چطور شد که تصمیم گرفتید، جایزه رمان سال نوفه را با تمرکز روی ادبیات گمانهزن برگزار کنید؟
فرزین سوری: مدت زیادی است که در زمینه ادبیات گمانهزن کار میشود. پیش از این هم جایزهی ادب و هنر گمانهزن طی 6 یا 7 دوره برگزار شد که در نهایت برگزاریاش متوقف شد. در واقع بخش قابلتوجهی از همین تیمی که امروز در تحریریه جایزه نوفه هستند قبلا داور، دبیر یا از برگزیدگان جایزه ادب و هنر گمانهزن بودند. آن جایزه به خاطر فرمت برگزاری و بضاعت جایزه بیشتر روی داستان کوتاه تألیفی، ترجمه آثار گمانهزن و ترویج اینگونه از ادبیات تمرکز داشت. اما نوفه با هدف تمرکز بر رمان گمانهزن تلاشیست برای کاوش جامعه کتاب ایران به دنبال این سلیقه ادبی و همچنین تاکید بیشتر بر این گپنهی ادبی به عنوان گفتمانی نو برای ادبیات ایران.
آیا جایزه نوفه دقیقا ادامه همان جایزه هنر و ادبیات گمانهزن است، چه فرقی بین این دو جایزه وجود دارد؟
ارس یزدانپناه: جایزه ادب و هنر گمانهزن بیشتر روی داستان کوتاه ترجمه و ترویج ادبیات گمانهزن تمرکز داشت و هدف از برگزاری این جایزه این بود که به نویسندگان جوانی که میخواهند این جایزه را دنبال کنند، شتاب دهند. اما ما در ایجاد نوفه هدف دیگری را دنبال میکردیم. به نظر میرسید وضعیت جامعه کتاب ایران اعم از تولیدکننده و مصرفکننده خیلی تکسویه بوده است و افراد فقط شکل خاصی از رمان را میخوانند و بخشی از آسیب کم کتاب خواندن در جامعه احتمالا به این مساله برمیگردد که هیچ امکان جدیدی به خواننده داده نشده است. اما با توجه به آنکه قشری از جامعه به گونه خاصی از ادبیات علاقهمند است، آثار موجود به نظر نتوانسته قشر زیادی از جامعهی کتابخوان ایران را پوشش داده دهد. در نوفه ما سعی کردیم گونهای از ادبیات که به خوبی میشناختیم و تا حدی خودمان را متخصصش میدانستیم را به عنوان یک نوع سلیقه در این جایزه به رسمیت بشناسیم تا بتوانیم امکان جدیدی در خواندن و نوشتن کتاب ارائه کنیم.
به عنوان افرادی که سالهاست در این زمینه مطالعه دارید، چه تعریفی میتوانید از ادبیات گمانهزن ارائه دهید؟
ارس یزدانپناه: تعریف ادبیات گمانهزن قدری مشکل است و اصطلاح ادبیات گمانهزن، برگردان (fiction Speculative) است که اعضای آکادمی فانتزی از سال 1382 به این برگردان رسیدهاند. البته برگردان دقیقی نیست، اما بهترین برگردانی است که تا به حال ما برای آن یافتهایم. موضوع عمدهای که در بازار نشر ایران از مفهوم گمانهزن جا افتاده این است که همیشه به عنوان یک ژانر مطرح شده است درحالیکه هیچوقت ژانر نبوده بلکه یک گفتمان ادبی بوده. از دهه 50 میلادی که ادبیات گمانهزن راهش را در جامعه کتاب، باز میکند شبیه ظرفی عمل میکند که میتواند محتوای معاصر و مرتبط با لحظهی حال را با توجه به مسائلی همچون پیشرفت تکنولوژی و روش تخیل و گفتمانهای جدید انسانی، دربر بگیرد. مثلا رمانهای ویلیام گیبسون(William Gibson) نمونه واضحی است که راجع به تکنولوژی، قبل از وقوع مساله اینترنت و گسترده شدنش نوشته شده و راجع به بخشی از زندگی طبقه پایین جامعه است و به ارتباط زندگی و قدرت و ... با تکنولوژی میپردازد. گیبسون به عنوان پدر سبک سایبرپانک(Cyberpunk) شناخته میشود و آثاری مثل ماتریکس ایدهشان را از رمان او گرفتهاند. یعنی چیزی که بعد از آثار گیبسون میماند یک ژانر است یعنی یک مدل مشخص از تخیل تصویری و اصول خاص برای نوشتن که قبلا وجود نداشته و گیبسون مجبور بوده خودش آن را بسازد. یا تامس پینچن(Thomas Pynchon) درباره سیستم قدرت و نژاد در دهه 60 صحبت میکند که خیلی مساله به روزی است و از آنجا که انگار ابزاری برای صحبت راجع به چنین مسائلی ندارد، مجبور است خودش آن را اختراع کند و اینها به نحوی شروع و یا به بیان بهتر مانیفست ادبیات گمانهزن است.
