ایرج شهبازی گفت: به نظر میرسد که انسان آرمانی عبید زاکانی رند است و رند در غزلیات او دارای هفت ویژگی عشق، مستی، بیاعتنایی به داوریهای دیگران، وارستگی و آزادی، صداقت، اخلاص و چالاکی است.
در ابتدای این نشست ایرج شهبازی ضمن یادآوری مباحث مطرح شده در جلسات پیشین، «رندی» را یکی از مباحث مهم مطرح شده در غزلیات عبید زاکانی معرفی کرد و گفت: در زبان فارسی تعداد زیادی کلمه مثبت داریم، که در طول تاریخ معنای آنها منفی شده و برعکس بسیاری کلمه منفی داریم، که در طول تاریخ دگرگونی معنایی پیدا کرده و معنای مثبت گرفتهاند. یکی از این کلمهها «رند» است، که از یک کلمه کاملا منفی به کلمهای بسیار مثبت تبدیل میشود؛ بهگونهای که تقریباً یک انسان آرمانی را در نظر بعضی از بزرگان آینهگی میکند.
وی ضمن معرفی سنایی به عنوان اولین کسی که رند را در معنای مثبت به کار گرفته، بیان کرد: از شعر سنایی که جلوتر میآییم، خیام و بعد از او عطار و سعدی هم از رند معنای مثبتی ارائه میدهند. در قرن هشتم هم امثال سلمان ساوجی و خواجویکرمانی از رند به همین معنا استفاده میکنند. بنابراین حرکتی از سنایی شروع میشود و تا قرن هشتم که حافظ و عبید هستند، ادامه پیدا میکند.
تاثیر عبید زاکانی بر مکتب رندی حافظ
او ادامه داد: عبید زاکانی که معاصر حافظ و چند سالی از او بزرگتر است، هم معمولاً رند را به معنای مثبت به کار میبرد. حجم اشعار عبید درباره رند، هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت قابل توجه است و میتوان آن را یکی از کوشندگان جدی در تاسیس مکتب رندی به شمار آورد. مقایسه سخنان عبید با حافظ، کاملا نشان میدهد که اگر او نبود، شاید این کاخ رفیعی که به نام حافظ رقم خورده و مکتب رندی نام دارد، به این شکل در نمیآمد.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران ضمن اشاره به شاعران بزرگی که از رند معنای مثبتی ارائه میدهند، اظهار کرد: به گمان بنده علت این که بزرگانی چون عطار، حافظ، عبید و ... یک کلمه منفی را به عنوان قهرمان شعر خود میآورند، دلایل بسیار اساسی دارد و شاید مهمترین دلیل آن، این است که میخواهند از طریق کلمه رند به وارونگی نظام ارزشها و ضد ارزشها در جامعه اشاره کنند. یعنی وقتی که در یک جامعه انسانهای مقدس و محترم به ریاکاری، تظاهر و کارهای ناروا آلوده شوند و از فضیلتهای دینی در جهت منافع مادی استفاده کنند؛ کسانی مثل حافظ برای مقابله با این روش، طبیعتا مکتب رندی را بنا میگذارند.
او ادامه داد: به گمان بنده علت اینکه همیشه رند مقابل زاهد یا صوفی قرار میگیرد، این است که میخواهند بگویند فضیلتهایی در این دنیا وجود دارد که ارزشمند هستند، ولی نمایندگان مشهور و معروف این امور در جامعه، عاری از آن فضیلتها هستند؛ در نتیجه ما باید یک آدم و عالم نو درست کنیم، که حافظ و امثال او در اشعار خود طرح این جهان و انسان نو را ریختهاند و به نظر میرسد آن انسان نویی که به دنبال آن میگردند، همان رند است.
رندی، مستی و عشق؛ سه ضلع مثلث انسان آرمانی در نگاه حافظ و عبید
شهبازی ضمن اشاره به مفهوم رند در اشعار عبید، به طرح شش گزاره درباره رند در غزلیات عبید زاکانی پرداخت و گفت: در تحلیل نهایی، همه سخنان عبید درباره رند، به یکی از این شش گزاره برمیگردد. اولین نکته بحث رندی، عشق و مستی است. از نظر عبید رندی که یک فضیلت بزرگ است، همواره همنشین ۲ فضیلت دیگر، یعنی عشق و مستی است. در واقع مستی و رندی و عشق سه فضیلت همنشیناند، که سه ضلع یک مثلث را تشکیل میدهند و دقیقا همین مثلث انسان آرمانی کسانی مثل عبید، حافظ و امثال آنها را به ما نشان میدهد.
