علی حسین عبید، نویسنده داستان کوتاه عراقی میگوید که استعداد یک نویسنده هراندازه که درخشان و منحصر به فرد باشد در دوری از مردم و جامعه به مرحله شکوفایی و پختگی نمیرسد.
به همین مناسبت خبرگزاری عراقی نون گفتوگوی مفصلی را با او داشته که نویسنده عراقی درباره مجموعه داستانش، داستان کوتاه در عراق و نقش و تاثیر آن در جامعه صحبت کرده است.
شاید نسل جدید خوانندگان آشنایی چندانی با ادیب صالح نداشته باشند. در ابتدا کمی درباره این ادیب بزرگ و شهرت جهانیاش بگویید؟
طیب صالح، ادیب سودانی در یک محیط روستایی و خانوادهای بیبضاعت و کمسواد رشد کرد و بعد از گذشت چند سال توانست در رادیو انگلیس شغلی بگیرد و سپس به قطر رفت و مدیر کل مطبوعات و رسانههای قطری شد. طیب صالح با انتشار رمان «موسم هجرت به سوی شمال» در سال 1966 به شهرت جهانی رسید و عنوان نخبه رمان عربی از سوی بسیاری از منتقدان به او داده شد و رمانش به بیش از 30 زبان ترجمه شد. او توانست شیوه مرسوم رماننویسی را از طریق اعتقادات و افکار بینظیرش که برآمده از پیشینه خاص فرهنگی و مذهبی بود در هم بشکند و طرحی نو در رمان عربی دراندازد و به یکی از مهمترین رماننویسان قرن بیستم تبدیل شود.
چرا اسم «زبان زمین» را برای مجموعه داستان خود انتخاب کردید؟
مجموعه داستان «زبان زمین» شامل 14 داستان کوتاه 27 هزار کلمهای میشود. و داستانهای این مجموعه درباره مصائبی است که عراقیها به خاطر جنگهایی که به هویت زندگیشان بدل شده در طی سالیان متحمل شدند. در هر داستان شخصیت محوری وجود دارد که یا مستقیما در جنگ میمیرد و یا در اثر انعکاسات جنگ جانش را از دست میدهد. این مجموعه داستان به نوعی محکوم کردن ماهیت جنگ است و تصویری از مرحله تاریخی صعب و دشواری که عراقیها همچنان از آن در رنجاند. اما درباره انتخاب عنوان این مجموعه جایی در داستان نوشتهام که زمین موجودی است که میبیند، احساس میکند، بر میآشوبد و آرام میشود. هم مهربان است و هم غضبناک. زمین زبانی دارد که فهم آن ما را به حفظ و ادامه ارتباط سرنوشتساز با آن یاری میرساند.
گفته میشود که دیالکتیکی بین جامعه و داستاننویس وجود دارد؛ ارتباطی جداییناپذیر. تا چه حد رمان شما توانسته از عناصر موجود در جامعه بهره بگیرد؟
داستاننویس نمیتواند در انزوا و به دور از مردم و جامعه باشد. چرا که این محیط اجتماعی است که افکار، ارزشها، فرهنگ و واکنشهای او را در مقابل واقعیت شکل و پرورش میدهد. بنابراین استعداد یک نویسنده هراندازه که درخشان و منحصر به فرد باشد، در انزوا و دوری از جامعه و غور در مشکلات آن به شکوفایی و پختگی نمیرسد. در داستانهای من نیز مضمونی خارج از جامعهام وجود ندارد و همانطور که گفتم رنجهای مردم از جنگ و مشکلات متعددی که بر زندگیشان سایه افکنده جوهر اصلی داستانهایم را شکل میدهد.
شکی نیست که هنر داستان کوتاه بهترین و مناسبترین هنر برای تعبیر از لحظه است. همانطور که دو موپاسان میگوید که در زندگی همه ما لحظات گذرا و منفصلی وجود دارد که تنها مناسب داستان کوتاه است و اینکه آیا قصهگو میتواند داستان کوتاه را به رمان بلند تبدیل کند و موفق شود؟
نمیتوانم داستان کوتاه موفقی را تصور کنم که از حوادث و برشهای زندگی حتی در کوتاهترین حالات آن خالی باشد. داستان کوتاه از سراب که ساخته نمیشود. اما تعبیر از یک لحظه را میتوانیم در شعر هم جستوجویش کنیم. همه داستانهای این مجموعه را میتوان بسط داد و به رمان تبدیلشان کرد. داستانهای زیادی وجود دارند که نویسندگانشان آنها را بسط دادند و به رمانهای موفقی تبدیل شدند. بنابراین میتوان از رمان مجموعه داستان و از مجموعه داستان هم رمان بیرون کشید و تجربه و مهارت نویسنده عامل اصلی موفقیت و شکست آن است.
وضعیت داستان کوتاه را در عراق چگونه ارزیابی میکنید. آیا به پختگی رسیده است؟
داستان کوتاه در عراق از بذری کوچک به درخت تنومندی تبدیل شده. نسلهای مختلف در عراق اندکی پیش از دهه 50 میلادی به نوشتن داستان کوتاه روی آوردند. نسل نویسندگان دهه 50 و 60 نسلی بودند که مخالف چارچوب سنتی قصهنویسی و داستان کوتاه بودند و از آنها عبور کردند. و سپس نسل نویسندگان دهه 70 و 80 که من جزو آنها هستم آمدند. هر نسل قواعد خاص خودش را برای قصهنویسی دارد.کسی نمیتواند ادعا کند که داستان کوتاه عراقی هنوز به مرحله پختگی و کمال نرسیده است. داستان عراقی حضور روح عربی را در خود دارد که نمیتوان نادیدهاش گرفت.
نظر شما درباره این عبارت که میگویند داستاننویس موفق داستاننویسی است که بتواند آب را در دریای راکد به حرکت و جوشش درآورد چیست؟ آیا علی عبید توانسته چیزی را در واقعیت زندگی ما به حرکت وادارد؟
به دلایلی که به طبیعت هنر داستان مربوط میشود نمیتوان از داستان کوتاه و رمان انتظار انعکاس و واکنشهای آنی را در سطح جامعه داشت. داستانی که از واقعیت زندگی بیتاثیر باشد مثل اخبار روزنامه و یا در حد مقاله است.جایی خواندم که انقلاب فرانسه نتیجه افکار آثاری بود که دههها قبل از انقلاب نوشته شده بودند. به این خاطر چشم امید دارم که چیزی را در این دریا به حرکت وادارم و انتظار واکنش فوری و آنی هم ندارم. داستاننویس سخنران نیست و شایسته نیست فریاد و شعار سر دهد. داستاننویس در تلاش است تا شخصیت انسان و ذوق و افکار او را به صورتی غیرمستقیم از طریق زیباییهای داستان پرورش دهد و بیاراید.
سوال آخر آیا انتظار بردن جایزه ادبی طیب صالح را داشتید؟
حقیقتا انتظارش را نداشتم. برخی از دوستانم که داستانها را خوانده بودند به خاطر مضامین انسانی آن، احتمال میدادند که به موفقیت برسد.
نظر شما