کتاب «سقوط و ظهور بانکداری: ۳۰ پرسش و پاسخ» سیستم بانکداری را نقد و نقاط قوت و ضعف بانکداری متداول را با ورود به ریشههای عقاید اقتصادی نظام اقتصادی سرمایهداری بیان میکند.
معزز همچنین در این اثر سعی کرده ضمن روشن کردن مشکلات ناشی از اعمال قواعد بانکداری بر مناسبات سیاسی و اجتماعی با یک نظام جامع و منسجم که جایگزین نظام فعلی در هر دو بخش تجهیز و تخصیص منابع میشود را در یک فرآیند حداقل سه ساله معرفی و ارائه کند.
معزز به عنوان کارشناس شبکه بانکی در پیشگفتار کتاب این پرسش را مطرح میکند که چنانچه امروز در جوامع بشری در رابطه با مشکلات اجتماعی یک نظرسنجی صورت پذیرد، به نظر شما چند درصد مردم به مشکلات اقتصادی اشاره میکنند؟ و از آن مهمتر، چند درصد از مشکلات بزرگ جوامع که ظاهرا ابعادی غیر از میائل اقتصادی دارند، فیالمثل ازدواج جوانان، با چند سوال مجددا جنبه اقتصادی مییابند؟
او در ادامه با اشاره به اینکه امروزه تورم، رکود، تورم توام با رکود و بیکاری از بلایای جوامع محسوب میشوند که سرنوشت هزاران و بلکه میلیونها انسان را تحت تاثیر قرار میدهند. بسیاری از جوامع به فقر و فساد مبتلا شده و از این بلایا دچار عذاب جانکاهی شدهاند. میپرسد؛ به راستی، اقتصادها دچار چه بیماری لاعلاجی هستند که علیرغم اینکه دهها و بلکه صدها هزار نفر در معتبرترین دانشگاههای دنیا به تعلیم و تعلم علوم اقتصادی مشغولاند، اما جوامع به وضعیت فعلی مبتلا شدهاند؟ این بیماری چیست که ظاهرا هیچ طبیبی تاکنون نتوانسته است برای آن درمان قطعی تجویز کند؟
معزز نهایتا با طرح سوالاتی مثل قبل از تاسیس بانکها، مردم در جوامع چگونه زندگی میکردند؟ چنانچه فردی پولی مازاد بر نیاز خود داشت چه میکرد؟ یا برعکس، چنانچه شخصی برای راهاندازی کسبوکار خود به سرمایه نیاز داشت چه میکرد؟ روایتش را از شکلگیری سیستم بانکی و نقش آن در آسیبها و چالشهای امروز جامعه بشری شروع میکند.
به گفته نویسنده در ابتدا بانک جایی بود که مردم سپردهها و وجوه نقد خود را در آن به امانت میگذاشتند و در مقابل، بانکدار رسیدی به آنها میداد تا هر زمان که به پول خود نیاز داشته باشند بتوانند به بانک مراجعه و پول خود را دریافت کنند. اما به تدریج بانکداران متوجه شدند که همه مردم در یک زمان برای استرداد وجوه خود به بانک مراجعه نمیکنند و بانک ها همیشه مقادیر زیادی وجود نقد نزد خود دارند.
این پدیده بانکداران را به این فکر انداخت که همواره میتوانند بخشی از وجوه نزد خود را به دیگران وام دهند و سود دریافت کنند. تا اینجای قضیه نیز مشکل چندانی ایجاد نمیشد. به تدریج رسیدهایی که بانکها در ازای سپردهها به مشتریان میدادند، خود اعتبار پیدا کرد و بانکداران این رسیدها را جایگزین وجوه نقد از یکدیگر میپذیرفتند. بعد از مدتی این رسیدها بین بانکها و مردم قابلیت معامله پیدا کرد به نحوی که این اتفاق منشاء ایجاد پولهای تحریری شد و به تدریج حجم آن چندین برابر وجوه نقد واقعی مردم نزد بانکها شد (داستان ظهور اسکناس در جامعه).
از دید او این قابلیت، سرآغاز وضعیتی در اقتصاد شد که هیچکس فکرش را هم نمیکرد که در آینده منشاء مشکلات اساسی در جوامع انسانی شود. پول که در آغاز صرفا برای تسهیل در مبادله کالاها خلق شده بود، خود منشاء ارزش شد و برای آن قیمت تعیین شد. البته معزز تاکید میکند که احتمالا تا زمانی که پولها از جنس فلزات گرانقیمت بودند این مسئله مشکلی را ایجاد نمیکرد. ولی به محض آنکه بانکها قدرت خلق پولهای تحریری را به دست آوردند نطفه تمامی مفاسد و گرفتاریهای امروزی جوامع بشری منعقد شد.