ارس یزدانپناه: چیزی که امروز از این ادبیات باقی مانده به تبع بازار کتاب و شناخت کم افراد از این گونه ادبیات است و با جادو یا علم یا ... شناخته میشود اما پیش از همه اینها، ادبیات گمانهزن یک مدل ادبیات بوده و همیشه دغدغه آدمهای بزرگ این حوزه از دهه 60 به بعد این بوده که راجع به انسان در آن صحبت شود ولی درباره مسائل پیچیده انسانی که در ارتباط با تکنولوژی، مسائل روز، سیستم، نژاد، جنسیت و ... به وجود میآیند و مدخلی است برای ادبیات گمانهزن اما نمیشود گفت که تعریف ادبیات گمانهزن است. خیلیها تلاش کردهاند تعریفی برای این ادبیات ارائه دهند. از جمله افرادی همچون تزوتان تودوروف (Tzvetan Todorov)که تلاش کرده تعریفی برای اینگونه از ادبیات ارائه دهد ولی طبقهبندیها همیشه بیشتر نظری بودهاند تا عملی. ممکن است خیلی آثاری وجود داشته باشند که در ژانر مشخص مثلا فانتزی باشند ولی گمانهزنی به شکلی که در بالا اشاره کردم در آنها اتفاق نیفتاده باشد. درواقع مرز باریکی وجود دارد و هدف نوفه این است که این مرز را مشخص کند و این ادبیات را به عنوان ادبیات جدی جا بیاندازد که میتواند در عین اینکه سرگرم کننده باشد، مدلی از هنر باشد.
نویسندگان ایرانی به تفکیک حوزه نوجوان و بزرگسال، تا چه اندازه به این ادبیات توجه کردهاند و چه جایگاهی در کشور ما دارد؟
فرزین سوری: وقتی جایزه نوفه را شروع کردیم متوجه شدیم اقبالی از سوی ناشران ایرانی در دهه اخیر نسبت به این قضیه به وجود آمده و افرادی که دوستدار این نوع ادبیات بودند جایی یکدیگر را پیدا کردند و سعی کردند آثاری را در این حوزه ترجمه کنند. و میبینیم کتابهایی از انتشارات آگاه، پیدایش، افق، چشمه، ققنوس و ... منتشر شده و قفسهای برای این نوع کتابها درنظر گرفتهاند و بخشی از این نوع ادبیات داستانی را ارائه دادهاند. ما فکر میکردیم همانند دورههای پیشین نویسندگان درحال تکرار ژانرهایی هستند که در ادبیات انگلیسی و امریکایی وجود دارد و تقلید از ادبیات فانتزی، علمی و تخیلی، وحشت و ... است که در کشورهای آمریکایی و اروپایی به معنای ادبیات آسیموف، کلارک و .. ارائه میشود که همان ادبیات دهه 50 است و حالا دیگر منقضی شده است. ولی وقتی وارد قضیه شدیم دیدم که خیلی هم پیشبینی ما درست نبوده و اشکالی از این ژانر مختص فضای ایران و نویسندگان ایرانی درحال به وجود آمدن است و انگار جنینی است که بدن مشخصی ندارد و در لحظه ابتدایی و در حال شکل گرفتن است و همه چیز را در ژانرهای مختلف تجربه میکند تا شکل مورد نظرش را پیدا کند. با اینکه تعداد نویسندگان این حوزه یا تعداد آثار زیاد نیست اما نویسندگان، مشخصا سعی میکنند چیزهای متفاوتی را تجربه کنند و لزوما وحشت یا علمی و تخیلی نمینویسند. و ما براین اساس سعی کردهایم جایزهای را برای اینگونه آثار درنظر بگیریم.