او ادامه داد: در ادبیات فارسی روی مستی بسیار تاکید میشود و خمریههای بسیار داریم. اگر از کسانی مثل منوچهریدامغانی بگذریم و به کسانی مثل حافظ، عبید و امثال آنها توجه کنیم، به نظر میرسد تنها دلیل تاکید زیاد روی مستی، فقط لذت بردن و مست شدن به معنای متعارف آن نیست؛ بلکه فلسفه بسیار عمیقتری دارد که باید به آن توجه شود. یعنی وقتی که امثال حافظ و عبید از مستی صحبت میکنند، بیشتر به رهایی از کنجکاوی و فضولیها در کار هستی اشاره دارند و وقتی که از مستی صحبت میکنند، منظور فرصتی برای رهایی از تفکر، تامل و موشکافی در کار هستی و مجالی برای آرمیدن و رها شدن در جریان سیال هستی است.
شهبازی ضمن اشاره به وجه شادیبخش مستی در شعر فارسی و همچنین کاربرد آن در مداوای انشقاق فرهنگی اضافه کرد: درباره مستی در شعر عبید، به نظر میرسد که عبید اهل مسائل فلسفی نیست و مثل حافظ در این موضوع به بنیادهای عمیق فلسفی توجه ندارد؛ اما از حیث اجتماعی سخنان عبید دارای اهمیت فراوان است؛ یعنی آنگاه که عبید از تجربه شراب و مستی صحبت میکند، بسیار زیاد ناظر به اوضاع اجتماعی است و بیشترین چیزی که مورد توجه اوست، بحث ریاکاری است و مستی را مقابل ریاکاری قرار میدهد.
عضو هیات علمی موسسه لغتنامه دهخدا در بخش دیگری از سخنان خود ضمن بیان اینکه رند همسایه عاشق و مست است و در نقطه مقابل زاهد و صوفی قرار دارد، عنوان کرد: دو نقطه مقابل رندی، تصوف و زهد است که در همه ادبیات فارسی، از قرن ششم به بعد قابل ملاحظه است. البته در بین این دو زاهد مهمتر است و نقطه واقعی مقابل رند، زهد قرار دارد. از نظر کسانی مثل عبید زاکانی، فضیلتهایی که رندها دوست دارند، در زاهدها وجود ندارد و رذیلتهایی که رندان نمیپسندند، در زاهدها مییابیم.
وی ضمن اشاره به معنای زاهد، اضافه کرد: زاهد هم از کلماتی است که به مرور در ادبیات فارسی بار معنایی منفی پیدا میکند و مطلقا یکی از کلمات منفور و منفی در ادبیات فارسی، از جمله در دیوان حافظ است. به گمان بنده در مرکز شخصیت زاهد سه کلمه مهم تَرک، تجارت و ترس وجود دارد و کلید شخصیتی زاهد بر این سه اصل استوار است. وقتی این سه در کنار هم قرار میگیرند، خودبهخود یک نوع ترشرویی و عبوس بودن به زاهدان میبخشند و از این جهت است که در ادبیات فارسی همواره زاهدها آدمهای عبوس و اخمو هستند. نکته دیگر اینکه زاهدها به شدت اهل عیبجویی بودند. یعنی به نام امر به معروف و نهی از منکر، دائم به دیگران ایراد میگرفتند، که این عیبجویی زاهدها هم در ادبیات فارسی فراوان دیده میشود.
