محمدحسن شهسواری گفت: فرم، مرزهای روایت را گسترش میدهد، اگر کسی با فرم روایت بازی کند، اگر کسی ظرفهای روایت را گسترده کند، ظرفهای آگاهی را گسترده میکند.
در ابتدای جلسه، مریم حسینی، که گردانندگی جلسه را هم به عهده داشت به معرفی شهسواری و آثارش پرداخت. این استاد دانشگاه گفت: جذابیتهای تکنیکی داستانی و فراداستان رمان «شب ممکن» باعث جلب مخاطب میشود. رمان «میم عزیز» هم ساختاری متفاوت و فراداستانی دارد که امروز به بحث و بررسی درباره آن میپردازیم.
در ادامه نشست، شهسواری با ابراز خوشحالی از این که در خانه دوم خود؛ دانشگاه است و سالهای زیادی از عمرش را دانشجو بوده، گفت: مقالهای از یک منتقد سینما میخواندم که گفته بود؛ نسل اول فیلمسازان، سوژههایشان را از جهان واقع میگرفتند. نسل دوم؛ از برخورد جهان واقع و سینما و نسل سوم فیلمسازان، از برخورد سینما با سینما که نوعی بینامتنیت پدید میآید و بعد از مدتی خود آن فرم هنری، مساله میشود. من هم مثل بسیاری از هنرمندان به داستان خواندن علاقه داشتم و به تدریج، خود روایت، مورد علاقه من واقع شد.
نویسنده کتاب «حرکت در مه» گفت: مجموعه داستان اول من، سال 76 منتشر شده و نیم بیشتر آن، همین تجربیات بود. بعد از مدتی با خودم تصمیم گرفتم قصه سرراست گفتن را تجربه کنم. رمان «پاگرد» حاصل همین نگاه بود. حدود 10 سال، دغدغه من ظرفیتهای خود روایت بود.
شهسواری گفت: فرم، مرزهای روایت را گسترش میدهد، اگر کسی با فرم روایت بازی کند، اگر کسی ظرفهای روایت را گسترده کند، ظرفهای آگاهی را گسترده میکند.
نویسنده رمان «وقتی دلی» گفت: در ارتباطات، بحث فرم و محتوای رسانه مهم است. مک لوهان میگوید؛ «رسانه، خود محتوا است.» من به فکرم رسید که آیا میتوان رمانی نوشت که خود فرم، مضمونش باشد و با خود فرم به نتیجه محتوا رسید؟ «میم عزیز» محصول تلاشی در این راستا است که؛ اگر شما دغدغه فرم صرف داشته باشید، خود فرم، محتوا را هم در پی دارد. حالا یک دهه از نوشتن این رمان میگذرد که نامش در ابتدا «نسخه نخست» بود. میخواستم تجربه نسخه اولیه یک رمان را ارائه دهم که نویسنده همزمان یک رمان و فیلمنامه مینویسد.
مریم حسینی
شهسواری افزود: سامرست موام مهمترین شاخصه یک نویسنده را در تعدد شخصیتهای متفاوت میداند و از همین رو، «جنگ و صلح» تولستوی را کار بزرگی میداند. یکی از ضعفهای داستاننویسی ما این است که تمام شخصیتها به نویسنده شبیه هستند یا از طبقه او هستند. میلان کوندرا معتقد است؛ رمان تنها عرصهای است که تمام کاراکترها باید در آن درک شوند. تمام دغدغهام این بود که «دیگری» را در این رمان درک کنم. علاوه بر این هم، در دهه گذشته، مفهوم اخلاق و اثر هنری، بزرگترین دغدغه من بود.
سپس حسینی خلاصهای از رمان «میم عزیز» و فصلهای مختلف آن را برای حاضران در جلسه ارائه داد.
مهشاد شهبازی از فارغالتحصیلان دوره دکتری دانشکده ادبیات دانشگاه الزهرا و استاد دانشگاه در نقد «میم عزیز»گفت: بنابر تفکر پسامدرن، واقعیت در جهان امروز، آن طور که لیوتار میگوید برساختهای است که از طریق آرمانهایی مثل پیشرفت به ما تحمیل میشود یا به باور بودریار از طریق رسانهها و ایماژهای پرزرق و برق در معرض دید ما قرار میگیرد. یا آن طور که فوکو معتقد است؛ مثل یک گفتمان خروج ناپذیر که در ارتباط با قدرت مسلط شکل گرفته، ما را تحت سیطره خودش قرار میدهد. پس میتوان گفت که تنها یک واقعیت وجود دارد و آن هم این است که هیچ واقعیتی وجود ندارد. یعنی واقعیت هم برساخته ذهن انسان است یا به گفته دریدا؛ برساخته زبان است.
