی هستند یعنی بدن دارند اما هیچ نقشِ اجتماعیای در جامعه ندارند پس تعریف انسان و هویت اجتماعی برای آنها درنظر گرفته نمیشود چرا که خاطره و زبان دو عنصر اصلی در تعریف نقشِ اجتماعی دارند. در اصل به گفته کریمی اگرچه فرآیند هویتسازی وابسته به بدن است اما نقش اجتماعی در این تعریف نیز بسیار موثر است.
کریمی در ادامه صحبتهایش به نقش تکنولوژی در تغییر تعریف هویت میپردازد و نشان میدهد که چگونه دستگاههای موجود در نظام پزشکی از رازِ سربه مهرِ رحمِ مادر در دوران جنینی پرده بر میدارند و یا متریالهایی ابداع شدهاند که برای خاطرهسازی و بهیادماندنِ متوفی بنرهایی میسازند و در اصل این متریالها این امکان را در اختیار بازماندهها قرار میدهند تا کماکان مردگان در درون چارچوبِ معنایی ما انسانها حضور داشته باشند.
از نظر این انسانشناس اگر چه هویت انسانی چیزی نیست که وابسته به بدن باشد اما ناگزیر است از سوی دیگر برای هویتمندی بدن را به تصویر بکشد. برای مثال عکسهای سرقبور مردگان نمونهای بارز از این موضوع است.
هاجر قربانی، پژوهشگر و مترجم حوزه مطالعات مرگ، نیز در این نشست به اهمیت مطالعات مرگ در جامعهی ایران معاصر پرداخت. او در این نشست با نگاهی گاهشمارانه به نیمقرنِ اخیرِ تاریخ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از اهمیت مرگ در جامعهی ایرانی خبر داد و نشان داد که مرگ و بویژه مرگ مقدس (شهادت) چه نقشی در جامعه ایفا کرده و فهمِ فرهنگی دولتملت از این پدیده چه بوده و با آن چگونه مواجه شده است.
این پژوهشگر همچنین در بخشِ دوم صحبتهایش تغییراتِ مناسکِ مرگ در جامعهی ایرانی را مورد بررسی قرار داد و با مطالعهی میدانی بر روی گورستان پایتخت، بهشتزهرای تهران، نشان داد که چگونه یک گورستان به یک سازمان تغییر ماهیت داده و امورِ مناسکی آن با نظامِ بوروکراتیک همراه شده است.
همچنین با تحلیلِ دو الگوی جوامع سنتی و مدرن نشان داد که چگونه مناسک مرگ از یک امرِ مبتنی بر عقلانیتِ ارزشی که پیش از این در جامعهی ایران بواسطهی بستگان ونزدیکان متوفی انجام میشد به یک امرِ مبتنی بر عقلانیت ابزاری، و در شکلِ یک تقسیمِ اجتماعی کار، از سوی افرادی غیر از بستگانِ متوفی انجام میشود.
به گفته قربانی چنین رویدادی حتی در نحوهی کنشهای عاطفی و فیزیکی بستگان نسبت به مرگ متوفی و از دستدادنِ عزیزشان نیز دخالت داشته است و حتی موجبِ تغییرِ نگرش افراد به مسالهی مرگ نیز شده است.
قربانی در نهایت تغییر الگوی گورستانهای مدرن ایران را ناشی از تجربه مدرنشدن جامعه ایرانی دانست و اشاره کرد: بنابراین مطالعات مرگ آنچنان مورد اهمیت است که از نمونهی چنین مطالعاتی دیگر پژوهشگرانِ علوم اجتماعی میتوانند بعد از این به تحولِ در فرمها و محتواها و كاركردهاي آييني در بستر كلانشهر تهران و پيامدهاي آن بپردازند و نشان دهند چگونه از خلال اين تحولات آييني ما با تحولات تجربههاي فرهنگي مواجه هستيم و چگونه آيينها بستري براي نوآوريِ فرهنگي میشوند.
نظر شما