عبید زاکانی با صوفی کاملا مخالف است
شهبازی در ادامه به نقش صوفی در مقابل رند اشاره کرد و گفت: صوفی معنویت را به نهاد اجتماعی تبدیل میکند. مطالعات تاریخی و اجتماعی نشان میدهد، تصوف یعنی وجه نهادیشده عرفان و هرگاه عرفان به یک نهاد اجتماعی تبدیل شود، کارکرد یک صنف پیدا کند، منافع یک سری افراد به آن گره بخورد و سلسله و سند پیدا کند، آن وقت دیگر با عرفان سروکار نداریم، بلکه با تصوف مواجهیم؛ درست به همین جهت هم هست که مثلاً در دیوان حافظ همواره کلمه عارف مثبت و کلمه صوفی منفی است. عبید زاکانی هم اگرچه گوشه چشمی به عرفان دارد، اما با صوفی کاملا مخالف است و همه جا از صوفیها انتقاد میکند. بنابراین رند مقابل زاهد و صوفی قرار دارد و ما برای اینکه بتوانیم رند عبید زاکانی را بشناسیم، لازم است که حتما زاهد و صوفی را هم بشناسیم.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران ضمن اشاره به ریاکاری در شعر فارسی، گفت: اگر حافظ یک مصلح اجتماعی است و مهمترین جنبه اصلاحگری او مبارزه با ریاکاری است، عبید هم در جبهه دیگر و به شکل دیگری تمام هنر خود را صرف مبارزه با ریاکاری کرده است. عبید زاکانی همواره بر این نکته انگشت میگذارد که رند هر رذیلتی هم داشته باشد، اما ریا کار نیست؛ چرا که از نظر کسانی مثل عبید، ریاکاری رذیلتی است که تمام فضیلتها را نابود میکند. بنابراین وقتی کسی مثل عبید زاکانی به این شدت از رند حمایت و دفاع میکند، در واقع از اخلاص و صداقت دفاع و از ریاکاری، تزویر و دورویی انتقاد میکند. بر همین اساس مهمترین مسئله در ایده رندی، مسئله اخلاص و صداقت و مبارزه با ریا و تزویر است.
شهبازی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: روح و طبیعت ویژگیای دارد که افراط را با افراط پاسخ میدهد؛ یعنی هر امری که به شکل افراطی بر انسان تحمیل شود، انسان به شکل افراطی به نقطه مقابل آن پناه خواهد برد و بدیل آن را انتخاب خواهد کرد. طبق این اصل وقتی که در جامعه ما یک عده افراطی ریاکار شدند، نقطه مقابل ریاکاری یعنی ملامتگری افراطی رشد خواهد کرد.
عبید به معنای واقعی کلمه اهل ملامت است
وی در ادامه ضمن اشاره به اصول ملامتگری، گفت: شخص ملامتی برخلاف فرد ریاکار، بیشتر به دنبال تخریب تصویر نیکویی است که دیگران از او در ذهن دارند و تظاهر به فسق را سرلوحه برنامههای تربیتی خود قرار میدهد. جریان ملامت در فرهنگ ما هم وجود داشته و در حافظ به اوج خود میرسد. با اطمینان میتوان گفت که در عبید هم حتماً ملامت وجود دارد و به معنای واقعی کلمه اهل ملامت است.
سخنران این نشست ضمن اشاره به تفکر قلندری در برابر ریاکاری و ملامتی، عنوان کرد: انسان قلندر از هرچه رنگ تعلق پذیرد، آزاد است و در نگاه او حتی امور خوب، اگر به هدف نهایی تبدیل شوند و ما را در خودشان متوقف کنند، ناپسند هستند. قلندر کسی است که در فراسوی تمام وابستگیهای انسانی به سر میبرد و به معنای واقعی کلمه آزادی را تجربه میکند. به گمان بنده وقتی عبید از رند سخن میگوید، آرام آرام تلاش میکند تا به مقام قلندری برسد.
این مولاناپژوه در بخش دیگری از سخنان خود گفت: چالاکی از دیگر مسائلی است که عبید درباره رند مطرح کرده است. متاسفانه کلمه چالاکی یک بار در غزلیات عبید به کار رفته، که نمیتوان با اطمینان خاطر درباره آن اظهار نظر کرد و منظور دقیق عبید را دریافت؛ اما آنطور که از معنی بیت برمیآید، شیوه عاشقان و رندان چالاکی است و مدعیان اهل چالاکی نیستند.
شهبازی در پایان و در جمعبندی سخنان خود گفت: به نظر میرسد که انسان آرمانی عبید زاکانی رند است و رند دارای هفت ویژگی عشق، مستی، بیاعتنایی به داوریهای دیگران، وارستگی و آزادی، صداقت، اخلاص و چالاکی است.
نظر شما