فرزین سوری: درواقع ما نمیتوانیم لحظه ابتدایی را درنظر بگیریم که ادبیات گمانهزن در تالیفات ایران به وجود آمده است چون مانند دوران تکامل میماند و مسیری که طی میشود ارزشمند است. این ادبیات در همه کشورها همیشه مورد اقبال بوده و شاید بتوانیم بگوییم عبدالحسین صنعتیزاده از نویسندگانی بوده که ایدههایی در این نوع ادبیات داشته است یا ابوتراب خسروی. البته اگر به این افراد بگویید شما دارید ادبیات ژانر مینویسید شاید خیلی دوست نداشته باشند اما اگر اسم ادبیات ژانر را بیان نکنیم و بگوییم ادبیات گمانهزن، به کار آنها نزدیک میشود چون روی ادبیات فضا و موقیت انسانی کار کردهاند و به جای اینکه داستانهای تمثیلی و نمادین بنویسند سعی میکنند داستان دیگری دربارهی انسان و شگفتی بنویسند.
ارس یزدانپناه: البته اگر به عقب برگردیم میتوانیم بارقههایی از ادبیات گمانهزن را حتی در آثار عطار هم ببینیم البته نه به شکل امروزی و مدرن ولی نقاط اصلی که در سیر این گونه از ادبیات میتوان به آن اشاره کرد، همان جنبش ترجمه و جایی است که ترجمه درباره یکسری آثار خاص با اقبال بیشتری روبهرو میشود و آثار طلایی دهه 50 از سوی انتشاراتی مانند امیرکبیر و شقایق منتشر میشود و این شعله خاموش میشود تا اینکه دوباره یکسری انتشارات شروع به ترجمه آثار خارجی مخصوصا در حوزه نوجوان میکنند. و پیرامون آن آثار فرومها و وبگاههای اینترنتی ایجاد میشود و طرفداران دور هم جمع میشوند و سعی میکنند کمکم خودشان را ارتقا دهند و درباره اینگونه موضوعات بنویسند و بخوانند. که البته گرتهبرداریهای عینی از آثار خارجی هم در بینشان کم نیست و بیشتر به تجربه نوستالژیکی از لذت خواندن یک داستان خاص شبیه است که با نوشتن چیزی مشابهش، نویسنده در صدد احیای آن تجربهی خوشایند خواندن برمیآید. فکر میکنم سه یا چهار سال است با توجه به زیاد شدن گروههای ترجمه و شبکههای انسانی حول این مساله و ایجاد مدیومهای مختلف آن مانند کمیک، مانگا و انیمه که مدل خاصی از تخیل را دارند، کم کم انتشارات مختلف شروع به پرداختن به این حوزه کردند و حدود پنج یا شش سال است که ناشران به طور جدی به این ادبیات پرداختهاند و بخش زیادی از آثاری که رسیده از 94 تا 97 است و تقریبا همه عنوانهایی که تا بهحال کار شده بجز تعداد اندکی، به دست ما رسیده است.
ادبیات گمانه زن راه افتاده ولی انگار جایی ایستاده
تعداد آثار ادبیات گمانهزن منتشر شده در کدام حوزه بیشتر است؟
ارس یزدانپناه: در حوزه کودک و نوجوان بیشتر بوده چون آثاری که ترجمه شدهاند برای اولین بار، در حوزه نوجوان بودهاند که البته ممکن است به دلیل سوءتفاهم اسمی هم باشد یعنی اثری که در حوزه فانتزی بوده به نظر کودکانه آمده و طبیعتا بعدا نوشتههای نویسندگان هم به این سمت و سو رفته است. اما الان افراد خاص و گروههای مشخصی به سمت شناخت افراد جدید رفتهاند و رمانهای اولیه افرادی مثل «جی.جی.بالارد» (J.G.Ballard) ترجمه شده است اما هنوز هم به رمانهای پیشرفته و پیچیده و اصلیاش نرسیدهایم. بااینکه قطار ادبیات گمانه زن راه افتاده ولی انگار جایی ایستاده تا سرعت بگیرد و با فرمهای اصلی این مدل ادبیات آشنا شود و اعتماد به نفس لازم را به دست آورد تا از زیر سایه ادبیات وارداتی عصر مشروطه جایگاه خودش را پیدا کند.