مهشاد شهبازی
وی افزود: رمان پسامدرن، حاصل چنین نگرشی نسبت به واقعیت است و تمام تلاش نویسندگان این سبک، این است که از طریق تمهیدات داستانی، ساختگی بودن واقعیت جهان بیرونی را با تاکید بر ساختگی بودن جهان داستانهای خود به نمایش بگذارند. در واقع همین شکاکیت پسامدرنیستی نسبت به واقعیت جهان است که بازی را به عنوان یکی از بارزترین ویژگیهای جهان مدرن، وارد جهان داستان میکند. پس هر تغییر در فرم رمان پسامدرن از یک تفکر انتقادی ژرف سرچشمه گرفته است. پس این نکته در این گونه از رمان اهمیت دارد که آیا فرم ادامه محتوا است یا اینکه قالبی از پیش طراحی شده است که قرار است محتوا در آن ریخته شود. به این ترتیب میتوان پرسش اصلی نشست امروز را مطرح کرد که؛ فراداستان «میم عزیز» تا چه حد ناشی از طراحی یک خودآگاهی ناخودآگاه است.
این استاد دانشگاه گفت: نویسنده در «میم عزیز» از طریق چارچوب سازی و توهم واقعیت و ویران کردن آن توهم، یک جهان داستانی پاره پاره و نامنسجم را خلق کرده است. اتفاقا هویت پاره پاره شخصیتها هم از طریق همین پاره پاره ساختنها و شکستنها شکل میگیرد. میتوان گفت که رمان «میم عزیز» از طریق سه لایه درهم بافته شده است. لایه اول؛ به دغدغههای فکری مسعود شانهچی به عنوان یک نویسنده در جامعهای که بسیار منتقد آن است میپردازد. لایه دوم از طریق داستانهای جداگانه که هر یک گزارشی هستند از زندگی شخصیتهایی مثل احمد و رضا و حمید و طاهر و مسعود شکل میگیرد. و لایه سوم که یک فیلمنامه سفارشی است در ژانر هارر که به موازات دو لایه دیگر، توسط مسعود شانهچی نوشته میشود. حضور شخصیتهایی در هر سه لایه، از رمان به فیلمنامه، تا حدی میتوان گفت که آن سطوح وجود شناختی را در این اثر به چالش میکشد. مرز بین واقعیت و داستان را در هم میریزد. و در نهایت میبینیم که این باز و بسته شدن چارچوب ها که هر یک تکههای آن پازل نهایی را در خود جای دادهاند، خواننده را به یک بازی وارد میکند. بازی بگرد و پیدا کن یا حتی برگرد وپیدا کن. در نتیجه این پاره پارههای ساختاری، زمان هم غیر خطی و درهم پیچیده میشود و دسترسی به هویت شخصیتهای داستان را به تعویق میاندازد.
مهشاد شهبازی گفت: بنابر عدم قطعیت پسامدرنی که یک نوع ابهامی در متن وجود دارد، به طور قطعی نمیتوان نسبت به گذشته و آینده شخصیتها نظر قطعی داد. باز هم یک ابهامی هست اما بنابر قراین میتوان حدسهایی زد. به نظر میرسد که نویسنده تکنیک بازی را از طریق تکه تکه کردن جهان داستانش در جهت بیقاعده کردن و فاقد انسجام کردن داستان به کار گرفته است. یعنی این ساختار به او اجازه داده که تا حدی بازی وجود شناختی یا بازی زمانی در کنار بازی با فرم داشته باشد. تمام این بازیها در داستان پسامدرن در راستای یک هدفی هستند که خواننده را به عنوان یک همبازی در وضعیت عدم قطعیت و نوعی تزلزل معنا شناختی قرار دهند و رابطه او با داستان و واقعیت را دچار مشکل کنند. اصولا هم ذات بازی با یک نوع کلک و فریب و ظاهرسازی و گاهی رودست زدن عجین شده است. همان ویژگیهایی که داستاننویسان پسامدرنیست را بر آن داشته که با الگو قرار دادن جهان متمدن و پیشرفته و پر زرق و برق که آن را بازی ظاهرفریب میدانند، جهان داستانی را هم به یک بازی تبدیل کنند. همانطور که در رمان «میم عزیز» هم میبینیم در این چینش پاره پاره روایت، ماهیت از هم گسیخته و پاره پاره خانواده هم به تصویر کشیده میشود.
در انتها، حاضران در جلسه به ارائه نظراتشان درباره رمان «میم عزیز» و گفتوگو با محمدحسن شهسواری پرداختند و جلسه با گرفتن امضا از نویسنده و عکس یادگاری به اتمام رسید.
نظر شما