شهرام شفیعی، از نویسندگانی است که سالهای زیادی از عمرش را صرف نوشتن داستان برای بچهها کرده است، او معتقد است کتابسازی به معنای منفی در ادبیات کودک و نوجوان زیاد اتفاق میافتد و هیچ راهی ندارد و میگوید: من جلوگیری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هیچ نهادی دیگری را از این مساله توصیه نمیکنم. در فرهنگ فقط میتوان از روش اثباتی برخورد کرد. یعنی ما باید خانوادهها را با کتابهایی که برای بچهها جذابیت دارند، آشنا کنیم.
این طنزنویس میافزاید: در این راستا باید ابتدا توانایی تولید کتابهای خلاق را داشته باشیم و همه مواردی که سبب میشود پروسه تولید خوب اتفاق بیافتد را تقویت کنیم. همه ما نیازمند خودآموزی هستیم؛ نویسنده، ناشر، تصویرگر و همه افرادی که به نوعی با کتاب سرو کار دارند، باید بیشتر بیاموزند و کیفیت کارشان را بالا ببرند. این کار سبب میشود یکدیگر را بیشتر درک کنیم و ارتباطات بینافردی تقویت میشود و همه مجموعه خانواده کتاب، خروجی بهتری خواهد داشت.
خالق مجموعه «جزیره بیتربیتها» در ادامه به اهمیت توجه به سلیقه و نظر مخاطبان اشاره میکند و میگوید: من در جوایز ادبی کشورمان هیچ نوع توجهی به ذائقه و نظر مخاطبان نمیبینم و هیچ نوع شاخصی برای سنجیدن کار نویسندگانی که بچهها آنها را دوست دارند، نداریم به جز خود بچهها. اگر این شاخص را در سیستم نشرمان ایجاد کنیم، میتوانیم موفق باشیم.
او یادآوری میکند: تنها موردی که ناشران به نویسندگان مورد توجه بچهها اهمیت میدهند، زمانی است که کاغذ گران میشود و آنها مجبور میشوند گزیده عمل کنند و میزان سفارش به نویسندگان محبوب بچهها افزایش مییابد چون ناشر میخواهد در میزان سرمایهاش صرفهجویی کند.
شفیعی در ادامه بر لزوم توجه به عناصر سرگرمکننده بودن، جذابیت و کیفیت تاکید میکند و میگوید: این سه عنصر به هیچ وجه از هم جدا نمیشوند و ما کتاب کودک خوبی نداریم که کممخاطب باشد. وقتی این کار را انجام دهیم مردم خود به خود کتابهایی که کتابسازی میشوند را تشخیص میدهند.
کتابهایی که بچهها را از کتابخوانی دور میکنند
شفیعی همچنین به تاثیر کتابهای ضعیف و بیکیفیت در مخاطب اشاره میکند و میافزاید: این کتابها به مرور زمان بچهها را از کتابخوانی دور میکنند و نهاد هوشمند کودکی و غریزه انسانی متوجه تقلب میشود و میفهمد که این کتاب در هر زمینهای که دارد، نتوانسته به مخاطب راست بگوید و ریاکارانه برخورد میکند و همین مساله سبب میشود که بچهها کمتر کتاب بخوانند و به دنبال چیزهای دیگر بروند. اما روخوانی کتاب توسط بچهها ارزشی است که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست حتی قصهگویی و نمایش. زیرا مکانیسم خواندن متن و تاثیری که روخوانی در روح و مغز کودکان دارد قابل مقایسه با هیچ کدام از این فرآیندها نیست. به همین دلیل ما نمیتوانیم جایگزین کنیم.
به اعتقاد این منتقد و پژوهشگر ادبی، نمیتوانیم یک شبه از استاندارد کتاب برای خانوادهها صحبت کنیم. باید دیالکتیکی اتفاق بیفتد و هر جایی بگوید که ما معیار استانداردسازی کتابسازی برای کودک هستیم، معیار تضمین شدهای برای ما نیست. جامعه آگاهی خودش را نسبت به مفاهیم به مرور به دست میآورد و همین خطایی که خانوادهها انجام میدهند بخشی از آن مربوط به دست نیاوردن آگاهی است.
به گفته شفیعی خانواده باید در کنار کتاب بد، کتاب خوب هم بخرد و نتیجه آنها را در فرزندش ببیند و انتخاب کند. اگر یک سری کتابها به هر شکلی پس بزنیم و امتیازی را به آنها ندهیم و اجازه توزیع نداشته باشند و ناشران را از دایره خارج کنیم، کتابهایی که باقی میماند باز هم نسبیت بین آنها هست و بین آنها هم خوب و بد تعیین میشود. باید به انتخاب خانوادهها احترام بگذاریم و حتی اگر کتاب ضعیف هم انتخاب میکنند، بهتر از این است که اصلا کتاب انتخاب نکنند و بهترین راه آن رشد دادن خانوادهها از طریق در دسترس قرار دادن کتاب خوب است. مشکل اصلی سیستم توزیع کتاب است که اجازه نمیدهد کتاب خوب به دست خانوادهها برسد.
کتابهای زرد و بازاری مخاطب بیشتری دارند
محسن طائب، مدیر نشر پیدایش، یکی از انتشاراتیهای شناخته شده و باسابقه ادبیات کودک و نوجوان، نیز درباره کتابسازی و تولید کتابهای بازاری میگوید: متاسفانه تعداد کتابهای تالیفی چاپ نخست در حوزه کودک و نوجوان جمعا به هزار عنوان در طول سال نمیرسد. اکثر کتابهایی هم که در قالب همین هزار عنوان تولید میشود، کتابهایی است که چه از لحاظ تصویرسازی و چه به لحاظ ادبیت اثر بسیار ضعیف است.
او در ادامه میگوید: در حوزه کودک، کارها عادی و شبیه به هم است و تعداد کار جدی بسیار اندک است. در حوزه ترجمه هم متاسفانه کتابهای زرد بسیاری ترجمه و وارد بازار نشر میشود زیرا این کتابها هم در بین مخاطبان جذابیت خاص خودش را دارد. رمانهای زرد به دلیل پرداختن به مسایل سطحی به نسبت اثر جدی و اثری که بتواند روی اندیشه مخاطب اثر بگذارد و او را به فکر وادارد و ارتقا دهد، مخاطب بیشتری دارد، چون صرفا حالت سرگرمی دارند و به لحاظ مضمونی بیشتر تم عشقی دارد، همان چیزی که در جامعه ایران اکثر دختر و پسرها از آن محروماند وقتی در کتابها بیان میشود، جذابیتهای خاص خودش را دارد.
طائب میافزاید: حتی در کتابفروشی پیدایش هم خیلیها همین کارهای زرد را انتخاب میکنند تا کارهای قوی و جدی. وقتی کتابها زود تولید میشود سلیقه مخاطب هم به آن سو میرود. بخشی از جامعه نشر ایران، این خلاء را با تولید کتابهای زرد پر میکند. در حوزه کودک هم اکثرا با کتابهایی مواجهایم که هیچ خلاقیت و بداعت تصویری، ادبی و هنری در آنها دیده نمیشود و سبب نمیشود کودک وقتی تصویری را میبیند، روی آن تامل کند.
نظر شما