آزاده رمضانی، مدرس و مترجم در یادداشتی به کتاب «در میان کاغذپارهها» نوشته جوردی مند، ترجمه مینو ابوذرجمهری پرداخته است.
«در میان کاغذپارهها» دو شخصیت دارد: ترزا و ماریون. داستان پیرامون گفتوگوی میان این دو زن شکل میگیرد. اما از دو شخصیت دیگر هم در طول نمایشنامه حرف بهمیان میآید: الکس پسرِ ماریون و کرتیس همسرش. ترزا معلم یک مدرسه ابتدایی است و الکس شاگرد اوست. داستان از پایان جلسه اولیا و مربیان شروع میشود. ماریون به بهانه بررسی وضعیت درسی الکس سراغ معلمش ترزا میرود و ترزا به او میگوید که الکس در مقایسه با سال قبل پیشرفت خوبی داشته است. اما در طول داستان، ماجرا شکل دیگری به خود میگیرد. ترزا هرگز درباره وضعیت درسی پسرش با او تماس نگرفته، بلکه پیوسته پدر خانواده کرتیس را در جریان قرار داده است. ماریون از این بابت دلخور است و از اینکه به جلسه آن روز هم دعوت نشده، معترض میشود. در ابتدای گفتوگوی این دو زن، ماریون بهشکل عجیبی پریشان است و با پرسیدن سؤالات پیدرپی ترزا را معذب میکند. شروع داستان بسیار ساده است، اما بهمرور وجه اصلی داستان رو میشود و در ادامه این دو زن میمانند و یک دنیا شک و شبهه...
برای مثال در بخشی از این کتاب و در صفحه ۷۱ میخوانیم:
«ماریون: یک وقتهایی دوست دارم یک گوشهای تنهام بگذارند... یک جای دور... جایی که کسی پیدام نکنه.
ترزا: اون هم این رو میدونه.
ماریون: چی رو؟
ترزا: کرتیس. میدونه که دوست داری تنها باشی.
ماریون: منظورم این نبود که واقعاً میخوام تنها باشم.
ترزا: بااینهمه... اون این رو میفهمه. میتونه احساس کنه که تو...
ماریون: تنها بودن با اینکه تنها رهات کنند دو تا مسئله کاملاً متفاوته.»
«در میان کاغذپارهها» صرفا یک نمایشنامه کوتاه و خوشخوان نیست؛ بحث بر سر مشکلات خانوادگیست که بهعنوان معضل مهم اجتماعی خواننده را درگیر میکند. دیالوگها پر از کنایه است، جملاتی که از ابتدای داستان خیلی مبهم و سربسته به زبان هر دو شخصیت میآید، بهتدریج آشکار و بیپرده بیان میشوند؛ بهگونهای که مخاطب هرلحظه در انتظار وقوع حادثهای غیرمنتظره است. نزاع بر سر کسی است که درنهایت باعث میشود پارهای مسائل خصوصی زندگیِ هر دو عیان شود و روایت را پرکشش کند.
خواننده مدام با این سوال مواجه میشود که در میان این بحثها، دو طرف به چهچیزی فکر میکنند، به خودشان یا به خانوادهشان. ترزا، دختر مجرد بیستوهشتساله، بهمدت دو سال معلم این دبستان است. او شغلش را دوست دارد و بهظاهر در کارش حرفهای عمل میکند، چون برای معلم شدن در این مدرسه تلاش زیادی کرده است و نمیخواهد بهراحتی آن را از دست بدهد. ماریون اما برعکس ترزا ظاهر آرامی ندارد، از همان ابتدای داستان مدعی است و حرفهایش در هالهای از ابهام و نگرانی مطرح میشود.
چیزی که برای خواننده این نمایشنامه جالب است، نوع گفتوگوهاست. در تمام داستان، هردو شخصیت بهرغم عصبانیت و طعنههایی که به هم میزنند، هرگز به هم بیاحترامی نمیکنند و در انتهای داستان کسی که ابتدا جسورانه انگشت اتهام را بهطرف دیگری میگیرد، ضعف بیشتری از خود بروز میدهد. ازهمپاشیدگی روابط خانوادههای امروزی بهدرستی در این نمایشنامه نشان داده شده است؛ خانوادههایی بهظاهر متمدن که آنقدر غرق در کار و روزمرگی شدهاند که متوجه عواقبش نیستند. بهراستی چگونه در یک چشمبههمزدن سنگ بنای جامعه بزرگ انسانی از بین میرود؟ چگونه باید در جهت حفظ استحکام خانواده و روابط خانوادگی کوشید؟ چطور میتوان در شرایط بحرانی تصمیم درست و منطقی گرفت؟ اینها پرسشهایی هستند که پس از خواندن نمایشنامه «در میان کاغذپارهها» ذهن مخاطب را به چالش وامیدارد. مخاطب خودش را جای ترزا و ماریون میگذارد و به این فکر میکند که اگر در چنین شرایطی بود، آیا همان کاری را میکرد که آنها کردند یا طور دیگری عمل میکرد. گویی این نمایشنامه پایانی ندارد و این خواننده است که باید پایانش را خلق کند، اما به شیوه خود.
نمایشنامه «در میان کاغذپارهها» نوشته جوردی مند با ترجمه خوب مینو ابوذرجمهری توسط نشر کولهپشتی منتشر شده است. از جوردی مند دو نمایشنامه دیگر هم توسط مینو ابوذرجمهری امسال منتشر خواهد شد. خواندنش را به علاقهمندان به نمایشنامه توصیه میکنم، خصوصاً آنهایی که از خواندن نمایشنامه «خدای کشتار» به قلم یاسمینا رضا لذت بردهاند، چون نویسندگان هردو نمایشنامه به موضوعی تقریبا مشابه پرداختهاند. نمایشنامه «در میان کاغذپارهها» در ۸۶ و به بهای ۱۲هزارتومان از سوی نشر کتابکولهپشتی منتشر شده است.
نظرات