ریچارد پاورز، نویسنده آمریکایی برنده پولیتزر از علایق و عادتهای کتابخوانیاش میگوید و معتقد است: فکر نقطه مقابل احساسات نیست، بلکه عصاره فشرده آن است.
در ادامه، گفتوگوی اخیر نیویورک تایمز را با ریچارد پاورز میخوانید:
آخرین کتاب مهمی که خواندهاید چه بوده؟
«سرزمین زیرین: سفری ژرف در زمان» اثر رابرت مکفارلین. جلد آخر کتابش، که توجه تغزلی بیهمتایش را معطوف به زیر زمین میکند، به تمام معانی کلمه عمیق است. این کتاب نحوه تفکر من را درباره ریشههای پنهان و ژرف زندگی ما در این سیاره عوض کرد.
هیچ کتاب کلاسیکی هست که تا همین اواخر سرغ خواندنش نرفته باشید؟
«تاریخ طبیعی درختان آمریکای شمالی» دانلد کالراس پیتی. کتابی دوجلدی است که زمانی کلاسیک بود و حالا کاملاً به فراموشی سپرده شده. من تا پیش از تحقیقات گستردهام برای رمانم درباره درختان حتی اسمش را هم نشنیده بودم. شیوه شاعرانه و پرشور نوشتنش، که حالا منفور شده، میتواند دوباره رواج پیدا کند. «آنجا که آهوان میپرند، آنجا که قزلآلاها میجهند، آنجا که اسبت دمی میایستد تا از آب سرد زلال بنوشد و آفتاب بر پشت گردنت گرم مینشیند، آنجا که هر دمی که فرو میدهی مفرح است - آنجا صنوبر میروید.»
هنگامی که روی کتابی کار میکنید چه میخوانید؟ و موقع نوشتن از خواندن چهجور چیزهایی دوری میکنید؟
تحقیقات برای هر رمانی انتها ندارد، و لذت مداومی را ایجاد میکند که از خودش تغذیه میکند. برای رمان «فراداستان» بیش از ۱۲۰ کتاب درباره درختان خواندم -کتابهای فرهنگی، زیباییشناختی، گیاهشناسی، تاریخ روستایی، تاریخ تراژیک، تاریخ تراژیک-کمیک، و... مجبور بودم گاهی ترمز بزنم و خودم را به دنیای داستانی معاصر بازگردانم. دلیل نیازم به این کار صرفا این بود که نگذارم خیلی از کاری که این روزها روی رمان انجام میشود و انتظار خوانندگان امروزی از داستان، دور شوم.
جالبترین چیزی که اخیرا از کتابی آموختهاید چیست؟
من هر روز از رابین وال کیمرر بابت دانش بیانتهایش تشکر میکنم. از کتاب «جمعآوری خزه: تاریخ طبیعی و فرهنگی خزه» او یاد گرفتم که ارتفاع خزهها طیفی را در برمیگیرد که قابل قیاس است با نسبت بین بوته تمشک و سرخچوب. ۹۸ درصد یک خزه میتواند به مدت بیش از ۴۰سال خشک شده باشد و باز هم زنده شود. روی هر سنگ ممکن است با دهها گونه خزه پوشیده شده باشد که به چشم معمولی یک گونه بهنظر بیاید. از کنار چند معجزه نامرئی بیخیال عبور میکنیم، هر بار برای پیادهروی وارد دنیا میشوم از او یاد میکنم.
کتاب مورد علاقهتان که کسی نمیشناسدش کدام است؟
در حال حاضر، «مهاجرتهای اخیر: تاریخ طبیعی عشق و فقدان» اثر مارگارت رنکل. چیزی است میان رویدادنگاری و مشاهدات دقیق تاریخ طبیعی. کتاب او شکاف بین انسان و غیرانسان را از میان برمیدارد و به محبت از دست رفته ما با دیگر موجودات زنده جان دوباره میبخشد. امیدوارم این تابستان که کتاب منتشر شد، افراد زیادی همینها را در آن کشف کنند.
چه چیزی در یک اثر ادبی بیش از همه شما را تحت تاثیر قرار میدهد؟
تزلزل یقین، سپر انداختن و عریانی سرشت آدمی و ظرفیت غافلگیر کردن، که اگر نبود، چیزی غیر قابل پیشبینی در انسانها در مورد بخشیدن یکدیگر و وارونه کردن جهان بخشاینده با یک «به هر حال» باقی نمیماند.
بیشتر از چه ژانر کتابی خوشتان میآید؟
من از رمانهایی خوشم میآید که این را درک میکنند که فکر نقطه مقابل احساسات نیست، بلکه عصاره فشرده آن است. «تسخیر» ای. اس. بیات، «مقام شگفتی» آن پچت، «بیپناه» بارابارا کینگسالور ترسیمی فوقالعادهاند از ارتباط مستقیم خواستهای تن و شور و شوق ذهنی.
دوست دارید چطور کتاب بخوانید؟ کتاب کاغذی یا الکترونیکی؟ تک تک یا چند کتاب همزمان؟ صبح یا شب؟
من دوست دارم یک کتاب داستانی و یک غیرداستانی را با هم بخوانم و این دو را مثلثی در برابر هم قرار دهم تا یک فضای سومی ایجاد شود. کتاب کاغذی، الکترونیکی و صوتی هر کدام مزیتهای خود را دارند و زمان و مکان خاص خود را میطلبند. من تمام روز، در تمام وضعیتها و تمام اتاقهای خانه کتاب میخوانم، و حتی آنها را همراهم بیرون میبرم تا در مکانهای خاصی در طول مسیر یا کنار رودخانه نزدیک خانه بنشینم و بخوانم.
اگر میتوانستید رئیسجمهور آمریکا را ملزم به خواندن کتابی کنید، آن کتاب چه بود؟
البته متوجه هستم که آقای رئیسجمهور اهمیتی برای کتاب قائل نیست. اما به آن عده از گردانندگان یا نمایندگان مجلسی که در این بحرانیترین لحظات واقعا نیت خیری برای این کشور و این سیاره دارند کتاب بیل مککیبنز، «آیا بازی بشر به بنبست رسیده؟» را که به زودی منتشر خواهد شد توصیه میکنم.
اگر قرار باشد یک مهمانی شام ادبی بدهید، سه نویسندهای که دعوت میکنید، زنده یا مرده، چه کسانی هستند؟
رابیند رانات تاگور، جان مویر و ریچل کارسون. من لم میدهم و میگذارم تیزبینی حیرتانگیز و سرزندگیشان فضا را بیاکند.
نظر شما