غلامعلی حداد عادل گفت: اقبال از شعر به عنوان وسیلهای برای تاثیر در دیگران استفاده کرده و بهترین استفاده را هم برده است. او شعر نمیگفته، برای اینکه شعری گفته باشد و هیجان، تحریک عواطف و احساسات ایجاد کرده باشد؛ بلکه شعر در دست او یک ابزار موثر برای بیان یک اندیشه عزیز و یک فکر نفیس و ارجمند بود.
حدادعادل در شروع سخنان خود در این مراسم گفت: اقبال به حق از مفاخر فرهنگی ما است، از مفاخر فرهنگی ایران و جهان اسلام است و البته بیش از هر جا، به شبهقاره هند و به لاهور و پاکستان امروز تعلق دارد. همه باید او را بشناسیم و گرامی بداریم. معتقدم اقبال دائم باید در ایران معرفی شود. نباید اکتفا کنیم که 30 سال پیش، مجلسی برای اقبال گرفتهایم و دیگر با او کاری نداریم.
حدادعادل ضمن بیان اینکه سال گذشته کتابی از او به نام «حدیث سرو و نیلوفر» شامل 9 مقاله درباره زبان و ادب فارسی در شبه قاره هند منتشر شده، اضافه کرد: سرو در عنوان این کتاب نماد فرهنگ ایران و نیلوفر نماد فرهنگ هند است. سه مقاله از این 9 مقاله درباره پاکستان و اقبال است. مقاله مفصلی در حدود 80 صفحه از این کتاب با عنوان «اقبال، شاعر و برتر از شاعر» است و در آن قصد داشتم این نکته را بیان کنم که شخصیت اقبال را در شاعری محدود کردن، فروکاستن قدر و مقام اقبال است. البته این سخن به معنی اهانت به شعر و شاعری نیست، چون بنده هم قدر شعر را میدانم و هم خودم اهل شعر و شاعری هستم.
شعر برای اقبال یک ابزار موثر برای بیان یک اندیشه است
او ادامه داد: اقبال از شعر به عنوان وسیلهای برای تاثیر در دیگران استفاده کرده و بهترین استفاده را هم برده است. او شعر نمیگفته، برای اینکه شعری گفته باشد و هیجان، تحریک عواطف و احساسات ایجاد کرده باشد؛ بلکه شعر در دست او یک ابزار موثر برای بیان یک اندیشه عزیز و یک فکر نفیس و ارجمند بود. اقبال به شعر همانطور نگاه میکرد که عطار، سنایی و مولانا نگاه میکردند؛ خود اقبال در شعرش به اینکه از تبار سنایی و مولاناست، تصریح میکند و به ما تذکر میدهد که در شعر او به دنبال پیامش باشیم.
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در باب اندیشه اقبال اظهار کرد: اقبال جهانبینی فلسفی خود را در اسرار «خودی» و رموز «بیخودی» و به زبان شعر به ما میآموزد. او مثل حافظ که رند را تطهیر میکند و رند بدنام و لاآبالی را به مقام انسان کامل میرساند، او هم «خودی» را که در عرفان و اخلاق ما مذموم بود را معنا و مقام متعالی میبخشد.
او ادامه داد: اجمالا انچه من فهمیدم و در مقاله «اقبال، شاعر و برتر از شاعر» سعی کردم آن را توضیح دهم، این است که اقبال پس از مطالعه فلسفه اروپایی و اگزیستانسیالیستی سعی میکند به انسان مظلوم و مایوس هموطن و همکیش خود در سراسر جهان بگوید، برخیز و خودت باش و در برابر این طوفانی که میخواهد تو را ریشهکن کند، ایستادگی کن. یعنی اقبال «خودی» را مثبت میکند؛ اما فرق «خودی» او با «خودی» اروپایی این است که در اروپا با فاصله گرفتن از خدا در پی اثبات «خودی» بودند، اما اقبال سعی دارد با سیراب شدن از سرچشمه قرآنی و عرفانی مشرقزمین و اسلام، «خودی» را با پر کردن نی تو خالی انسان از حقیقت الهی محقق کند.
حدادعادل ضمن بیان اینکه اقبال در رموز «بیخودی» میگوید هر انسانی باید با اراده و خودش باشد، ولی باید در جمع و جامعه «بیخود» شود و این حقایق را سعی میکند در شعر بیان کند؛ با خواندن اشعاری از اقبال لاهوری صحبتهای خود را به پایان برد.
نظر شما