در داستانهای علمی تخیلی روباتها اشکال انساننمایی دارند که قادر هستند هر کاری انجام دهند. آنها قادر هستند انسانها را نابود کنند و جای آنها را در زمین بگیرند ولی این نگاه در ادبیات شرق وجود ندارد.
در فرهنگ لغت وبستر روبات به وسیلهای بدون شکل خاصی گفته میشود که قادر است یک یا چند کار تکراری را به طور همزمان انجام دهد ولی در داستانهای علمی تخیلی روباتها اشکال انساننمایی دارند که قادر هستند هر کاری انجام دهند. آنها قادر هستند انسانها را نابود کنند و جای آنها را در زمین بگیرند. آنها میتوانند برای خود حکومت تشکیل دهند و انسانها را به بردگی بگیرند. در داستانهای معاصر چاپ شده در آمریکا روباتها ماشینهایی هستند که انسانها را میکشند و نوعی تهدید معرفی میشوند که میتوانند نسل بشر را منقرض کنند. آیساک آسیموف در داستانهایش سه قانون برای جلوگیری از قدرت گرفتن روباتها پیشنهاد میکند که این سه قانون در تمام داستانهایش وجود دارد.
در داستانهای ژاپنی روباتها نه تنها تهدیدی برای بشر محسوب نمیشوند بلکه در بسیاری از داستانها رابطه عاشقانه بین آنها برقرار میشود. در داستانهای مصور مانگا روباتها این سوال را از انسانها دارند که آیا آنها نیز میتوانند دارای روح انسانی باشند ولی وقتی به این روح میرسند کشتن را با روحیه انسانی در تناقض میبینند. در ادبیات ژاپن و به طور خاص رمان پسر آسترو نوشته اوسامو تازوکا روبات مثل داستان پینوکیو میتواند فرزند انسان شود بدون اینکه تهدیدی برای او به حساب آید. آسترو روباتی است که دوست داشتنی است و در نهایت صاحب روح انسانی میشود.
بر اساس دادههای ارائه شده در این یادداشت میتوان گفت تفاوت ادبیات غرب و شرق در پرداختن به داستانهای ماشین و روباتها در نقطه نظر برخورد انسان و ماشین است. در ادبیات کشورهای غربی به خصوص آمریکا روباتها تهدید میشوند تا برای مخاطب جذاب باشند ولی در ادبیات شرق و به خصوص در آیینهای باید رابطه عاشقانه بین روبات و انسان وجود داشته باشد تا روح انسانی به واسطه ماشینها برای انسانها تعریف شده و تلنگری برای بازگشت به روح واقعی انسانیت باشد. به اعتقاد نویسندگان شرقی انسان روباتها را دوست دارد و وقتی اطلاعاتش توسط آلکسا یا فیستایم شرکت اپل لو میرود، روباتها را مقصر نمیداند بلکه برنامهریزان آنها را مسئول این عمل اعلام میکنند.
نظر شما