مهتاب صفدری در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد؛
رابرت مککی به نویسندگان راههای بررسی کار خودشان را یاد میدهد
مترجم کتاب «دیالوگ» گفت: او در کتابهاش به نویسندگان راههای بررسی کار خودشان را یاد میدهد تا اگر ایرادی در کارشان وجود دارد، خودشان متوجه آن ایراد شوند. مثل این میماند که نویسنده خودش پزشک باشد و بتواند بیماری خودش را مداوا کند.
رابرت مککی برای اهالی ادبیات در ایران، نویسنده ناشناختهای نیست. کتاب «داستان» او با استقبال خوبی از سوی نویسندگان ادبیات خلاقه مواجه شد و حالا ترجمه کتاب «دیالوگ» او به بازار آمده است. کتابی که او نوزده سال برای نگارشش زمان گذاشت. اما نکته قابل توجه در این کتاب این است که مککی با نگاه تیزبینش، به بررسی وجوه مختلف دیالوگ در رسانههای مختلف ادبیات داستانی، نمایشنامه، فیلمنامه و سریال میپردازد. با مهتاب صفدری، مترجم «دیالوگ» درباره این کتاب گفتو گویی داشتهایم که در پی میآید؛
در ابتدا کمی به معرفی رابرت مکی نویسنده کتاب بپردازید که البته نویسنده ناشناختهای هم برای ما نیست و پیش از این کتاب «داستان» او به فارسی ترجمه و منتشر شده بود.
همانطور که گفتید کتاب «داستان» او پیش از این به فارسی ترجمه و بارها تجدید چاپ شده بود. بعد از این کتاب، نوزده سال طول کشید تا رابرت مکی، کتاب «دیالوگ» را بنویسد. سالها در تمام دنیا، مخاطبان منتظر بودند که این کتاب منتشر شود. اما مهمترین کار مکی، به جز نویسندگی، سمینارها و کارگاههایی است که در حوزه نویسندگی دارد و از استادان تراز اول حوزه فیلمنامهنویسی و داستاننویسی به شمار میرود. بسیاری از شاگردان او موفق به کسب جایزههای امیل، بفتا، گلدن گلاب و ... شدهاند. شصت نفر از برندگان جایزه اسکار شاگرد او بودند و دویست نفرشان کاندید اسکار بودند.
فکر میکنید دلیل موفقیت شاگردان رابرت مکی چیست؟
به هیچ وجه نمیتوان استعداد آدمها را نادیده گرفت و طبعا پشتکار آنها خیلی اهمیت دارد. اما فکر میکنم که رابرت مکی خیلی خوب میتواند آدمها را هدایت کند. او در هیچ یک از کتابهایش نمیگوید که راه درست این است و باقی راهها به بیراهه میروند. اما او در کتابهاش به نویسندگان راههای بررسی کار خودشان را یاد میدهد تا اگر ایرادی در کارشان وجود دارد، خودشان متوجه آن ایراد شوند. مثل این میماند که نویسنده خودش پزشک باشد و بتواند بیماری خودش را مداوا کند. درواقع رابرت مکی نویسنده را در چنین جایگاهی قرار میدهد که بتواند امراض داستانش را خودش پیدا کند و خودش هم آن را مداوا کند و به مرتبه کیفی بهتری برساند. یا اینکه آنقدر از مرحله طراحی داستان و شخصیتها خوب پیش برود که نیازی به برطرفکردن نقصهای بعدی نباشد. به همین دلیل این کتاب میتواند از منابع درسی دانشگاهی رشته ادبیات نمایشی در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد باشد.
معمولا کنش در ادبیات به مثابه عمل در نظر گرفته میشود. رابرت مکی در این کتاب، چگونه دیالوگ را به مثابه کنش بررسی میکند؟
اگر سینما را در نظر بگیریم، در فیلمهای اکشن، دیالوگها تزئینات داستان هستند. برعکس داستانهایی هم هستند که تمام کنششان بر اساس دیالوگ پیش میرود. اما رابرت مکی معتقد است که دیالوگ باید مبنای کنش باشد و اگر غیر از این باشد، دیالوگ چیز اضافیای هست و باید حذف شود. دیالوگ باید داستان را پیش ببرد و قسمتی از رازهای شخصیت را برای مخاطب فاش کند. در عین حال باید در مخاطب، یک نوع همدلی نسبت به شخصیتها ایجاد کند و او را مشتاق کند تا بداند که بعدتر چه اتفاقی میافتد. او در بخش آخر کتاب، دیالوگها را آنالیز میکند و ضربهای آنها را تعیین میکند. و بررسی میکند که چه چیز باعث میشود که دیالوگ در عرض گسترش بیابد و در طول داستان اتفاقی نیفتد و در واقع ما با سلسلهای از حوادث مواجه نشویم که این منجر به خستگی مخاطب میشود. هر دیالوگی که یک ضرب به شمار برود که داستان را پیش ببرد، آن دیالوگ درست کار میکند و مخاطب را همراه میکند. این ویژگی را در هر چهار مدیوم سینما، تئاتر، تلویزیون و ادبیات داستانی بررسی میکند.
