پنجشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۲
درس وفاداری همسر یک فرمانده شهید در مسیر عشق

کتاب «عصر عاشقی»، براساس زندگی فرمانده گردان 119 پیاده مکانیزه لشکر 81 زرهی تدوین شده و محور اصلی آن، روایت وفاداری و ایستادگی یک بانوی ایرانی در مسیر عشق است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «عصر عاشقی» به قلم پوریا ریوندی، داستان زندگی شهید سرلشکر بدایار بهبودی؛ فرمانده گردان 119 پیاده مکانیزه لشکر 81 زرهی است که انتشارات سوره سبز در آستانه نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران آن‌را راهی بازار نشر کرد. 

در بخشی از سخن ناشر در صفحات ابتدایی کتاب، آمده است: «شاید به خاطر نوع نگاهی که تاکنون به موضوع دفاع مقدس شده است و حریمی که برای آن تعریف کرده‌ایم، ناخودآگاه آن‌را به مجموعه‌ پیچیده‌ای بدل کرده باشیم که بسیاری حتی از سرِ کنجکاوی هم علاقه‌ای به گشودنِ آن ندارند؛ چه رسد به داخل شدن و حضور. اما یک چیز مسلم است؛ در داستانی که در طول سال‌های 1359 تا 1367 بر مردم ما گذشت، مردان و زنانی دیده می‌شوند که جنسشان با اکثریت، متفاوت و عیارشان خالص‌تر است. عملشان را با معیارهای دنیوی نمی‌توان محک زد و فقط خدا از عمق روح و عظمت وجودشان آگاه است و بس. 
کتاب پیش‌رو، داستانِ شیدایی نسلی است که جانانه با همه تعلقات ریز و درشت‌شان به زندگی دنیا، دست از خواسته‌های خویش شستند و باارزش‌ترین دارایی خود را برای ما که اکنون به دور از غوغای جنگ و خون‌ریزی، همسفر ثانیه‌های حیاتیم، نثار کردند.»

سرلشکر بدایار بهبودی؛ 9 تیر 1327 در روستای حیدریه از توابع ضیاء‌آباد شهرستان تاکستان چشم به جهان گشود و 25 آبان 1363 در منطقه عملیاتی میمک بر اثر اصابت ترکش به سر به فیض شهادت نائل آمد. 

بدایار سرش را به چپ و راست تکان تکان داد و با همان صدای خشن گفت: «خیلی بی‌معرفتی حیدری! به خداوندی خدا، از دیروز بعد از حرکت شما به منطقه عملیات، من تشنه‌ام، ولی با خودم عهد بستم آب نخورم، مگر وقتی که آب را به شما برسانم. دلم می‌خواست تو این‌قدر معرفت داشتی که این آب را نمی‌خوردی و اول به مجروح‌ها و افرادت می‌دادی. با خودم فکر کرده بودم اگر حیدری به این درجه از معرفت رسیده باشد، شهادت گوارایش است. ولی اگر نرسیده باشد، خدا نکند در این حالت شهید شود... من وقتی آب می‌خورم که حیدری آب خورده باشد. حیدری هم وقتی باید آب بخورد که سربازهایش خورده باشند.»
حیدری با بغضی که ترکیده بود، گفت: «تو را به خدا من را دعا کنید که بتوانم اینطور باشم. مثل شما باشم. دعا کنید که به این حد از معرفت برسم.» بدایار او را بوسید و گفت: «آفرین، این‌ همان افسری هست که می‌خواستم. حالا مرد باش و محکم بایست. برو که این عملیات به تو احتیاج دارد.»

نخستین چاپ کتاب «عصر عاشقی» در 136 صفحه با شمارگان دو هزار نسخه به بهای 13 هزار و 800 تومان از سوی انتشارات سوره سبز راهی بازار نشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها