یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۴
آمدی دکتر شفیعی! مادرم را شاد کردی

مرتضی امیری اسفندقه که به تازگی در سوگ از دست دادن مادرش فرورفته، به دلیل حضور محمدرضا شفیعی کدکنی در مراسم ختم مادرش، قصیده‌ای سروده و تقدیم به شفیعی‌کدکنی کرده است. این قصیده برای اولین بار در خبرگزاری ایبنا منتشر می‌شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مرتضی امیری‌اسفندقه شاعر مطرح کشورمان برای سپاسگزاری از حضور محمدرضا شفیعی‌کدکنی در مراسم ختم مادرش، شعری را به این استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی تقدیم کرده و آن را برای انتشار به ایبنا سپرده است که در ادامه می‌خوانید:

قصیده‌واره ختم

رفتگان را یاد کردی؟یا خدا را یاد کردی؟ 
آمدی دکتر شفیعی مادرم را شاد کردی
کفش‌هایت را به کُرنِش جفت کردم پیش پایت
راه‌های رفته و نارَفته ام را یاد کردی 
مَجلس ِ خَتم ِ  رُباب این ساز ِ  مَحزون و کُهَن بود
ختم ِشعری، آمدی روح هنر را شاد کردی

آبیانه، آسمانی، آمدی دیدار با، دِی
سبز در گرمای ِ سُرخِ نیمه ی خرداد کردی
عین آتش بودم از هُرم ِ یتیمی گیج غرقاب 
گفتگو با خاک برسر، رند در کف باد کردی
عینِ آتش؟ سردی ِ دی؟ آه آری آه آری 
یک نفس دیدار با این جامع ِ اَضداد کردی 
باختم آنچه نباید را و می‌بازم از این پس
آمدی دیدار با این باخته نَرّاد کردی
آمدی شیرین تر از تلخِ شرابِ تُند ِکشمَر
خُسروانه، لطف کردی یاد از فرهاد کردی

تا نَیندازَد غَم ِ بی مادری ازپا مرا، آه!
از نفس افتاده ای را آمدی اِمداد کردی
زلزله زاری به زیرِ ِ وحشت آوار بودَم 
هستی ِ  ویرانه ای را یک نَظَر آباد کردی
طوطی ِ بازارگان ِ   چار سوق بیکسی را 
یک نفس کوتاه، امّا از قفس آزاد کردی 
در دم ِ آخر گُمان می کُن نَظارِه، بَرّه ای را
تشنه زیر تیغ ِ تیزِ ِ جانی ِ جَلاّد کردی 

آمدی و ناگهان چون حال من مسجد به هم ریخت 
بی جهت، طرحِ فضای تازه ای ایجاد کردی
مجلس تَکریم مِی بالا و پایین نه ! ندارد 
شاعرانه،باز کاری خارج از ابعاد کردی
تا نَپنداری نفهمیدم چه کردی با حُضورت 
خوب دیدم، خامُشانِه، خُطبِه ای ایراد کردی
فاتِحه خوان سر زدی از مَشرقِ سَبع المَثانی
مَغربِ توحید را سُرخ ِ گُل اوراد کردی
کوه ساکِن نیست حرکت می کند چون ابر، آری
حرکتی ساکن چنانکه می کنند اَوتاد کردی
ساده، سِر مَخفی رسیدی، اِنَّ رَبّک دان ِ اشراق 
سرزده تفسیر پاکی، از لباالمرصاد کردی
من مِه آلودِ  عزا بودم،ولی مُبهَم نبودم 
یا نه!بودم، آمدی ایهام را اِرصاد کردی

تلخ و تک پَر  کُهنِه اوقون کَفتری بی کلّه بودم 
صحبتی با آنکه سورم، در سفر سَرداد کردی 
خَطّ ِ بیداد بَلا را خواندی از پیشانی من 
قَدر ِ یک آیه تِلاوت، همدلی را داد کردی 
رستم و یوسف نَبودم، چاه امّا قِسمتم بود 
در حَراجِ حُسن نقد پورِ ِ فرّخزاد کردی

مادرم، فریادی ِ آوازهای ِ بی  ِنشان بود 
کولیان غربتی را، بیصدا فریاد کردی
اَطلسِ گویای شعر پارسی بر دوش می برد 
آمدی دیدار با سر کرده ی  سَرواد کردی 
هفت خَطّ طنز و تیکّه ،آخَر ضَرب المثل، ها!
از خَطِ آخر گذشتی هفت را هفتاد کردی
جّد مادر، نوحه بود و َجدّه ی ِ  مادرترانه  
پارسایانه رسیدی یاد از اجداد کردی
 از ازل اَصل و نَسَب می برد از عشق و حماسه 
یاد از اَحفاد آری یاد  از احفاد کردی

پِچ ِپچه کردم به گوشَت؛مادرم زنده نمرد و ...
قطع شد صُوتَم،به حکمت، راز را بنیاد کردی 
((خُب بیامرزد خدا))طِفل ِ رُبابِ مُحتضِر را 
نازیانه گوشمالی دادی و ارشاد کردی 
چارمین سیمِ رُباب زخمی ام من، سیم ِ آخر 
زخمه بر زخمم زدی،در زاریم استاد کردی 
آمدی زخمه به سیمِ آخر زخمی زدی ،داغ
شور اشکم را درآوردی مگر بیداد کردی 
لال باید می شدم،انگار کن امّا تو ،آری 
گفتگو با گُنگ،با یک گنگ مادر زاد کردی 
تا بدانم شیر پاک و شعرناب از یک شرابند 
هفتِ ختم ِمادرم را،موعدِ میعاد کردی

آن زن گُردِ نشابوری که گفتی مادرم بود
یاد آن زن، یاد از بُتخانه ی نوشاد کردی 
یاد از آن مَجدِ بی فَخرِ ِ  سَریر ِ خاکساری
یاد از آن فَخر،آه آن فَخر ِ  بی امجاد کردی 
زنده رودی از ترانه خوش نفس،خوش نقش،خوش... آه
اصفهانی از هُنَر را آمدی و یاد کردی 

آمدی در مجلس ِ خَتم فروغِ شعر ِ  اُمّی 
خانه ات آباد یادی از خراب آباد کردی
یا نه ! گویا مَجلس ِ تعظیم پروین بود برپا
نَقد ِ طِفل و گوژپُشت و تاج و ِاستبداد کردی
نقش داغی جاوِدان را تازه و تَر، جادُوانه
کنده کاری در دلم با تیشه فَرهاد کردی
کنده کاری؟ یا نه ! نقاشی به طَرز وطُور ِ  تازه 
ساکت و بی سَر  ِصدا،با خامِه ی بِهزاد کردی

مادرم،اَلبَت عَروس خوشه ی سبز اقاقی است 
آمدی غیبی سئوال از مَحضَر داماد کردی 
پُرسه ی مادر مگر یک آن عوَض شد با تولّد
از مَماتِ محض، راهی در دل میلاد کردی 
ریز داد و پَرپَری وَحشت، ولی، نه! آمدی،ها!
فرصتم دادی و رُخصَت ،صِید را صَیّاد کردی
عاقبت اُفتاد آری،آمدی آخِر ملاقات 
با هجوم اِتفاقی که نمی افتاد کردی 

ختم مادر مشهد و تهران به باران خَتم شد پاک
ای زمین!آیا چه با آن خوشه ی شِمشاد کردی؟
آسمان هم گریه می کرد از غم ِ مَرگ رُبابی  
آسمان هم گریه می کرد اِی زمین ! بیداد کردی 


آمدی در خَتم ِ مادر آن دِرَختِ  روشنایی 
میوه اش را دیده بودی یاد از بُنلاد کردی 
آمدی در ختم مادر؟ آه مادر! آه مادر !
مادری در ختم خود هم در حق اولاد کردی 

من عَزا بودم یَقین، صاحِب عَزا بودی تو بی شک
آمدی دکتر شفیعی! مادرم را شاد کردی

مرتضی امیری اسفندقه
خرداد آه 1398

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۲۱:۳۹ - ۱۳۹۸/۰۳/۲۶
    چقدر مسخره! چرا باید دکتر شفیعی را با انتشار این شعر بی جهت بزرگ کنید واقعا کارتان مسخره است متاسفم برایتان
  • ۱۷:۵۴ - ۱۳۹۸/۰۳/۲۷
    ضمن عرض تسلیت به این شاعر گرامی،دوران این نوع شعرها گذشته ،اگر هم می خواهید این نوع شعر بگویید یک نسخه برای شاعر و یک نسخه هم برای ممدوح یا طرف مربوطه ارسال فرمایید والسلام.
  • عباس خوش عمل کاشانی. ۰۸:۵۵ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
    با سلام و درود.به عنوان سخنسرایی پیشکسوت به دوست عزیز ارجمندم جناب اسفندقه دستمریزاد وتبریک می گویم.دستمریزاد به خاطر انسجام و والایی قصیده ی مذکور از هر جهت ؛ قصیده ای که مویّد و مجدّد شکوه قصیده ی پارسی در عصر ماست....و تبریک بدین خاطر که شاعری برجسته چون اسفندقه ـ و البته امثال او ـ قالب شعری قصیده را روحی دیگر دمیدند و ثابت کردند که با مرگ استاد مهرداد اوستا ، کمال خراسانی ،حداد کاشانی و امثالهم قالب قصیده نمرده است و زنده و پویا به حیات مبارکش ادامه می دهد.در مدح و منقبت استاد بزرگوار دکتر شفیعی کدکنی هم شعر سرودن مایه ی افتخار و سربلندی است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها