شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۸:۲۵
«و چشم‌هایش کهربایی بود» در ستایش زنانگی، زندگی و باروری است

مسعود میرقادری منتقد ابی در نشست نقد و بررسی کتاب «و چشم‌هایش کهربایی بود»، این رمان را اثری در ستایش زنانگی و زندگی و باروری دانست و گفت: درواقع هنرمند به جستجوی زبانی تازه برای تبیین درونمایه و روایت و تجربه‌های انسانی که زنده و پرمعنا هستند، برآمده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اصفهان، «و چشم‌هایش کهربایی بود» دومین رمان مهری بهرامی که به تازگی از سوی نشر ققنوس منتشر شده است، پنجشنبه 23 خرداد در نشستی در کتابخانه مرکزی اصفهان مورد نقد و بررسی قرار گرفت. مجموعه داستان «چه کسی گفت عاشقی از یادت می‌رود!؟» و رمان «بیرون از گذشته، میان ایوان» از دیگر آثار مهری بهرامی است.

در ابتدای این نشست، شعری از ریحانه واعظ شهرستانی خوانده شد که بخشی از از آن در ابتدای کتاب مهری بهرامی آورده شده است. سپس بهرامی نویسنده کتاب «و چشم‌هایش کهربایی بود» قسمتی از فصل دوازدهم آن را خواند و ابتدا در سخنانی از تجدید چاپ این کتاب ابراز خرسندی کرد.

وی گفت: عنوان کتاب ابتدا «زخم کاج» بود اما از انتشارات به من گفتند دو کتاب دیگر داریم که عنوان کاج در آنها بوده است و آنطور که باید، دیده نشد و باید نام کتاب تغییر کند. «و چشمهایش کهربایی بود» عنوانی است که ناشر انتخاب کرده و تنها «و» ابتدای آن از من بوده است.
 

 
مسعود میرقادری هم که نقدی بر این کتاب برای  مجله تجربه نوشته، در این نشست گفت: این کتاب رمانی در ستایش زنانگی و زندگی و باروری است و درواقع هنرمند به جستجوی زبانی تازه برای تبیین درونمایه و روایت و تجربه‌های انسانی که زنده و پرمعنا هستند، برآمده است.

این منتقد ادبی افزود: این رمان علاوه بر دانای کل که خود نیز در حکم نویسنده پا به داستان می‌گذارد، از دربچه اشیا و پدیده‌ها از آرایه تشخیص استفاده کرده است. آنچه این نوع روایتگری را متفاوت می‌کند، نقطه دید این پدیده‌ها و روایتهاست. اشیا، از احساسات انسانی نیز بهره‌مند شده و به دوربین‌هایی شبیه شده‌اند که دنیا را روایت می‌کنند و هر راوی به تکه‌ای از پارل می‌ماند.

وی یادآور شد: نویسنده شخصیت‌های رمان را در برش‌هایی خاص از زندگی و تجربیات آنها به تصویر می‌کشد و این برش‌ها هم مثل یک پازل جهان متن را کامل می‌کنند. حتی یک موزائیک در این داستان راوی می‌شود؛ زاویه‌ای که به صورت معمول دیده نمی‌شود. اگر هنرمند، هستی را از زاویه جدیدی روایت نکند، پس ضرورت هنر چیست؟

میرقادری با اشاره به اینکه چه در این رمان چه در رمان قبلی خانم بهرامی «بیرون از گذشته میان ایوان» فرزند جدا افتاده به نحوی خودش را به مادر می‌رساند و حیات ادامه پیدا می‌کند، گفت: درواقع نویسنده راهی به سوی خلق جهانی نو آفریده است. در این رمان عناصر بینامتی باعث ایجاد شبکه‌های به هم پیوسته و موازی شده و مرگ و زندگی در هم تنیده‌اند.