فرزین سوری: وقتی آثار را میخوانیم، احساس میکنیم انگار کسی میلی به تعریف داستان ندارد و داستانهایی که نویسندگان مینویسند خیلی به شرایط انسانی ربط ندارند انگار اداهایی از شرایط انسانی هستند و تجربههای دست سوم و چهارم هستند که برمیگردد به تاثیری که ادبیات ما از ادبیات اروپایی رمانتیکی که از همان ابتدای قرن 19 وارد ایران شده، گرفته و در همان جا مانده است و نمیخواهیم از آن بیرون بیاییم. به نظر من ترجمه شدن کتابهایی از بزرگان ادبیات گمانهزن مانند بالارد امکان جدیدی را در اختیار نویسندگان ما قرار میدهد که فَشِن جریان روشنفکری از آن عاجز است. و میتواند صرفا امکانی باشد برای نوشتن راحتتر در این حوزه و نویسندگان متنی را بنویسند و قصهای عمیق و انسانی بگویند. اما از زاویه دیگری هم میتوان به این موضوع نگاه کرد به این معنی که نویسندگان جدیدی شروع به نوشتن در این حوزه کردهاند، نویسندگانی که ما امیدواریم بیشتر از آنها اثر ببینیم. در بخش فصل اول نوفه، ما از نویسندگانی که اثرشان هنوز منتشر نشده، خواستهایم که یک فصل از کتابشان را برای ما بفرستند تا مورد داوری قرار بگیرد. و با این کار میخواستیم زودتر از موعد پیشبینی کنیم که چه آثاری در آینده خواهیم داشت.
چه تعداد اثر به دست شما رسید و تعداد آثاری که به دست شما رسیده چقدر به ذهنیت شما نزدیک بود؟
فرزین سوری: درمجموع حدود 120 کتاب از سال 1395 تا 1397 به دست ما رسید که حدود نیمی از آنها در حوزه نوجوان بود. درصورتی که ما فکر میکردیم اقبال بیشتری به سمت حوزه بزرگسال وجود داشته باشد و به همین دلیل دو جایزه رمان سال گمانهزن در حوزه بزرگسال و حوزه نوجوان درنظر گرفتیم درحالیکه در ابتدا فقط یک جایزه رمان سال ادبیات گمانهزن داشتیم.
داوری آثار چگونه انجام شد؟
فرزین سوری: کتاب نوجوان ظرافتهایی دارد که شما را ملزم میکند تا سوای ادبیات، مخاطب نوجوان را هم درنظر بگیرید. داوری نهایی بخش کتاب گمانهزن نوجوان بر عهده رضا علیزاده (مترجم آثار گمانهزن)، طاهره ایبد (نویسنده کودک و نوجوان)، محمد کاظم اخوان (نویسنده مجموعه قصههای تا به تا) و فرزاد خلیلیان (فعال ادبی حوزه ژانری و منتقد کمیک) بود. هیات داوران بخش بزرگسال شامل 50 نفر بودند که با همکاری فیدیبو برای هرکدام اکانت ایجاد شد و آثار خوانده و داوری شدند. ابتدا کتابها از لحاظ آییننامهای بررسی شدند و 25 اثر در هر بخش انتخاب شدند و دراختیار داوران قرار گرفتند. سپس 5 اثر در حوزه نوجوان و 5 اثر در حوزه بزگسال به مرحله نهایی راه یافتند و مجددا از سوی داوران مورد بررسی قرار گرفتند و در نهایت یک رمان سال در حوزه نوجوان، یک رمان سال در حوزه بزرگسال و یک برگزیده در بخش فصل اول (رمانهای منتشر نشده) خواهیم داشت که در مراسم اختتامیه معرفی میکنیم و تعدادی اثر هم به عنوان آثار قابل تقدیر معرفی میشود.
