نویسنده کتاب «همان خواهم شد که تو میخواهی» در گفتوگو با ایبنا:
تجربیاتی که نوجوانها با آن روبهرو میشوند
مایندی مجیا: واقعا به اینکه داستان هتی، پیتر و دل به زیانفارسی ترجمه شده است افتخار میکنم، امیدوارم از این داستان لذت ببرید.
خبرگزاری کتاب ایران با وی گفتوگویی داشته که متن این گفتوگو در ادامه آورده شده است.
کتاب شما توسط بسیاری از منتقدان با کتاب تحسینشده دختر گمشده مقایسه شد ،از شما میخواهم که خودتان این دو کتاب را با هم مقایسه کنید.
کتاب همان خواهم شد که تو میخواهی از نظر داستان و محتوا با دختر گمشده شباهتی ندارد، اما هر دوی این کتابها تحت خرده ژانر “grip lit” نوشته شدهاند. کتابهای “grip lit”، کتابهایی هستند که درونمایه روان شناسانه دارند، هیجانانگیزاند و شخصیت اصلی این کتابها زنی است که از نظر روانی غیر قابل اتکا است. اگر خودم بخواهم این کتابها را با هم مقایسه کنم سراغ شخصیتهای اصلی این کتابها میروم، ایمی در دختر گمشده بهوضوح ثبات روانی ندارد و هتی در همان خواهم شد که تو میخواهی نیز وضعیتی مشابه دارد.
هتی دختری هفده ساله است، با این حال گاهی دست به کارهای پیچیده و سختی میزند که معمولا دختران هفده ساله از پس آن برنمیآیند، فکر نمیکنید که کمی زیادهروی کرده باشید؟
هتی از بعضی جهات واقعا بالغ است، در حالی که چنین خصوصیتی را در بسیاری از موارد ندارد. درست است، بلوغ هتی در بعضی زمینهها باعث میشد. که او بتواند نقشههای پیچیدهای بکشد اما چیزی که خامی او را نشان میدهد، عدم توانایی او در درک نتایج اعمالش و تاثیری است که کارهایش روی دیگران میگذارد.
کاملا حق با شما است او نمیتواند نتیجه کارهایش را حدس بزند و همین قضیه سوالی برای من ایجاد میکند، آن هم اینکه آیا محرک او برای انجام چنین کارهایی صرفا خودخواهی بوده است، در بعضی موارد من احساس میکردم که هتی از روی مهربانی دست به چنین کارهایی میزند.
هتی هرگز خودش را متعلق به جامعه کشاورز و روستایی اطرافش نمیدانست. او هرگز نمیتوانست هویت خودش را به وسیله محیطی که در آن زندگی میکرد و افرادی که دور و برش بودند تعیین کند، دلیل اصلی همه کارها او این بود که میخواست یک جورهایی خودش را جا کند. این که هتی میخواست خودش را وارد جامعه کند، باعث میشد که بعضی وقتها مهربان یا دلپذیر به نظر برسد اما در حقیقت هیچکدام از کارهای او به علت نوع دوستیاش نبود، علت تمام کارهایی که هتی میکند این است که انتخاب دیگری پیشروی خودش نمیبیند.
شما نویسنده داستان دختری هستید که اسیر تصمیمهای ناگهانیاش شده است، گرفتن تصمیمهای ناگهانی و بیحساب و کتاب از خصوصیات نوجوانان است، والدین چگونه میتوانند این تصمیمها را کنترل کنند؟
واقعا سوال سختی است. گرفتن تصمیمهای بدون فکر و عملیکردن آنها بخشی از تجربیاتی است که همه نوجوانها با آن روبهرو میشوند. شخص من بهعنوان یک نویسنده، همواره به این موضوع توجه میکنم که شخصیتهایم بیشتری در طلب چه چیزی هستند و در نهایت همین خواستهها است که آنها را در معرض جدیترین خطرها قرار میدهد. والدین و مربیان هم باید تلاش کنند تا خواستههای اصلی نوجوان خود را بدانند. بهطور مثال اگر نوجوانان ما خواهان استقلال هستند، ما میتوانیم به جای نهی کردن آنها راهی مناسب و امن رسیدن به استقلال را برای آنان فراهم کنیم.
آیا باید برای کتابتان رده ی سنی تعیین کرد؟
از آن جایی که هتی نوجوان است، میتوان گفت که مخاطبان من بزرگسالان بودهاند.
یا اینکه بخواهیم داستان را از زبان چند شخصیت جلو ببریم کار نوشتن را سخت میکند؟
زمانی که من داستان را از زبان شخصیتهای متعدد بیان میکنم، باید خودم را داخل مغز هرکدام از شخصیتهایم تصور کنم. وقتی که من نحوه صحبتکردن، تکه کلامها، انگیزهها، منطق و ترس شخصیتهایم را بشناسم آنگاه شروع و اتمام نوشتن هر فصل برایم راحت میشود. راهش این است که سعی نکنید به هیچ شخصیتی تقلب برسانید.
بهعنوان آخرین سوال، چه سخنی با مخاطبان ایرانی خود دارید؟
واقعا به اینکه داستان هتی، پیتر و دل به زیانفارسی ترجمه شده است افتخار میکنم، امیدوارم از این داستان لذت ببرید. خیلی ممنون که با من تماس گرفتید و این فرصت را در اختیار من قرار دادید تا با مخاطبانم صحبت کنم.
افتخار بزرگی بود.
نظر شما