ساره بهروزی، عضو شبکه منتقدان ایران نیز در ادامه نشست نقد و بررسی کتاب «و چشمهایش کهربایی بود»، گفت: در رمان قبلی، ما با زن نویسنده‌ای روبرو هستیم که با داستان‌های پخش شده‌اش روی زمین برای ما چه در گذشته و چه در حال صحبت می‌کند. رمان دوم اما از فصل دهم کتاب اول بیرون آمده است. همان پلکان لق و همان شخصیت‌های رمان اول در رمان دوم هم آمده است.

این منتقد ادبی ادامه داد: زن نویسنده در داستان دوم انسجام یافته‌تر است. حالا با زنی مواجهیم که کتابش چاپ شده و در دستش است و کتاب را می‌خواند. به نظر من این رمان گام مثبت رو به جلویی برای نویسنده ارزیابی می‌شود.

وی تصریح کرد: کتاب از زوایای گوناگونی برخوردار است. هر دو رمان زبان اشتراکشان عواطف انسانی است که تحت الشعاع روابط افراد قرار می‌گیرند و ما را از کارکرد اصلیمان دور نگه می‌دارند. داستان این کتاب دارای چند راوی موازی همزمان است که در یک نقطه تقابل دارند. موزائیک نطفه‌های سقط شده چادر زن، سنگ کهربا هستند. راوی اول که موزاییک است دو نشانه درهم تنیده و مهم دارد؛ مقیاسی از یک جامعه بشری است نه یک اجتماع کوچک.

این منتقد ادبیات داستانی در ادامه گفت: خانه در کتاب قوانین مخصوص خود را دارد. در کل داستان، کارکرد خانه تغییر نمی‌کند بلکه این ارزش‌ها هستند که تغییر می‌کنند. سنت‌ها باعث می‌شوند او جنینش را با درد فراوان سقط کند. راوی دوم که نطفه است، زنده و زخمی است، از رحم مادر به کاسه و از کاسه و چاهک به باغچه می‌رسد. روح انسان از هم گسیخته می‌شود. نطفه‌ها از ریشه به آوند در حرکت هستند اما پیش از تولد مرده‌اند. راوی بعدی که چادرمشکی زهره است، نشان از سنت دارد.

بهروزی یادآور شد: راوی چهارم سنگ کهربا است که از گردن زنی که ثریا است، گردنبند او را‌ هاشم که عاشقش است، به تسبیحی تبدیل می‌کند که همیشه همراهش باشد. حس کهربا دارد داستان حسرت‌باری را برای ما تعریف می‌کند. کهربا قدمتی بین 50 تا 90 سال دارد و زیبایی فراوانی دارد. کهربای این داستان نشانی از مرگ است. مرگی که چسبیده به زندگی است. نقطه تلاقی راوی‌ها در این کتاب تغییر و تحول است. جسم و روح در اثر دستکاری بشر دچار تغییر شده‌اند.

دکتر کاظم موسوی در ادامه برنامه نقد کتاب «و چشمهایش کهربایی بود» گفت: زبان رمان خانم مهری بهرامی زبان ساده ای نیست. کتاب چهار بخش و سی و پنج فصل دارد. هنر داستان نویس اینجا است که یک مساله اجتماعی را با یک مساله فلسفی تطبیق می‌کند.

وی ادامه داد: در کتاب، جنینی که تبدیل به آدم نشده و سقط شده است، به عنوان یک درد آمده است. از هیچ شهری در این کتاب نام برده نمی‌شود بجز جمکران. درواقع این کتاب یک کتاب بین المللی است. مختص به شهر ما و جامعه ما نیست. درباره یک خانه قدیمی صحبت می‌شود که مشتری‌هایی که برای خرید می‌آیند با خانه قدیمی آشنا نیستند.

موسوی ادامه داد: کلمات کتاب با دقت انتخاب شده و زبان نویسنده شگفت انگیز است. پیش زمینه‌ها بی‌نظیرند. نویسنده برای توضیح چاهک کلماتی به کار برده که ذهن شما را درگیر می‌کند. درگیری و درد اجتماعی و فلسفی ما را درگیر «و چشمهایش کهربایی بود» می‌کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها