ماحوزی در نشست «آموزش عالی و مخاطرات زیست محیطی» مطرح کرد:
متفکرانی چون لاک طبیعت را وسیله قدرتیابی انسان و سوژه مدرن میدانند
رضا ماحوزی در نشست «آموزش عالی و مخاطرات زیست محیطی» درباره دو رویکرد دانشی و گفتمانی کلان درباب محیط زیست و تشریح افکار رهبران فکری آن سخن گفت.
رضا ماحوزی معاون پژوهشی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در این نشست سخنان خود را در ابتدا با بیان رویکردهای تاریخی مواجهه با طبیعت آغاز کرد و گفت: برای اینکه بدانیم آموزش عالی فعلی چه مضامینی برای موضوع محیط زیست دارد و چگونه میتواند در معضل مخاطرات زیست محیطی ایفای نقش کند، لازم است بدانیم رویکردهای دانشی و گفتمانی کلان درباب محیط زیست کدامها است و اینک در کدامین گفتمان، آموزش عالی به محیط زیست نظر دارد.
به گفته ماحوزی، به لحاظ تاریخی، گفتمان سنتی، محیط زیست را در سپهر کیهانی مورد توجه قرار میداد به این معنا که طبیعت و محیط زیست واجد شعور بخشی از کیهان و هستی لحاظ میشد که به لحاظ وجودی با دیگر بخشها و پارههای هستی مرتبط بود. این ارتباط در لسان افلاطون به مشارکت و بهرهمندی و به لسان عرفای مسلمان به سایه و به لسان حکمای اسلامی به حضور حقیقت در رقیقه تعبیر شده است. در این رویکرد، آدمی موجودی از هستی است که از تمامی بخشهای معقول و نفسی و جسمی (طبیعی) برخوردار است و لذا خود در کیهان و با کیهان است؛ در کیهان بودنی که برای او مسئولیت شناخت موجودات و شناخت خود و اتحاد با معرفتشناسی به دست آمده را مقرر میدارد. در این بینش آدمی پاسدار طبیعت و محیط زیست است چرا که طبیعت برای او هم مخلوق خدا است و هم پر از نشانه و آیت شناسایی حق و هم اینکه طبیعت، پر از حضور خداوندی است و لذا مقدس است.
عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در ادامه افزود: در مقابل این رویکرد، رویکرد افرادی چون بیکن و لاک و کانت و دیگران قرار دارد که طبیعت را وسیله قدرتیابی انسان و سوژه مدرن میدانند. برای آنها طبیعت، موجودی بیشعور است که متعلق شناخت و احساس انسان قرار میگیرد تا آدمی بتواند حسب شناخت حاصل آمده از فعالیت ذهنی خود، قدرت یابد و به تعالی برسد. برای کانت، طبیعت موجودی انداموار است که به آدمی کمک میکند تا راحتتر بتواند بر نزاع علیت اخبار و علیت اراده آزاد اخلاق غلبه کند و به عقلانیت محض و آزادی و تقدس و رفاه و رشد در چارچوب اندیشه مدرن دست یابد.
وی یادآور شد: این رویکرد که خیلی سریع آموزههای خود را در قالب عقلانیتی جهانشمول و کلی به سطح دانشگاههای مدرن قرن نوزدهم آورد و تا یک قرن و نیم دوام یافت، پاسداشت طبیعت را از آن رو ضروری میداند که بودن طبیعت انداموار سالم را لازمه دستیابی به آرزوهای انسان میداند. به این معنا برای مدرنها، طبیعت وسیلهای در خدمت انسان است و لذا ضروری است از وسیله به خوبی مراقبت شود.
به گفته این استاد دانشگاه، علاوه بر دو رویکرد فوق، در نیمه دوم قرن بیستم و با آغاز فعالیت دانشگاههای محلی مسئولیت محور، موضوع محیط زیست و مخاطرات زیست محیطی از منظری دیگر مورد توجه قرار گرفت. در این الگوی دانشگاهی به جای پارادایمهای کلی و جهانشمول در دو موج نخست، به مسئولیتهای کوچک و محلی مراکز آموزشی و پژوهشی توجه شد و متناسب با این مأموریتها پروژههای متعددی در قالب بورسیههای تحصیلی، تنظیم متون درسی، تربیت کنشگران فعال آموزش دیده و غیره تعریف شد.
ماحوزی در پایان یادآور شد: باید توجه داشت که لازمه فعالیت آموزش عالی نوین در رویکرد سوم، استقلال دانشگاه و مسئولیتپذیری آن در قبال جامعه و محیط زیست است. امروزه می توان در دانشگاههای ایران با اعطای آزادی نسبی و تعریف مکانیسمهای مسئولیتپذیری و استفاده از ظرفیتهای دروس عمومی برای آموزشهای نظری و عملی شهروندی دانشگاهی و مسئولیت جامعه دانشگاهی در قبال محیط زیست و مهمتر از همه، سواد زیست محیطی، رؤیای اهتمام جدی و مسئولانه دانشگاهیان به محیط زیست را واقعیت بخشید و ایران را از وضعیت تأسفبرانگیز فعلی که یکی از کشورهای آلوده و پرمخاطره زیست محیطی در جهان است، خارج کرد.
نظر شما