نراقی در مقدمه «من آنچه شرط بلاغ است...» انگیزه نوشتن این کتاب را چنین توضیح میدهد: «به یاد میآورم بعد از یکی دو نوبت چاپ اولیه جامعهشناسی خودمانی، وقتی عدهای خواستند به اصطلاح نقدی ارائه کنند یا حتی بنا به خواست خودم ایرادهای کار را ارائه کنند، اکثرشان در یک گلایه مشترک بودند و آن اینکه «درد را گفتنی اما درمان را نه»... این سوال تکراری مرا به فکر انداخت که در نوشته بعدیام فصل تازهای را مطرح کنم: چرا بعضی از هموطنانم همه چیز را چنین زود و آسان میخواهند؟ یعنی اینجا هم شاید از بنده حقیر این انتظار را دارند که مشکلشان را با یک قرص، کپسول، ورد یا چیزی شبیه به معجزه، زود و سریع حل کنم تا خدای ناخواسته این خواننده حتی لحظهای زحمت فکر کردن را هم به خودش ندهد. (14)»
نراقی «یادداشتهای تلخ» خود را تلنگری شوکآور و شاید هم کمی بیرحمانه میداند که پردههای ضخیم را برای بسیاری از هموطنان فرو ریخته است. (15) او درباره انتخاب سوژههایی که مقالات کتاب «من آنچه شرط بلاغ است...» را تشکیل دادهاند میگوید: «روی برگ کاغذی یک فرم کوچک درست کردم و در آن از دوستان و آشنایانم خواستم که بهطور خلاصه برایم بگویند که اگر فردا صبح از آنها بخواهند که مشکلات کشور را حل کنند از کجا شروع میکنند؟ اقتصاد؟ قانون قضا؟ فرهنگ؟ هنر؟ باورهای عقیدتی؟ معیشت؟... پاسخهای این دوستان تیتر نیازهای اولیه و زیربنایی کتاب و یا به قول خودم نرمافزارها را در اختیارم گذاشت. در ادامه بر هر یک از تیترها شرحی از پیشفرضهای ذهنیام اضافه کردم. در مجموع حدود ده فصل شد. (25 تا 28)»
نراقی در جمعبندی نهایی کاری که در این کتاب انجام داده نیز میگوید: «بینش شخصی و تجربیات گذشتهام به من این جسارت را داد تا به کمک خوانندگانم به سرفصلهایی از نوع «چه باید کرد» برسم. این سرفصلها را میتوان به دو گروه متمایز به اصطلاح نرمافزاری و سختافزاری تقسیم کرد که سخت افزارهایش را در قالب اقداماتی میدانم که قطعا دست دولتها برای اجرای آن باید در کار باشد؛ یعنی کار جنبه فیزیکی و اجرایی دارد. متحول کردن اساسی بعضی از ساختارهای دولتی دیگر دست من و شما نیست. ولی اجرای بیشتر پیشنهادهایم دست خود و من شماست مثل برخورد با فرزندانمان، خودداری از دروغ گفتنهای سریالی هر روزه یا کم کردن این همه تعارفات بیپایه و به معنی واقعی کلمه بیهوده. اینها را دیگر نه دولتها گردنمان گذاشتهاند و نه حتی استکبار جهانی. دست خودمان است. باید تک تکمان باور کنیم که تا این موارد و دیگر موارد از قلم افتاده از این دست اصلاح نشوند و زیربنای لازم برای اصلاحات عمیق و واقعی تامین نشود، حتی اگر تمامی کشور را هم در پوششی از صداقت و درایت یک مدیریت استثنایی تصور کنیم، هرگزبه آنچه مورد نظرمان است نخواهیم رسید؛ همانطور که تا حالا نرسیدهایم. (29)»
چنانکه گفته شد، کتاب «من آنچه شرط بلاغ است...» از ده فصل تشکیل شده است. فصلهایی که هر یک از آنها بر یکی از معضلات فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران که به اعتقاد نراقی ممکن است در مسیر اضمحلال قرار گرفته باشد (19) میپردازد.