آیا رابرت مکی در این کتاب به تفاوت نقش دیالوگ در مدیومهای متفاوت میپردازد؟ چون شیوه روایت در سینما و تئاتر و تلویزیون و ادبیات متفاوت است.
مکی به هر چهار رسانه میپردازد و میگوید که دیالوگ مربوط به همه اینهاست و در هر یک از این موارد، به طور جداگانه به بررسی دیالوگ در مختصات سیستم نوشتاری آن رسانه میپردازد و در مورد طراحی و ساخت دیالوگ در هر بخش توضیح میدهد. و میگوید که تلویزیون به سینما نزدیک است و ادبیات از اینها متفاوتتر است چون ابزار نویسنده، فقط قلم هست و تصویر و صدا و... ندارد. اما محدودیتهایش هم به همیندلیل، کمتر است و میتواند دیالوگ شخصیت با خودش، با دیگری و ... را روایت کند. اما در تئاتر ما صدا برایمان مهمتر از تصویر است. مخاطب تئاتر عادت دارد که خوب به دیالوگها گوش کند. در حالی که در سینما، تصویر به صدا رجحان دارد. به همین دلیل، سعی میکند بیان کند که دیالوگها چگونه باید با تصویر همراه شوند. همان اصطلاح قدیمی که معمولا میگویند که سعی کنید بیشتر نشان دهید تا این که بگویید. رابرت مکی میگوید که اگر دیالوگ درست باشد و به مثابه کنش باشد، همان نشان دادن است. دیالوگ باید باعث بروز اتفاقی در داستان شود. و هر مبحثی که در مورد دیالوگ مطرح میکند را در هر چهار مدیوم توضیح میدهد.
آیا شما این کتاب را یک کتاب آموزشی کابردی در کارگاههای نویسندگی میدانید یا یک کتاب تئوری است که به کار نقد میآید؟
این کتاب هم میتواند از منابع آموزشی دانشگاهی و کارگاههای نویسندگی باشد و هم در حوزه تئوری مورد استفاده باشد. این کتاب، فقط هم برای نویسندگان نیست. اگر کارگردانها و بازیگران هم این کتاب را بخوانند خیلی به کارشان میآید. خودش هم در مورد بازیگری، بسیار صحبت میکند. چون دیالوگ توسط بازیگر ادا میشود و به قول معروف، دیالوگ باید در دهان بازیگر بنشیند تا مخاطب هم با آن ارتباط خوبی برقرار کند و راهکارهایی به بازیگر میآموزد که چگونه دیالوگ را بیان کند تا برای مخاطب جذاب باشد. او اشاره میکند که قسمتی از سکوتها، مربوط به متن است و قسمتی هم مربوط به کارگردان. اما تاثیر آنها در متن و اجرا متفاوت است.
و فارغ از اینها، خواندن کتاب «دیالوگ» اصلا خسته کننده نیست. با این که کتابهای آموزشیای هستند که خستهکننده و سختخوان هستند. در مراسم رونمایی کتاب، آقای ایوب آقاخانی گفت: «هیچ نکتهای در مورد دیالوگ نیست که ما در مواجهه با آثار مختلف تئاتر، سینما و تلویزیون به آن فکر کرده باشیم و در این کتاب نباشد.»
این قدر جامع و کامل هست. هر آنچه مربوط به دیالوگ هست را به جذابترین شکل ممکن مطرح میکند.
فرمهای مختلف روایی، چه تاثیری بر دیالوگنویسی دارد؟
در مرتبه اول، خود مدیوم یک سری قرارداد برای ما مشخص میکند. اما رابرت مکی یک نظریه جدید میآورد و میگوید؛ چیزی به اسم تکگویی وجود ندارد. چون تکگویی، یعنی صحبتی که مخاطبی ندارد یا مخاطبش خود ما هستیم. یعنی ما حتی هنگامی که افکار و درونیاتمان را به زبان نمیآوریم، باز هم مخاطب ما بخشی از وجود ما هست که بیانات درونی ما را میشنود. باز این در تئاتر و ادبیات داستانی پذیرفتهتر است. اما علاوه بر مدیوم، ژانر اثر هم بر شیوه دیالوگگویی کاراکترهای تاثیر دارد. یعنی دیالوگنویسی در یک کار فانتزی با یک درامخانوادگی متفاوت است. مهمترین چیز این است که در جهانی که خلق میکنیم، صحبتهای آدمها باورپذیر باشد. رابرت مکی تاکید میکند که هیچ قانونی وجود ندارد. ولی میگوید در جهان برساخته اثر، باید دیالوگها باورپذیر باشد. اما هر چه اثر به سمت رئالیسم و ناتورئالیسم پیش میرود، قاعدتا محدودیتهایی به وجود میآید. اما تاکید میکند برای دیالوگنویسی رئالیسم، متکی بر صحبتهای روزمره آدمها نباشیم و اگر چنین اتفاقی بیفتد، بدون شک با شکست مواجه میشویم. چون صحبتهای معمول آدمها بسیار کسلکننده و ملالآور و پر از تکرار است. زندگی واقعی و درام، دو دنیای متفاوت هستند.
نظر شما