کیفیت آثار در بخش نوجوان چندان خوب نبود
با بررسیهایی که انجام دادید، کیفیت آثار را چگونه ارزیابی میکنید؟
فرزین سوری: کیفیت آثار در بخش نوجوان چندان خوب نبود. در این بخش حالت تقلید از ادبیات ترجمه بیشتر دیده میشد. تصوری در ادبیات نوجوان وجود دارد که ما در حلقه بستهای هستیم و نویسندگان سعی میکنند نوعی ادبیات حماسی و شاهنامهای را ارائه دهند و سعی میکنند داستانهایشان شبیه شاهنامه باشد که بخشی از آن به طرز تفکر نویسنده بستگی دارد و شبیه یک دستور پخت است. و میگویند مثلا اینقدر از تاریخ و اسطورههای ایرانی برمیداریم، مقداری از آثار پرفروشی مانند هری پاتر، ارباب حلقهها و ... برمیداریم و مقداری هم چیزهایی که خودمان میخواهیم به آن اضافه میکنیم ولی هیچوقت به این فکر نمیکنند که قصه در ارتباط با مخاطب چگونه باید باشد و چه ارزش افزودهای باید داشته باشد. درواقع به خود قصه فکر نمیکند و اینکه از هرکدام چقدر باید استفاده کند تا قصه قابل درکتر باشد.
فرزین سوری: البته بخشی از دلایل آن مشخص است و به دلیل ادبیاتی است که از طریق ترجمه وارد این حوزه شده و ادبیات باکیفیتی نبوده و بیشتر در حوزه سحر و جادو بوده و یکسری عناوین خاصی آمده و تقلیدهای خارجی بوده و عنوانهای خاصی در این حوزه نبوده است. در بخش نوجوان بیشتر ترجمههایی که صورت میگیرد، تجاری است. هرچند تفکیک بین آثار و شناسایی ادبیات گمانهزن در حوزه نوجوان سخت و در حوزه کودک چندان امکانپذیر نیست و براین اساس ممکن است ما آثاری را هم در این حوزه بررسی نکرده باشیم.
به نظر شما ادبیات گمانهزن در کدامیک از ژانرها توانسته موفقتر عمل کند؟
فرزین سوری: احتمالا در ژانر وحشت. در حوزه نوجوان در ادبیات فانتزی - حماسی که خواسته از ارباب حلقهها تقلید کند، از نظر ارزش ادبی شکست عجیبی خوردهایم، هرچند ممکن است مورد توجه مخاطبان قرار گیرد. اصولا وجود داشتن ادبیات بد، هیچوقت بد نیست و وجود داشتن نویسندههایی که سعی میکنند ارباب حلقهها و شاهنامه را با هم ترکیب کنند و اثری بیافرینند، بهتر از نبودشان است. و میتوان امیدوار بود که در آینده نویسندهای بیاید که علاوه بر تکرار این فرمول، حرفی برای گفتن داشته باشد. ادبیاتی که شاید ظاهرش گمانه زن است ولی درواقع از گفتمانی که در ابتدا درباره ان صحبت کردیم و چیزی درباره انسان ندارد.
ارس یزدانپناه: به نظر میرسد در حوزه بزرگسال ادبیات وحشت موفقتر بوده از سایر ژانرها بعد از آن فانتزی و نهایتا علمی و تخیلی. علمی و تخیلی هم دچار همین کجفهمی شده و جایی با حجم زیادی از آثار دهه 50 ادبیات عصر طلایی مواجه بودیم که ترجمه شد و قطع شد. و افرادی که آن ادبیات را میخواندند سیر پیشرفت این ادبیات را ندیدند که در دهه 60 و 70 و 80 این ادبیات به چه چیزی تبدیل شده است. مسالهای که وجود دارد این است که ادبیات علمی تخیلی از دهه 70 به چیز پیچیدهای تبدیل میشود، ادبیاتی که ترجمه کردنش سخت میشود و خواندنش برای آدمی که انگلیسی زبان دومش است، سخت است چون پیچیده نوشته میشود و یکی از دلایلی که ترجمه ادبیات علمی تخیلی در ایران در همان دوران مانده به همین دلیل است و دلیل دیگر آن این است که ادبیات علمی تخیلی دهه 50 مشخص است که راجع به چیست و بیشتر به یک سری سفینه که به فضا میروند و یکسری ربات میپردازد و تشخیص اینکه یک رمان علمی تخیلی است راحتتر است تا رمان «ژست ابدی» فاستر والاس(1) که دهه 90 نوشته شده و راجع به تاریخ جایگزینی است که در آن یک سری اتفاقات میافتد و راجع به پدیده سرگرمی و اعتیاد و ربط آنها به هم و راجع به آدمهاست، و فقط در بستر علمی تخیلی اتفاق میافتد. یا ادبیات ام. جان. هریسون(2) که در این زمینه است و راجع به مسائل عمیق انسانی در بستر علمی تخیلی رخ میدهد.
فرزین سوری: ادبیات تالیفی علمی تخیلی در ایران خیلی جای کار دارد تا تبدیل به ادبیات در ایران شود ولی ادبیات فانتزی و وحشت در ایران بیشتر به رسمیت شناخته شدند و انگار بیشتر برای نویسندگان عادی شدهاند و وقتی افراد اینطور ادبیاتی را مینویسند، میدانند که راجع به چیست و نشانهشناسی آنها آسانتر شده است ولی وقتی به ادبیات علمیتخیلی میرسیم از ادبیات دهه 50 فراتر نرفتهایم چون وقتی میخواهیم نشانهشناسی این ادبیات را انجام دهیم، کار سخت میشود. انگار ادبیات علمی تخیلی از دهه 60 متاستازی انجام داده که دنبال کردن آن سخت میشود و ناگهان شدت عجیبی میگیرد. ادبیات تالیفی فارسی درباره هیچکدام از موضوعات علمی تخیلی امروز شکل نگرفته و شاید در حوزه بزرگسال یک یا دو مورد بتوان پیدا کرد که به این حوزه نزدیک باشد. مثلا «پرندگان خبیث» دانیال حقیقی، «ماورا» و «رزونانس» اثر محمدرضا ایدروم، «کاج زدگی» اثر ضحی کاظمی از آثار علمی تخیلی بودن که در جایزه نوفه به مرحله نهایی رسیدند. بطورکلی آثاری که در حوزه بزرگسال به مرحله نهایی رسیدند، در ژانرهای علمی تخیلی، جنایی و وحشت بودند. از میان نویسندههای منتخب سه نفر مرد و دو نفر زن به نامهای لاله زارع با «بیتابوت»، رامبد خانلری با «سورمهسرا»، بهزاد قدیمی با «خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی»، محمدرضا ایدرم با «ما و را: سلسله جنایات بین کهکشانی» و ضحی کاظمی با «کاج زدگی» هستند. البته در جایزه نوفه برای ما بیشتر داستان گفتن مهم بود تا اینکه بیشتر بخواهیم به ژانر آنها توجه کنیم و برای داوران، ادبیات داستانها، مهمتر از ژانر آنها بود و اینکه چقدر از کپیبرداری فاصله گرفتهاند.
وضعیت کتابها در حوزه نوجوان چگونه بود و بیشتر در چه ژانری بودند؟
فرزین سوری: کتابهایی که در بخش نوجوان به مرحله نهایی رسیدند همه در ژانر فانتزی بودند و در ژانر علمی تخیلی و ... کتابی نداشتیم. در بخش نوجوان ترجمه اینقدر زیاد است که حتی اگر بخواهید راجع به آن متن و یادداشتی بنویسید انگار وارد حوزه نوشتن شدهاید. مشکلی که این آثار تالیفی دارند مشکل ترجمهزدگی و دیگری مشکل ویراستاری است و این کتابها حتی یکبار به درستی خوانده نشدهاند و یک پیکره کامل داستانی نمیبینید و صحنههایی میبینید که در ژانر مورد نظر خلق شدهاند. ویراستار حرفهای باید وجود داشته باشد که این آثار را در ژانر مورد نظر بخواند اما انگار کتابها به خوبی خوانده نشده بودند و پایانبندی خوبی نداشتند و نیاز بود کسی که اشرافی نسبت به داستان و مخاطب نوجوان داشته باشد با توجه به ظرافتهای حوزه نوجوان این کتابها را بازخوانی کند.