معزز برای روشنتر کردن ارتباط اقتصاد سرمایهداری و نقشی که بانکها در این سیستم بازی میکنند؛ به تشریح مکانیزم خلق پول در نظام بانکی موجود میپردازد و مینویسد: «به راستی چه اشکالی دارد که بانکها سرمایه جامعه را چند برابر کنند که در امر سرمایهگذاری و تولید و رونق اقتصادی جامعه به کار آید؟
ظاهرا قضیه از وجاهت لازم برخوردار است ولی باید ببینیم که این قصه تا آخر به کجا میانجامد. بانکها زمانی که با خلق پول عرضه پول را افزایش میدهند، باید برای آن تقاضایی نیز ایجاد کنند. اما چگونه؟ باید فعالیتهای اقتصادی به گونهای طراحی و تنظیم شوند که بدون اخذ وام از بانک امکان فعالیت اقتصادی به صورت گسترده وجود نداشته باشد. بنابراین کلیه فعالان اقتصادی برای تداوم فعالیت خود نیازمند اخذ وام از بانک هستند (بهغیر از فعالان جزء که احتمالا خود سرمایهای برای فعالیت دارند.)»
نویسنده در توضیح بیشتر چرایی نقش مخرب خلق پول در جوامع بشری؛ این مکانیزم تولید و اخذ بهره توسط بانکها که متعاقب خلق پول به وجود آمده را عامل افزایش قیمت تمامشده به دلیل بهرههای پرداختی توسط هر قسمت بهبخش قبلی خود و تجمیع این بهرهها در قیمت فروش و ایجاد و شکاف طبقاتی در جامعه و تولید فساد و فقر میداند. درواقع افزایش قیمت کالاهای تولیدی به دلیل مذکور در برهههایی از زمان موجب رونق و پس از آن به دلیل عدم قدرت خرید توسط مردم (کاهش تقاضا) به رکود میانجامد و این همان دورههایی است که به نظر اقتصاددانان غربی اجتنابناپذیر بوده و به صورت ادواری تکرار میشود.
به عبارت دیگر در این سیستم تولید و اقتصاد متکی بر وامها بانکی تنها کسانی میتواند تولید کنند که از بتوانند از بانکها وام بگیرند و تنها صاحبان ثروت و قدرت که توانایی ارائه وثایق مورد قبول بانک را داشته باشند میتواند این وام را دریافت کنند. این یعنی در این سازوکار ثروتمندان روزبهروز قدرتمندتر و بیچارگان فقرا هر روز فقیرتر میشوند.
به همین دلیل هم هست که به قول معزز صاحبان ثروت و بانکها به عنوان عوامل اجرایی ایشان پیوسته سعی بر توجیه وضع موجود داشتهاند. چه آنان در هر حالت، رونق یا رکود، بر میزان داراییهای خود میافزایند و علت نیز آن است که در این نظام قدرت خلق پول را به دست آوردهاند.
درواقع بانکداری جهانی و صاحبان ثروت چنان در افکار عمومی و حتی مجامع علمی و دانشگاهها این موضوع را القا کردهاند که حتی هیچکس نتواند درباره تغییر نظام و مکانیزم فعلی اندیشه کند و به گونهای موضوع بدیهی و علمی عنوان شده که جرأت هرگونه مخالفتی را از صاحبان اندیشه سلب کرده است.
به گفته نویسنده این هژمونی تا آنجا پیش رفته که حتی در کشورهای اسلامی هم که به منظور اجتناب از ربا، روشهای دیگری برای جذب منابع و اعطای تسهیلات طراحی شده، به دلیل اینکه این روشها بر پایه اصول بانکداری متداول اجرا شده، موفقیت زیادی به دست نیامده است. چراکه در این روشها نیز بانکها کماکان قدرت خلق پول را دارند و صرفا در اعطای تسهیلات به دلیل وجود پارهای از محدودیتها، متفاوت عمل میکنند.
اما آیا بهراستی بانکداری بهروش موجود، تنها طریق ارابه خدمات بانکی است؟ و پیامدهای ناشی از آن سرنوشت محتوم جامعه بشری است؟
معزز در این کتاب در روشی پیشنهادی، عملکرد سنتی بانکها در جذب منابع و اعطای وام به متقاضیان را به نحوی اساسی دگرگون کرده و با جایگزین کردن اعطای اعتبار به جای وام در بخش تخصیص منابع و همچنین جذب سرمایه به جای جذب سپرده در بخش تجهیز منابع، یک زمینه اجرای عملیاتی بانکداری جدید را معرفی کرده است.
کتاب «سقوط و ظهور بانکداری: ۳۰ پرسش و پاسخ» نوشته علیرضا معزز با شمارگان ۵۰۰ نسخه در ۷۰ صفحه و به قیمت ۱۴۰۰۰ تومان از سوی نشر گپ منتشر شده است.
نظر شما