فصل اول کتاب «داد و دادگستری» نام گرفته است که به معضلات مربوط به مقوله قضا در ایران میپردازد. نراقی با بحث درباره مشکلات بغرنجی که در این زمینه گریبانگیر است، در نهایت به پیشنهادهایی برای بهبود امور در زمینههای قضایی میرسد. از جمله این معضلات تعدد پروندههای قضایی و کثرت زندانیان است. او در این زمینه میگوید: مهمترین اقدامی که با ید انجام گیرد تغییراتی حتی به صورت محدود در قوانین قضا است تا دایره تعریف جرم و مجرم تا سرحد امکان محدود شود. با وضع موجود نمیتوان انتظار بهتر شدن وضع را داشت. این روزها کار را به آنجا رساندهاند که کموبیش کمتر کسی را میتوانید پیدا کنید که به جرئت بگوید هیچ جرمی را طبق قوانین موجود کشور انجام نداده یا نمیدهد. (41)
فصل دوم کتاب «آموزش و پرورش ما» نام گرفته و از نام آن و رویکرد انتقادی کتاب که پیشتر توضیح دادیم میتوان رویکرد این فصل را به خوبی تشخیص داد. نراقی در ابتدای این فصل تاکید میکند که کارشناس حرفهای آموزش و پرورش نیست و البته به این دلیل که همواره درگیر تربیت فرزندان خود و اطرافیانش بوده با مسائل مربوط به آموزش و پرورش دست به گریبان بوده است. (44) او سپس به نقد جوانبی مختلف از نظام کنونی آموزش و پرورش در ایران میپردازد. از تکگویانه بودن ساختار کلاسها و معلممحوری در آنها تا ظاهرگرایی در نظام تربیتی مدارس و... سپس از مسئولان آموزش و پرورش میخواهد که تجدیدنظری در این امور صورت دهند. (56)
فصل سوم کتاب «ما و فرزندانمان» نام دارد. او میگوید اصلاح بسیاری از سرفصلهای طرح شده در کتاب، به طور مستقیم در دست شهروندان نیست اما مواردی هم هست که آنها مستقیماً درگیرش هستند. از جمله نوع رابطه والدین و فرزندان. او به نقد این رابطه میپردازد و برخی خصائل منفی ایران از جمله «نق زدن» که از جمله دلایل بینشاطی جامعه است نیز اشاره میکند. (78) نراقی معتقد به تزریق روحیه مثبتاندیشی از سوی والدین به فرزندان است و در این مسیر معتقد است: «اگر در شرایط معمولی زندگی کودکتان مثبتاندیشی او را نسبت به سیاهبینیاش در مقابل هر پیش آمد و حادثهای که خواهناخواه برایش پیش میآید تامین کنید، به شما اطمینان میدهم که درصد بالایی از تجهیزات ذهنی لازم را برای سعادت آتی او تامین کردهاید؛ این را مطمئنم. (79)»
فصول دیگر کتاب «من آنچه شرط بلاغ است...» نیز با رویکردهایی شبیه به آنچه آمد به سرفصلهایی دیگر میپردازند. سرفصلهایی از قبیل «کار و کارآفرین در باور ما»، «خردورزی ما»، «این حسادت ویرانگر»، «انسان و تشخص اجتماعیاش»، «زودخواهیهای بیفرجام» و «باورهای اشباع شده».
آنچه از رویکرد کتاب «من آنچه شرط بلاغ است...» آشکار میشود این است که نراقی (متولد 1324) خود را نه در جایگاه یک کارشناس، که در جایگاه شهروندی قرار میدهد که از فرصت پرخواننده بودن آثارش بهره میبرد و به برخی مباحث بغرنج اجتماعی اشاراتی میکند و میل و تلاشش آن است که بتواند با آثارش اثرگذاری مستقیم اجتماعی داشته باشد. نمود این میل و تلاش را میتوان در «درخواست خودمانی» نراقی از خوانندگان اثرش در انتهای کتاب مشاهده کرد: اگر مطالب این کتاب رضایتی برای شما فراهم آورده دو یا سه نسخه از آن را به دوستان و آشنایانتان هدیه دهید. (151)
این اثر و دیگر آثار نراقی و آثار دیگری از اینگونه، که در ژانر «جامعهشناسی غیرآکادمیک» یا به تعبیر بهتر «جامعهشناسی خودمانی» میگنجند اگر چه به دلیل ضعف روشیشان ممکن است بهره چندانی به مخاطب جدیتر در حوزههایی نظیر جامعهشناسی نرسانند اما در مقام تلنگر برای مخاطب هدف اینگونه کتاب که چندان درگیر مطالعه حرفهای کتابهای حوزه علوماجتماعی و انسانی نبودهاند، مفید خواهند بود. اما اگر این آثار ادعایی فراتر از این داشته باشند (که خوشبختانه در مورد آثار نراقی این ادعای فراتر مشاهده نمیشود) باید در کارآمدیشان به صورتی جدی تردید کرد.
این کتاب نراقی و دیگر آثار او را میتوان در ژانر «خلقیاتنویسی» نیز گنجاند. کتابهایی که تحت تاثیر اثر «خلقیات ما ایرانیان» جمالزاده و در تداوم آن به آنچه خصلتهای جمعی ایرانیان نامیده میشوند میپردازند. کتابهایی از این دست منافع و مضرات خاص خود را دارند و البته مضراتشان کم از منافعشان نیست. در مورد کتاب نراقی، به این دلیل که این اثر بر محدودیتهای خود واقف است و رویکردی صمیمانه از موضع درددلهای یک شهروند ساده و دلسوز را اتخاذ کرده و نه یک اندیشمند دانای کل، میشود گفت این اثر به برخی از بحرانهای آثاری که در گونه «خلقیاتنویسی» قرار میگیرند کمتر دچار است. بحرانهایی از قبیل قائل شدن به ذات برای اجتماع، کلانگاری مفهومی به نام ایرانیان.
کتاب «من آنچه شرط بلاغ است...» اثر حسن نراقی را نشر اختران در 151 صفحه و با قیمت 18 هزار تومان با تیراژ 1000 نسخه در سال 1398 منتشر کرده است.
نظر شما