ارس یزدانپناه: چیزی که در ایران زیاد به آن برخوریم این است که وقتی اتفاقی میافتد مثلا به گونههای خاصی توجه میشود چند نفر دور هم جمع میشوند و میگویند تا دست زیاد نشده خودمان کار را در دست بگیریم اما در این حوزه ادبیات گمانه زن با اینکه تعدادی رییس و پدرخوانده ایجاد شده اما هنوز هم دست زیاد نشده و اگر دست زیاد شود خیلی بهتر است و میتوان امید داشت روزی نویسندهای از میان این افراد بیرون بیاید که کاری باکیفیت مورد نظر انجام دهد. باید اجازه دهیم همه افراد اعم از نامدار و شناخته شده و افراد شناختهنشده در این جایزهها شرکت کنند و اگر اجازه ندهیم عدهای که اسم و نام و نشانی دارند شرکت کنند چیز بدی است.
فرزین سوری: در بخش نوجوان کتابهای «قبرستان عمودی» حمیدرضا شاهآبادی در اواخر قاجار میگذشت و مبحث حفظ آثار باستانی را باز کرده بود و رگههایی از ادبیات گمانه زن هم در آن دیده میشد. مجموعه «بردیا و گولاخها» فانتزی و ماجراجویانه بود و بیتا حسینی با «کارن و پنج شهر اسرارآمیز» از چرخ فلک هم جزء برگزیدگان نهایی بود که کتابسازی خوبی داشت و فانتزی ماجراجویانه بود و شبیه کتاب تصویریهای طنز بریتانیایی بود. دو تا کتاب از نشر هوپا هم داشتیم که یکی از آنها اثر تینا جمالی بود با عنوان «معجون سحرآمیز در کارخانه متروک» که شبیه آلیس در سرزمین عجایب بود و تجربه جالبی بود. دیگری «خرسی که چپق میکشید» اثر سید جواد رهنما بود که شبیه نیل گیمن بود و با سیستم روایی نوشته شده بود و خواندنش به من حس خوبی داد من هر پنج تا را دوست داشتم. اما چیز خوشحال کننده بالا رفتن آمار خواندن آثارراه یافته به مرحله نهایی در فیدیبو بود. و احساس کردیم این پنج نامزد نهایی دیده شدند و رسانههای داخلی و خارجی هم به آنها پرداختند. مخاطبان هم از نظر جنسیتی نصف، نصف بودند و این طور نبود که مخاطبان اغلب دختر یا پسر باشند و کتابهایی بودند برای هر دو جنس. و خوشبختانه موضوع جنسیت در ادبیات ژانری کنار رفته است و خیلی عجیب نیست نویسندههای خانم شخصیت مرد مینویسند و برعکس. و به نظرم آثاری که به مرحله نهایی رسیدند آثار خوبی در حوزه ادبیات گمانهزن بودند و ترجمه زده نبودند، به رغم اشکالاتی که شاید در پلات داشتند.
جوایز به چه صورت است؟
فرزین سوری: به برگزیده هر بخش یک مدال نوفه و لوح تقدیر اعطا میشود و سعی میکنیم کارهایی برای دیده شدن کتابها و تبلیغات انجام دهیم تا کتابها خوانده شوند. اما هنوز امکان اینکه حتما در صورت تمایل نویسنده کتاب بخش فصل اول منتشر شود نداریم ولی بعید نیست که ناشری تمایل داشته باشد این اثر را در صورت رضایت نویسنده و عبور از مراحل ممیزی چاپ کند.
نظرات