در اولین برنامه رادیویی «فرزانگان فرهنگ» مطرح شد:
ماجرای انتشار «عالم آرای عباسی» به دست افشار و مخالفت انوار!
عبدالله انوار گفت: ایرج افشار از معدود ایرانشناسانی بود که به مساله آرشیو و حفظ اسناد و عکسها و مدارک تاریخی و علمی و تدوین آنها اهمیت میداد و در این موضوع سرآمد دیگران بود.
انوار با یادکردی از گذشتههای دور به سالهای 1334 خورشیدی و لغتنامه دهخدا رفت و گفت: وقتی کتاب اسکندربیک ترکمان یعنی «عالم آرای عباسی» را درباره شاه عباس خواندم و دیدم این نویسنده جنایات شاه عباس را میپوشاند ناراحت شدم. اتفاقا در اسفندماه ۱۳۳۴ مرحوم ایرج افشار این کتاب را که قبلا با چاپ سنگی چاپ شده بود، با حروف سربی تجدید چاپ کرد و بدین ترتیب کتابی که سابق بر این کمیاب شده بود، در دسترس همه قرار گرفته بود. اما من در سال 1334 بود که برای نخستین بار مرحوم افشار را در موسسه لغتنامه دهخدا ملاقات کردم. در ابتدا از ایشان پرسیدم که شما از چاپ و انتشار این اثر که حاکی از ظلمهای شاه عباس است چه قصدی داشتید و ایشان پاسخ گفت که هیچ، جز آنکه چون کتاب کمیاب شده بود، خواستم که به حروف سربی منتشر کنم. من گفتم که شما با چاپ و انتشار این کتاب به طور غیرمستقیم اشاعه ظلم یک ظالم را کردهاید و ایشان فرمود من تقصیری در اشاعه ظلم او نداشتهام و فقط متن کتاب را تصحیح و بیرون دادهام. من گفتم ضرر دیگر این کتاب آن است که علاوه بر اشاعه ظلم، مذمومترین صفت انسانی یعنی تملق در آن به حد وفور وجود دارد و افشار گفت که تملق اسکندر بیک ترکمان به پادشاه صفوی برعهده من نیست. و بعد از این نیز گفت و شنود مفصلی بین من و افشار درگرفت و همه کسانی که در لغتنامه بودند این گفت و شنود را میشنیدند. پارهای به حمایت من و پارهای نیز به حمایت افشار درآمدند و آشنایی من با ایشان از آن رو به وقوع پیوست.
مترجم جستارهای فلسفی ویتگنشتاین در ادامه گفت: ولی آشنایی بیشتر ما به زمانی برمیگردد که ایشان رییس کتابخانه ملی شدند و من مدیر بخش نسخ خطی کتابخانه ملی بودم. در سالهای 38 و 39 که ایشان با شش ماه کار شبانهروزی انصافا به قدری در کتابخانه ملی کار کرد و کتابخانهای را که بر اثر بیتوجهی گوشهای در وزارتخانه معارف رها شده بود، به عنوان یک مرجع و منبع مهم و معتبر ملی فرهنگی به جهانیان نشان داد. در همین ایام ما زیر نظر ایشان و مجتبی مینوی و دکتر زریاب خویی و تنی چند از شخصیتهای علمی آن روزگار مدیریت تدوین و فهرستنویسی کتابخانه ملی را شروع کردیم که نتایج پر باری در پی داشت.
عبدالله انوار بیان کرد: انصافا خیلی کار کرده است. هر جا اسم کتاب و نسخ خطی است نام افشار حضور پر رنگی دارد. ایرانشناس و مورخ و محققی است شایسته تقدیر، ایشان خود از علاقهمندان بود و از اول زندگی، شیفته این کار. در جوانی عضو اصلی کتابخانه حقوق بود و بعدها که دانشکده کتابداری ایجاد شد به عنوان یکی از اساتید این دانشکده همکاری میکرد. تا آخر عمرش هم برای کتاب و کتابداری کار جدی کرد.
انوار تاثیرات ایرج افشار را در خارج از ایران به حق میداند و میگوید: نام ایرج افشار خود یک پایه محکم برای مراجعه اهل تحقیق در میان شرقشناسان و ایرانشناسان دنیا بوده و هست. ایشان محقق دقیقی بود. در تفسیر شخصیت افشار، باید گفت که دقیق بودن نتیجه همراهی و زندگی با کتاب است. کسی با کتاب سر و کار دارد چنین مشخصاتی خواهد گرفت و افشار یک نمونه متعلی از کسانی است که زندگی خودشان را وقف کتاب کردهاند. اما افسوس که فرهنگ ایران در حال حاضر درگیرودار مدرکگرایی بیپایه و اساس است. دکترایی نداشت اما دقیقترین کارهای پژوهشی را از ایشان سراغ داریم.
نظر شما